پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی-مهدی رمضانی؛ آیتالله شهید دکتر سید محمد بهشتی یکی از چهرههای مطرح انقلاب اسلامي است كه جایگاه ویژهای در ساخت نظری و معماري نهادهاي جمهوری اسلامی دارد؛ کسی که با راهبرد آموزش و دانش به تربیت و کادرسازی برای جریان انقلاب پرداخت؛ در حوزه علمیة تحت مدیریتش در کنار علوم دینی، علوم روز و زبان انگلیسی تدریس ميشد؛ روحانی شیکپوش و معطری که نظریهپرداز اصلی ساختار جمهوری اسلامی است؛ اهل مناظره با مخالفان بود؛ و در آلمان و مرکز اسلامی هامبورگ به جذب نیرو و تبلیغ اسلام ميپرداخت. علاوه بر اينها در عرصة مدیریت نیز زبانزد بود: عضو شورای انقلاب، نائب رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی، رئیس دیوان عالی کشور و دبیرکل حزب جمهوری اسلامی، فراگیرترین حزب وقت كشور بود. ثمرات مديريت او در اين عرصهها تا شهادت مظلومانهاش در جوشش است به طوری که بعد از گذشت چند دهه از شهادت وی در 7 تير 1360 هنوز هم آثار حسرت را در چهره، و بغض و اندوه را در کلام ياران و همكاران بازماندة او میتوان مشاهده کرد.
انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در 7 تیرماه 1360 با هدف «بیآیندهکردن نظام»، شهيد بهشتي یکی از لایقترین مدیران را از نظام اسلامی گرفت؛ کسی که کارنامه مدیریتیاش بهعنوان یکی از مسئولین عالیرتبه نظام جمهوری اسلامی، مملو از صفحات اثرگذار و درسآموز بود. کارنامهای که امروز هم میتواند به عنوان الگوی بیبدیل مورد استفاده مدیران ردهبالا و مسئولان فعلی کشور قرار گیرد. بدون شک سبک نوین مدیریت او هنوز هم – با وجود گذشت سالها- گرههای فراوان مدیریتی را خواهد گشود.
این نوشتار قصد دارد وپژگيهاي مدیریتی شهید بهشتی را بهعنوان یک مسئول ردهبالای جمهوری اسلامی در دهه 60، مورد بررسی و بازخوانی قرار دهد و مسئولان فعلی کشور را به بهرهگیری از این تجربة مدیریتی دعوت کند.
جدیت در کار و اهتمام در خدمت به مردم
از مهمترین ویژگیهای مدیریتی آیتالله شهید بهشتی، جدیت در کار و توجه به امور مردم بود. او در این مسیر تمام همّت خود را بهکار میبست و خستگیناپذیر پیش میرفت. رهبر معظم انقلاب در سالگرد شهادت آیتالله دکتر بهشتی در سال 1389، در توصیف این خصوصیتِ شهید والامقام فرمودند: «...یک انسان معتقد، مؤمن، مخلص، صادق، جدی در کار؛ آنچه میگفت، معتقد بود؛ و به آنچه معتقد بود، در عمل ملتزم بود. خطر را هم میشناخت؛ میدانست میدان، میدان مین است. هر آنی، هر ساعتی بیم ازدستدادن جان هست؛ لیکن در عین حال بیمحابا، با نگاه به هدف، در این راه پیش میرفت و نمیهراسید. یکی از خصوصیات این شهید عزیز این بود.»
همین شیوه مدیریت شهید بهشتی مانع از ایجاد بنبست در امور میشد؛ چنانکه حجتالاسلام علیاکبر ناطقنوری در خاطرات خود نقل میکند: «يك بار به اتفاق آقايان آخوندي و افشار نزد شهيد بهشتي رفتيم كه [برای جهاد سازندگی] پول بگيريم. ايشان نامهاي را بر روي تكهاي كاغذ براي برنامه و بودجه نوشت و مبلغ چند صد ميليون تومان براي جهاد تقاضاي پول كرد. به ايشان گفتم: آقاي دكتر! شما روي كاغذپاره چنين نامهاي را نوشتيد، فردا ممكن است شما را به خاطر همين كارهايتان محاكمه كنند. ايشان نگاهي كرد و همراه لبخند، با لحن مخصوصش فرمود: «آقاي نوري بگذاريد كار مردم و انقلاب پيش برود و جهاد [سازندگی] كارش تعطيل نشود. يك روز بهشتي را به اين جرم محاكمه كنند آن هم لذت دارد.» واقعاً نگاه ايشان به كار و جوانان، نگاه ويژه بود. او مديري عجيب و بينظير بود.»
