پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی- حجتالاسلام والمسلمین روحالله حسینیان؛ يكي از عوامل محرک نهضت اسلامی، احساس به خطر افتادن استقلال كشور و سلطه بيگانه بود. امامخميني چندين بار دخالت آمريكا را تذكر داده بودند. هر چند رژيم و آمريكاييان سعي ميكردند با پنهانكاري احساسات نيروهاي مذهبي را بر نينگيزند؛ اما در جريان تصويب لايحه مصونيت مستشاران آمريكايي (كاپيتولاسيون) در مجلس شورا، نقشهها و روند سلطه، عريان شد و پردهها كنار رفت. امامخميني با يك موضعگيري به موقع و قاطع با تمام وجود در مقابل آمريكا ايستاد و مبارزهاي را كه عليه استبداد شاه و دخالت بيگانه آغاز كرده بود، به مبارزهاي بيامان و انقلابي عليه استبداد و استعمار عريان جهت داد تا جايي كه نهضت مردم ايران را به يك انقلاب عليه رژيم شاهنشاهي و منافع يك سويه آمريكايي تبديل كرد.
آمریکا و اعزام مستشاران نظامی
دو عامل بزرگ موجب ورود خيل مستشاران نظامي به ايران شد. عامل اول، بحران مشروعيتي بود كه شاه همواره از ابتداي به قدرت رسيدن آن را احساس ميكرد. وي براي جبران عدم مشروعيت در صدد ايجاد ارتشي قدرتمند و وابسته به شخص خود بود. از همان آغاز سلطنت توجه كامل خويش را معطوف به ارتش كرده بود. وي در گفتگوهايش با بولارد ]سفير انگليس در ايران[ اغلب از نياز به تجديد سازمان سريع ارتش براي حفظ امنيت كشور سخن ميگفت. عامل ديگر، رقابت سياسي آمريكا با ساير قدرتها ـ خصوصاً پس از شروع جنگ سردـ بود كه موجب شد تا با خواست شاه، مستشاري آمريكايي در ارتش ایران به سرعت توسعه یابد.
لايحه مصونيت مستشاران نظامي آمريكا
با ورود خیل عظیم مستشاران آمریکایی به ایران کم کم بدرفتاري نيروهاي آمريكايي نسبت به نظاميان و مردم ايران رشد کرد و این موضوع روز به روز تنفر مردم به آنها را افزایش داد. طبق يكي از اسناد پروندهي مستشاري روز 21/5/43 يك سرهنگ دوم «بلند بلند فرياد ميكرد كي از شر اين مستشاران خلاص ميشويم و اين مملكت از خر تو خري خارج ميشود؟» طبق همين گزارش يك روز بعد در كلانتري 3 قلهك «رئيس كلانتري با پليس تهران تماس گرفت و با ناراحتي جواب داد: خدا كند هر چه زودتر، مستشاران از اين مملكت بروند، من كه نميتوانم براي هر گروهبان آمريكايي يك نفر پليس بگمارم». [1]
بارها نظاميان آمريكایی هنگام رانندگي به علت مست بودن مرتكب قتل ميشدند و دادگستري آنها را احضار و محاكمه ميكرد. نظاميان آمريكايي، بينزاكتي را به جايي رساندند كه در يك مورد، يك گروهبان بهنام تانكرسلي بعد از تصادف كردن با يك كارگر ايراني قصد فرار داشت كه با ممانعت پليس ايران مواجه شد. اين عضو هيئت مستشاري آمريكايي با كمال وقاحت از اتومبيل خود پياده و به «افسر پليس ايراني حملهور شده، او را مضروب ساخته«.
مجموعه اعمال و رفتار ناشايست اعضاي مستشاري آمريكا موجب عكسالعمل پليس، سربازان و دادگستري ايران ميگرديد و اين در حالي بود كه دولت آمريكا دولت ايران را تحت فشار قرار داد تا لايحه مصونيت مستشاران آمريكايي را به تصويب برساند.
