پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در مقطعی که انقلابیون به طور کامل بر اوضاع مسلط نشده بودند گروههای مختلف سیاسی با اندیشهها و آمال مختلف در جامعه در حال فعالیت بودند. شهرستان قائم شهر نیز از این قاعده مستثنی نبود . گروههای چپگرا مانند: پیکاریها، گروه چریکهای فدایی خلق ایران، فدائیان خلق اکثریت و اقلیت و سازمان مجاهدین خلق(منافقین) فعالیت داشتند، بدنبال ایجاد پایگاه برای خود در قائمشهر بودند. زکریا زکریایی از اعضای کمیته انقلاب اسلامی قائمشهر در کتاب «انقلاب اسلامی در مازندران»که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده شیوههای مبارزاتی و حیلههای این گروهها در جذب جوانان در قائمشهر را بیان کرده است. زکریایی میگوید:
«محل ساختمان سازمان در قائمشهر ساختمان اللهبخش کنونی بود. آنها از تاکتیکهای ویژه ای در مواجهه با حزباللهیها استفاده میکردند، از جمله تاكتيكهايشان این بود که اگر خون بریزیم خیلی از معضلات را می توانیم حل کنیم. هنگامی که یکی از افراد آنها در خیابان ساری قائم شهرکشته شد، تمام افراد آنها که در آنجا حاضر بودند شهادت دادند که خودشان، او را کشتند. و از دیگر تاکتیکهای آنها این بود که به افرادشان آموزش میدادند اگر یک ضربه خوردید خودتان را به مردن بزنید یا چنین وانمود کنید که کتک سختی خوردهاید.
وی یکی از موارد دستگیری را چنین بیان میکند:
یادم است هنگامی که بچههای کمیته دست و پای یکی از آنها را گرفته و میکشیدند. گفتم این کار را نکنید بگذارید خودش بیاید. گفتند چرا؟ گفتم چون اینها در پی مظلومنمایی هستند و این کار شما بهانه لازم را به دست آنها میدهد. در عین حال اغلب درگیریها را آنها شروع میکردند و بچههای ما دفاع میکردند.
او با اشاره به دیگر اقدامات سازمان میگوید:هاشمی از اعضای کمیته را هنگام مراجعت از کمیته گرفته و برده بودند و به سختی کتکش زده بودند. یا جوان دیگری که روستا نام دارد و اکنون سپاهی است او را هم گرفته و كتك سختي زده بودند البته زنده ماند. پس از این اقدام بود که حاکم شرع قائمشهر گفت دیگر اکنون نمی توان با آنها به مدارا رفتار کرد و بنابراین تصمیم گرفت با آنها به مقابله برخیزد. مقابله با آنها ابتدا از قادیکلا که متصل به جنگل بود و مرکز هدایت شان بود، شروع شد.
وی برخی تاکتیکهای آنها را برای جذب جوانان چنین توضیح می دهد: وقتی یکی از خانه های تیمی را گرفتیم مشاهده کردیم هر نوع امکاناتی در داخل اش وجود دارد. که البته به لحاظ اخلاقی بیان اش جالب نیست. از تاکتیک هایی که به کار می بردند این بود که سعی می کردند بچه ها را از خانواده ها جدا کرده و روی علایق آنها کار کنند. و از آنها انسان هایی که محور فعالیت های شان حب مقام و ارضای خواسته های غریزی و تأمین امکانات مالی بود بسازند. همچنین اختلاف افکنی بین فرزند و والدین نیز در رأس کارشان قرار داشت.
از اقدامات تبلیغی سازمان استفاده از نام و عکس امام در تبلیغات شان بود. آنها بدین منظور برگ هایی که در یک طرف آنها آرم سازمان و طرف دیگر نیز عکس امام بود در میان مردم شهر پخش می کردند. یا این که لامپ هایی می ساختند که به جای سیم های درون آن نام و آرم سازمان و عکس امام را نیز در وسط لامپ قرار می دادند، همراه با آیه « فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیما » و از این قبیل کارها که اگر ایستادگی جدی بزرگان نظام نبود آنها می توانستند به خیلی جاها مسلط شوند.
در نهایت سازمان مجاهدین خلق و ديگر گروههای مخالف جمهوری اسلامی با آمدن و رفتن چندین حاکم شرع و دادستان موقعیت خود را همچنان حفظ کرده بودند. تنها پس از شهادت مصطفی مرادی و آمدن مرحوم فخرالدین حجازی به قائم شهر و سخنرانی تهییج کننده او بر علیه اقدامات این نوع گروه ها بود که اقدامی همه جانبه از طرف مردم علیه آنها صورت گرفت و بدین ترتیب زمینه تضعیف و اضمحلال شان فراهم شد.