شواهد فراوانی از فعالیت خستگیناپذیر شهید بهشتی در قامت یک مدیر عالیرتبه نظام اسلامی وجود دارد. مرحوم آیتالله ابوالقاسم خزعلی در این باره خاطره جالبی روایت میکند: «دكتر بهشتى هيچوقت از كار و تلاش خسته نمىشد. گاه 24 ساعت بدون اينكه پلكهايش را برهم نهد كار مىكرد. يكبار در پايان جلسهاى گفت: مىخواهم كمى بخوابم بعد از ربع ساعت بيدارم كنيد. دوستان بعد از گذشت ربع ساعت گفتند: بگذاريم بيشتر بخوابد تا تندرستىاش به خطر نيفتد بر همين اساس ديرتر بيدارش كردند. دكتر پس از بيدارى از طولانىشدن زمان استراحتش ناراحت شد. دوستان گفتند: حيفمان آمد بيدارت كنيم. ايشان در جواب گفتند: كاش اين حيف را درباره كارها به زبان مىآورديد.»
بنابر شهادت بسیاری، دكتر بهشتى صبحها قبل از همه در محل کار حاضر میشد، تا ساعت ده نامههاى رسيده را مطالعه و امضاء مىكرد و سپس به بازديد از مجتمعهاى قضايى و دادگاههاى انقلاب مىرفت. هنگام نماز ظهر به ديوان عالى كشور بازمىگشت و پس از اداى نماز، در اتاق كارش ناهار مىخورد و بلافاصله مراجعهكنندگان را ملاقات و به درخواستهايشان رسيدگى میکرد. بعد از ظهرها نيز غالباً در جلسات مختلف شركت مىجست. براثر فشار کاری گاهى آنچنان بيمار مىشد كه پزشكان او را از كارِ زياد منع مىكردند و به او دستور استراحت مىدادند اما فایدهای نداشت و این مدیرِ خستگیناپذیر، همچنان در خدمت به مردمِ کشور از پای نمیایستاد.
توجه ویژه به جوانان
توجه ویژه به نقش جوانان در عرصههای مختلف، از دیگر خصیصههای مدیریتی شهید بهشتی بود. آیتالله سید ابراهیم رئیسی میگوید: «در سال 59 بنده 20 ساله بودم و در آن موقع در دادستانی کرج شاغل بودم. اعلام کردند که آیتالله بهشتی با بنده کار دارند. در اولین برخوردی که با ایشان داشتم، با سعة صدر و روی گشاده با بنده که یک قاضی معمولی بودم، برخورد کردند و آنقدر به من محبت کردند و بنده را مورد لطف قرار دادند که احساس تشویق جدی از ناحیة مدیر عالی در کشور کردم و سعی کردم کار و انگیزة کارم را بیشتر کنم.»
حجتالاسلام ناطقنوری نیز با اشاره به مدیریت عالیِ شهید بهشتی، دربارة اعتماد ویژه وی به جوانان میگوید: «يك روز به شهيد بهشتي كه ناظر اصلي بر جهاد [سازندگی] بود گزارش دادند كه جهاديها فلان جا پل ساختهاند و كلي مصالح مصرف كردهاند اما آن پل ترك خورده است. شهيد بهشتي نگاهي كرد و فرمود: بله! اگر بخواهيم جوانهايمان وارد كار شوند و كارآزموده بشوند بايد اين خسارتها را تحمل كنيم و فرمودند بودجهاي كه براي جهاد ميگذاريم 40% آن را ناديده ميگيرم تا جوانها ساخته شوند.»
اعتماد به جوانان مقوله مهمی است که میتواند ضمن ایجاد انگیزه در آنها، تجارب نیروی جوان را نیز افزایش دهد. شهید بهشتی در دوران تصدی مسئولیتهای خود، همواره به این مهم توجه داشت. او میگفت: «وقتی قرار شد من از طرف شورای انقلاب در جهاد سازندگی باشم به دفتر مرکزی جهاد رفتم و به برادرها و خواهرها گفتم من اینجا آمدهام تا به شما بگویم که میخواهیم به خود شما اعتماد کنیم. ما باید به این نسل جوان خلاق، مبتکر و باایمان و سختکوشمان اعتماد کنیم. چند روز قبل با این برادران فعال مرکز پژوهشهای جهاد سازندگی قرار گذاشته بودم که خدمتشان بروم و نتیجة کارهای تحقیقاتیشان را ببینم. اتفاقاً آن روز خبرهای تلخ، مکرر به گوش خورده بود [که] در غرب چه شد و در شمال چه شد و... عصر بود که آنجا رفتم و نتیجة تلاش خودجوشانة این بازوی توانای سازندة انقلاب اسلامیمان را در بخشهای مختلف با ساخت ماشینآلات کشاورزی و دامداری، تحقیقات و بررسیهای شیمیایی و لوازم آزمایشگاه معماری و معدنشناسی و استخراج، همه را از حفظ خودکفایی از نزدیک دیدم.»