سفارت آمريكا طي يادداشتي در 19 مارس 1962 (اسفند 1340) درخواست كرد هيئت مستشاري نظامي آمريكا از امتيازات و مصونيتهاي مربوط به كارمندان سياسي پيشبيني شده در قرارداد وين برخوردار شوند. پس از مكاتباتي كه بين مقامات رژيم و سفارت آمريكا به عمل آمد، دولت علم در 13 مهر 1342 تصويب نمود كه پس از تصويب قرارداد بينالمللي وين از طرف مجلس شوراي ملي و سنا، رئيس و اعضاي هيئت مستشاري نظامي آمريكا در ايران از مزاياي كارمندان اداري و فني قرارداد وين بهرهمند گردند. اين لايحه در 25 ديماه 1342 به مجلس سنا فرستاده شد و مجلس سنا آن را در سوم مرداد 1343 به تصويب رساند و مصوبه را به مجلس شوراي ملي ارسال نمود. [2]
روز 21مهر1343 نخستوزير و معاون وزارت امور خارجه در مجلس حاضر شدند و نايب رئيس مجلس كه در غياب رئيس، مجلس را اداره ميكرد، اعلام نمود: «دو لايحه در دستور مذاكرات مجلس است. يكي مربوط به قرارداد وين و يكي مربوط به شمول مستشاران نظامي آمريكا به مقررات قرارداد وين. دولت تقاضا كرده كه اين دو لايحه امروز مقدم بر ساير لوايح در دستور مجلس قرار بگيرد».
ماده واحده اول به اين شرح در مجلس قرائت شد: «قرارداد وين درباره روابط سياسي كه در تاريخ هيجدهم آوريل 1961 مطابق با 29 فروردين 1340 در شهر وين به امضاي نمايندگان مختار دولت شاهنشاهي رسيده و مشتمل بر 53 ماده و دو پروتكل ميباشد، تصويب و به دولت اجازه داده ميشود اسناد تصويب آن را مبادله نمايد».
پس از صحبت تني چند از نمايندگان مجلس كه معلوم بود اصلاً نميدانند قرارداد وين چيست، رأيگيري به عمل آمد و اكثر نمايندگان برخاستند. نايب رئيس مجلس تصويب اين مادهواحده را اعلام كرد و بلافاصله لايحه بعدي توسط نايب رئيس قرائت شد: «ماده واحده: با توجه به لايحه شماره 18/2291/2157 دولت و ضمائم آن كه در تاريخ 25/11/42 به مجلس سنا تقديم شده، به دولت اجازه داده ميشود كه رئيس و اعضاي هيئتهاي مستشاري نظامي ايالات متحده را در ايران كه به موجب موافقتنامههاي مربوطه در استخدام دولت شاهنشاهي ميباشند از مصونيتها و معافيتهايي كه شامل كارمندان اداري فني موصوف در بند (و) ماده اول قرارداد وين كه در تاريخ هيجدهم آوريل 1961 مطابق با 29 فروردين ماه 1340 به امضا رسيده است، برخوردار نمايد».
پس از صحبت چند نفر موافق و مخالف، حسنعلي منصور نخستوزير و ميرفندرسكي معاون وزير آموزش خارجه به دفاع از لايحه پرداختند و سپس رأيگيري مخفي آغاز شد. از 136 نفر حاضر 74 نفر رأي موافق و 61 نفر رأي مخالف دادند و بدينترتيب اين لايحه به تصويب مجلس شوراي ملي نيز رسيد. [3] رژيم پهلوی از ترس مخالفان و اطلاعاتي كه از موضع امامخميني داشت از انتشار مصوبه جلوگيري كرد و اين قانون در جرايد و راديو انتشار نيافت.[4]
با تصويب اين ماده واحده مطابق قرارداد وين، كليه مأموريني كه مطابق بند (و) مادهي اول «به امور اداري و فني مأموريت اشتغال داشتند» از ماليات و عوارض معاف شدند و از مصونيت قضايي برخوردار شدند و مطابق بند 1 از مادهي 37 علاوه بر مأمورين «بستگان مأمور» نيز كه اهل خانه او هستند از مزاياي معافيتهاي مالياتي و مصونيتهاي قضايي مندرج در مادهي 29 تا 36 برخوردار شدند. مهمتر اينكه خدمه خارجي مأمورين آمريكايي مطابق بند 3 ماده 37 نيز مشمول مصونيتهاي قضايي و مالياتي شدند.