شهید والامقام در عرصه مدیریت خود، هیچ باکی از هزینههای احتمالیِ استفاده از نیروی جوان نداشت. او میگفت: «اولین واحد دبیرخانه شورای انقلاب بود که بنده وقتی به آنجا رفتم گفتم میخواهیم با یک عده جوانِ خام، دبیرخانة شورای انقلاب را تشکیل دهیم با دوستانی که هیچ از این کارهای دفتری خبر نداشتند و یک مقدار نیز کارشان ناقص بود. اگر چهار بار هم لایحهای گم شد، بشود، انقلاب معنایش این است. و وقتی لایحهای گم میشد، آنان آنقدر به رخ ما میکشیدند که آن لایحه دیر رسیده و آن یکی گم شده است [ولی] بنده در برابر دوستان یک منطق بیشتر نداشتم و آن این بود که "جوانان خام مشغول به کار هستند" ولی هم اکنون نتایج آن را میبریم و آن این است که در سه چهار واحد اینها خوب رخنه کردهاند و در آنها حرکت اعتماد به وجود آوردهاند. جوانان باید بیایند کار کنند تا یاد بگیرند. کدام انقلاب است که همة نیروها و کادرهایش را قبلاً ساخته باشد و در یک انبار بزرگ شمارهگذاری کرده باشد تا به محض پیروزی خبر کنند که مثلاً فرد شماره 1450 برای فلان کار لازم است؟ انقلابها معمولاً اینگونه هستند، چه رسد به انقلاب ما با آن ویژگیهایش. باید نسل جوانِ باایمان را به میدان بیاوریم و با خامیهایشان بسازیم و از خودسازیهایشان لذت ببریم و آینده را به دست آنان بسپاریم. هیچ راهحل دیگری برای اصلاح سازمان اداری ما وجود ندارد. در این واحدهایی که بنده حضور داشتهام، هر کجا رفتم با یک عده از این جوانان خام بیتجربه رفتم تا آنچه را توصیه میکنم خود نیز عمل کرده باشم و بدون استثنا نتیجه مثبت بوده است. تعداد این جوانان هماکنون گسترش یافته و آنان به صورت شبکة وسیعی شدهاند و در چند واحد، هستة اصلی گردش کار را همین جوانان تشکیل میدهند.»
مدیریت میدانی
شهید بهشتی در دوران تصدی مسئولیتهای مختلف، همواره در وسط میدان عمل حضور داشت و به تعبیری «مدیرِ پشت میزنشین» نبود. هر جا لازم بود خود وارد صحنه میشد و امور را مدیریت میکرد. او برای حل بحرانی که بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در کردستان به وجود آمده بود، در رأس گروهی از اعضای شورای انقلاب در فروردین 58 عازم آن منطقه شد تا از نزدیک بر ماجرا تسلط داشته و آن را حل و فصل کند.
تواضع در عین قاطعیت
آیتالله شهید بهشتی مدیری متواضع بود. به گفتة شهید باهنر: «ایشان در عین متانت و اُبهتی که داشت به لحاظ مقام و شخصیت، در عین حال، حالت تواضع و برخورد بسیار مؤدبانهای پر از احساس و عاطفه همراه با روانشناسی اصیل ژرف اسلامی داشتند. جلسات ایشان معمولاً همراه با صفا و نشاط بود و صداقت كاملی در قضاوتها و اظهارنظرهایشان به چشم میخورد، اعتماد میآورد و اطمینان میبخشید.»
تکیه بر اصول نظام اسلامی
از دیگر ویژگیهای شهید بهشتی به عنوان یکی از مسئولین عالیرتبه نظام، پایبندی به اصول و ارزشهای نظام اسلامی بود، بهطوریکه در عرصه مدیریت، به هیچوجه حاضر نبود ذرهای از این اصول عدول کند. چنانکه رهبر معظم انقلاب اسلامی اشاره میکنند: «[شهید بهشتی] ... پایبند به اصول و مبانی بود؛ یک اصولگرای به معنای حقیقی کلمه محسوب میشد. بر سرِ اصول با کسی ملاحظه نمیکرد. ما میدیدیم؛ بعضیها سعی میکردند با حیله و ترفند و روشهای متعارف و معمول، او را جذب کنند یا از مواضع خود تنزل بدهند، او را وادار به مماشات کنند؛ لیکن او بر سر مواضع خود محکم ایستاده بود.»
پاسخگو در برابر مردم
آیتالله بهشتی در دوران مسئولیت خود همواره به یک مهم توجه ویژهای داشت و آن حقوق مردم بود. وی معتقد بود مردم بهعنوان صاحبان اصلی انقلاب، حق و حقوقی دارند. آنها حق دارند از مسئولان سؤال کنند و مسئولین هم موظفند در برابر مردم پاسخگو باشند. شهید بهشتی اعتقاد داشت کارنامه مسئولان باید به طور کامل در اختیار مردم باشد تا آنها بدانند آن مسئول «در جمهورى اسلامى چه كاره است؟ از كجا آمده است؟ و چه مىخواهد بكند؟»
نقل است در هنگام تعيين مديرعامل صدا و سيما، شوراى سرپرستى چند نفر را به عنوان نامزد تصدى اين پست معرفى كرد. يكى از اين نامزدها قبلاً نمايندة دادستانى در لانه جاسوسى بود. يكى از اعضا رو به شهید بهشتى كرد و گفت: «اين فرد بهرغم مديريت و لياقت، نقطه ضعفى دارد. او وقتى در لانة جاسوسى بود، علاقه زيادى داشت براى شما و امثال شما سند پيدا كند. از كجا معلوم فردا در اين مسئوليت نيز همان رويه را دنبال نكند؟» دكتر بهشتى در پاسخ گفت: «اين نه تنها نقطهضعف نيست بلكه نقطهقوت مىباشد. جوانى جستجوگر و بيداردل مىخواهد بداند بهشتى مسئول در جمهورى اسلامى چه كاره است. از كجا آمده است و چه مىخواهد بكند.»
شهید والامقام، دیگر مسئولان را نیز بر شفافسازی و ارائه گزارش به مردم فرامیخواند و میگفت: «ای مسئولان کشور و مسئولان استانها! کارهای انجامشده را صادقانه و بدون هیچگونه مبالغه و گزافگویی برای مردم گزارش دهید. آخر این مردم صاحب مملکت هستند و هدف از این برنامهها و خدمات، سعادت این مردم است. بیایید به مردم بگویید که ما در این یک ماه یا شش ماه گذشته با توفیق خداوند و با همکاری و همگامی و همفکری شما مردم این برنامهها و خدمات را انجام دادهایم تا راه به سوی وسواسهای خناس بسته شود و همچنین کسانی که همیشه تخم بدبینی و ضعف و نومیدی بین مردم افشانند پیش پای خود راهی نیابند.»
سخن پایانی
آنچه بیان شد تنها بخشی از سبك مديريت شهید بهشتی در کسوت یک مدیر عالیرتبة نظام بود. درست است که عمر ظاهری دوران مدیریت ایشان در جمهوری اسلامی کوتاه بود ولی آنچنان عمیق و اثرگذار شد که هنوز بعد از گذشت دههها، مصداق عمل و نقشة راه است.
اساساً در نظام مدیریتی و خُلقیات رفتاری، هر زمان از عملکرد مردان شاخصی چون شهید بهشتی فاصله گرفتهایم، گرفتار اشکال شدهایم و هرکجا محورهای مدیریتی خود را به این معیار نزدیک کردهایم، موفق بودهایم. لذا روشن است با وجود الگوهايي مانند شهيد بهشتي نباید راهحل مشکلات مدیریتی نظام را در آسمانها و اعماق زمین جستجو کرد. شهید بهشتی میفرماید: «آفت این انقلاب اسلامی این است که دچار بازیگرانی باشد که اسلام و انقلاب را دکان کنند؛ دکان قدرت، دکان ثروت، دکان شهرت و دکان ریاست.» برای جلوگیری از شیوع فساد در تمامی عرصهها، باید با کاربست یک مدیریت درست منطبق با معیارهاي اسلامی این آفت را از بین برد. شهید بهشتی بهعنوان یک ديندار روشنفکر که در عرصة سازماندهی، ساختارسازی، عمل و اجرا موفق بوده، شاخصِ عینی مدیریت است و سبک عمل و اقدام او میتواند الگویی برای همة مدیران فعلی و حتی مسئولان آیندة کشور باشد.
منبع: روزنامه قدس