جالب اينجاست كه از مجموع مذاكرات مجلس بهدست ميآيد نه نخستوزير و نه نمايندگان موافق و نه مخالف هيچ كس قرارداد وين را مطالعه نكرده بود و نميدانستمحتواي آن چيست! يكي از مخالفين لايحه، مهندس ناصر بهبوديـ فرزند سليمان بهبودي، بود كه با مراجع و امامخميني در قم ملاقات كردـ وقتي مخالفت او «به عرض شاهنشاه رسيد، موجب ناراحتي خاطر همايوني شده و امر فرمودند پدرش سليمان بهبودي معاون وزارت دربار را فوراً بازنشسته كنند». [5]
سخنراني تاريخي امامخمينی
همه مخالفين نقض استقلال حاكميت ايران، ميدانستند تنها مردي كه ميتواند در مقابل اين خود فروختگي رژيم و قانوني كردن سلطه آمريكا مقاومت كند، امامخميني است. حضرت امام براي اطلاع دقيق از لايحه، چند نفر را مأمور كردند تا جزئيات موضوع را به دست آورند. يكي از اين افراد هاشمي رفسنجاني بود. آقاي رفسنجاني متن لايحه و اسناد مربوطه را از طريق سيدجعفر بهبهاني تهيه كرد و خدمت حضرت امام آورد. [6] آقاي حاج شيخ فضلالله محلاتي نيز از طريق يكي از كارمندان مجلس، متن مذاكرات مجلس پيرامون لايحه را تهيه و خدمت حضرت امام برد. [7]
پس از اينكه حضرت امام از موضوع كاملاً آگاهي يافتند، مراجع قم را براي يك گردهمايي فرا خواندند. در جلسه مشورتي قرار شد تا مراجع در روز تولد حضرتزهرا، سلامالله عليها، كه مطابق با چهارم آبان بود، عليه لايحه كاپيتولاسيون سخنراني كنند. بهعلاوه حضرت امام نمايندگاني به شهرستانها فرستاد تا علما را از موضوع آگاه كنند تا يك موضع سرتاسري عليه لايحه اتخاذ گردد.
رژيم كه از تصميم امام آگاهي پيدا كرد، فردي را نزد ایشان فرستاد تا از موضعگيري عليه آمريكا باز دارد. امام به او وقت ملاقات نداد، ولي با حاج آقا مصطفي صحبت كرد و گفت: «پدر شما درباره شاه حرفهاي زيادي زده است. اگر بخواهد عليه آمريكا حرفي بزند، كشورمان در معرض خطر قرار ميگيرد. شما كه وارد هستيد با او صحبت كنيد تا به جوش و خروش نيايد».
چند روز قبل از بيستم جماديالثاني (4 آبان) به مردم تهران و شهرستانها اطلاع دادند كه براي شنيدن سخنان امامخميني و ساير مراجع به قم بيايند. با فرا رسيدن روز موعود مردم دسته دسته به قم آمدند. ساعت، 8:30 صبح را نشان ميداد كه امام با چهرهاي غمگين پشت ميكرفون قرار گرفتند. امامخميني سخن خود را با كلمه استرجاع (انا للّه و انا اليه راجعون) آغاز كردند. سپس به توضيح چگونگي تصويب و ماهيت لايحه پرداختند و آن را موجب خوار شدن ملت ايران دانستند.
حضرت امام در قسمتي از صحبتهاي خود به تحليل اين موضوع پرداختند كه رژيم از اين جهت درصدد تضعيف روحانيت بود تا بيگانگان را بر اين كشور مسلط كند. حضرت امام در فراز ديگري از سخنانشان به ارتش، علما، شهرهاي مذهبي و اصناف اعلام خطر كردند كه ميخواهند مردم ايران را اسير و ذليل بيگانگان كنند. امامخميني در اين سخنراني با استناد به ولايت شرعيه خود فرمودند: نمايندگان مجلس نماينده مردم نيستند و اگر هم بودند من عزلشان كردم. حضرت امام با اشاره به مخالفت بعضي از نمايندگان با اين لايحه از اينكه فقط مخالفت كردهاند و مجلس را به هم نزدهاند انتقاد فرمودند.
امام در فرازی از سخنرانی تاریخی خود فرمودند: «اي سران اسلام، به داد اسلام برسيد. اي علماي نجف، به داد اسلام برسيد. اي علماي قم، به داد اسلام برسيد. رفت اسلام. اي ملل اسلام، اي سران ملل اسلام، اي رؤساي جمهور ملل اسلامي، اي سلاطين ملل اسلامي، اي شاه ايران، به داد خودت برس. به داد همه ما برسيد. ما زير چكمه آمريكا برويم، چون ملت ضعيفي هستيم؟! چون دلار نداريم؟! آمريكا از انگليس بدتر؛ انگليس از آمريكا بدتر؛ شوروي از هر دو بدتر؛ همه از هم بدتر؛ همه از هم پليدتر. اما امروز سر و كار ما با اين خبيثهاست؛ با آمريكاست. رئيس جمهور آمريكا بداند؛ بداند اين معنا را كه منفورترين افراد دنياست پيش ملت ما. امروز منفورترين افراد بشر است پيش ملت ما. يك همچو ظلمي به دولت اسلامي كرده است، امروز قرآن با او خصم است؛ ملت ايران با او خصم است. دولت آمريكا بداند اين مطلب را. ضايعش كردند در ايران؛ خراب كردند او را در ايران.»
امامخميني بيانيهاي نيز در محكوميت لايحه مصونيت مستشاران صادر و منتشر نمودند که طی مدت كوتاهي در سرتاسر تهران پخش شد. [8] ساواك فرداي آن روز گزارش داد: «شب گذشته (9/8/43) اعلاميههايي به امضاي آيتالله خميني مبني بر اعتراض به تصويب قانون مصونيت مستشاران آمريكايي به تعداد زيادي در شهر تهران پخش و در اغلب منازل ريخته شده است.» [9] شب بعد نيز مجدداً اعلاميه حضرت امام در نقاطي از تهران پخش شد و فرداي آن روز يعني يازدهم آبان نيز اعلاميه به صورت كتابچه در تهران منتشر گرديد. پس از انتشار سخنراني امامخميني روحانيون مخالف روي منابر شروع به سخنراني عليه دولت و لايحه مصونيت مستشاران آمريكايي نموده و به قول ساواك «مشغول تحريك افكار عمومي» شدند.
واکنش رژیم پهلوی و آمریکا به افشاگریهای امام خمینی
به دنبال افشاگري و سخنان مهيج و اعلاميه صريح امامخميني، اقدام ننگيني كه رژيم در صدد مخفي نگه داشتن آن بود، آشكار شد و موجي از انتقاد را عليه رژيم به راه انداخت. شاه به منصور دستور داد به توجيه لايحه بپردازد و آن را عملي عادي و بياهميت جلوه بدهد. منصور مصلحت را در آن ديد تا به مجلس سنا بيايد و با ايراد سخناني اقدام رژيم را بياهميت جلوه دهد. وي روز نهم آبان به مجلس آمد و سخنرانی کرد. او در اين سخنراني مدعي شد كه مصونيت نيروهاي نظامي در بسياري از كشورها قانوني است. وي با گفتن يك دروغ بسيار بزرگ و آشكار گفت: در اين لايحه «حتي مصونيت مدني براي مستشاران آمريكايي در خدمت ارتش ايران، اعطا نشده«. وي در دروغ بزرگ ديگري مدعي شد: «اين امتياز فقط به رئيس و اعضاي هيئت مستشاري داده شده و شامل خانواده و كارمندان غيرفني هيئت مستشاري نخواهد بود. او با يك دروغ ديگر گفت: اين لايحه فقط يك «مصونيت ناقص، يعني مصونيت در حين انجام وظيفه» است.
واکنش بعدی رژیم، دستگیری و تبعید امام خمینی بود. بامداد روز 13 آبان 1343 پاسي از نيمهشب گذشته بود كه صدها كماندو و چترباز بيت امامخميني را به محاصره درآوردند. امام كه در آن لحظات مشغول راز و نياز بود، با شنيدن سر و صداي مأموران متوجه تصميم رژيم شد، مهر امضاي خود را به بانو سپردند و به خانم فرمودند: «شما را به خدا ميسپارم» و خود از در اندروني به كوچه آمدند. مأمورين با مشاهده آيتالله دور وي جمع شدند و امام را به اتومبيل راهنمايي كردند.
چند لحظه بعد سرهنگ بديعي رئيس ساواك قم به تهران در چند جمله كوتاه اعلام كرد: «كار تمام شد. ساعت 5:15 به طهران اعزام گرديد. صحن، مساجد، خيابانها پاس گمارده شد» و افراد اعزامي از تهران و شهرباني قم «در كليه نقاط حساس شهر گمارده شدند... كليه منازل آيات تحت كنترل و مراقبت شديد قرار گرفت و از رفت و آمد اشخاص» جلوگيري به عمل آمد. «مدرسه تحت كنترل و مراقبت قرار داده شد». [10]
امامخميني را مستقيم به فرودگاه بردند و سوار بر هواپيماي نظامي 130ـ C نمودند كه از قبل «به فرمان مطاع شاهانه» مقرر بود از تهران به تركيه پرواز كند. [11] هواپيماي نظامي حامل رهبر نهضت مردم مسلمان ايران ساعت 8 صبح از فرودگاه تهران به مقصد تركيه پرواز كرد. اولين كلام امامخميني خطاب به افسر مأمور، سرهنگ افضلي اين بود: «من براي دفاع از وطنم تبعيد شدم.» هواپيما پس از سه ساعت و نيم در فرودگاهي در 35 كيلومتري آنكارا به زمين نشست.
ساعت 2 بعدازظهر 13 آبان راديو ايران اعلام كرد: «طبق اطلاع موثق و شواهد و دلايل كافي چون رويه آقاي خميني و تحريكات مشاراليه بر عليه منافع ملت و امنيت و استقلال و تماميت ارضي كشور تشخيص داده شد؛ لذا در تاريخ 13 آبان ماه 1343 از ايران تبعيد گرديد».
پس از تبعيد امامخميني كاردار سفارت آمريكا طي پيامي به آمريكا اظهار خوشحالي كرد و نوشت: «سرانجام ما توانستيم از شر آن پيرمرد... كه چوب لاي چرخ ما ميگذاشت راحت شويم. كله گنده محلي دستور اخراج او را داده بود. در حال حاضر او در يكي از هتلهاي درجه 2 تركيه اقامت دارد».
اما هيچ كس نميدانست اين مسافر روزي توازن قدرت جهان را به هم خواهد زد، رژيم كهن شاهنشاهي را سرنگون خواهد ساخت، منافع آمريكا را قطعخواهد كرد و بارها آمريكا را تحقير خواهد نمود.
پینوشتها:
1- آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، پرونده شماره 263، ص 236
2- مذاكرات مجلس شوراي ملي 21/7/1343
3- مذاكرات مجلس شوراي ملي 21/7/1343
4- آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، پرونده شماره 263، ص 162
5- همان، پرونده شماره 263، ص 142
6- هاشمي رفسنجاني، (دوران مبارزه)، ص 197
7- خاطرات شهيد محلاتي، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 64
8- خاطرات شهيد محلاتي، ص 64
9- آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، پرونده شماره 668، ص 40
10- همان، پرونده شماره 672، ص 71
11- همان، پرونده شماره 823، ص 65