حجت‌الاسلام والمسلمین روح‌الله حسینیان
راهبردهای امام‌ خمینی(ره)‌ برای‌ سرنگونی رژیم‌ پهلوی

حجت‌الاسلام والمسلمین روح‌الله حسینیان، رئیس مركز اسناد انقلاب اسلامی طی یادداشتی كه به صورت اختصاصی در اختیار پایگاه مركز اسناد انقلاب اسلامی قرار داده است به بررسی "راهبردهای‌ امام‌ خمینی(ره)‌ برای‌ سرنگونی‌ رژیم‌ پهلوی" می‌پردازد كه مشروح آن را در زیر می‌خوانید:

 

امام‌ خمینی‌(ره) برای‌ سرنگونی‌ رژیم‌ پهلوی و جایگزینی‌ جمهوری‌ اسلامی‌ با درایت‌ منحصر به‌ فرد، همه‌‌ راه‌ها و ابزار مشروع‌ را به‌ استخدام‌ درآورد و با ایجاد بحران‌های‌ پی‌درپی‌، مشروعیت‌ رژیم‌ پهلوی را به‌ چالش‌ كشید و با ایجاد نافرمانی‌ ثبات‌ رژیم‌ را برهم‌ زد. مناسب‌ است‌ برای‌ روشن‌ شدن‌ موضوع‌ به‌ بررسی‌ راهبردهای‌ امام‌ خمینی(ره) در سرنگونی رژیم پهلوی‌ بپردازیم‌.

 

*** ایجاد بحران‌ مشروعیّت‌ برای‌ رژیم‌ ***

 

امام‌ خمینی(ره)‌ یكی‌ از راه‌های‌ رسیدن‌ به‌ اهداف‌ استراتژیك‌ خود را به‌ چالش‌ كشیدن‌ مشروعیت‌ محمدرضا پهلوی، خاندان‌ وی و رژیم‌ سلطنتی‌ قرار داد.

 

1- نفی‌ مشروعیت‌ سلطنت‌ محمدرضا پهلوی

 

امام‌ خمینی(ره)‌ با اشاره‌ به‌ جریان‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ و سقوط‌ رضاخان‌ و حمایت‌های‌ متفقین‌ از محمدرضا، وی‌ را دست‌نشانده‌‌ متفقین‌  معرفی‌ كردند و فرمودند كه‌ حتی‌ «خود ایشان‌[شاه‌] در كتابشان‌ نوشتند: متفقین‌ وقتی‌ آمدند ـبعدش‌ محو كردند، بعد دیدند غلط‌ كردند محوش‌ كردندـ خود ایشان‌ نوشتند كه‌ متفقین‌ وقتی‌ كه‌ آمدند در ایران‌ صلاح‌ دیدند كه‌ ما باشیم‌ كه‌ دودمان‌ ما، سلطنت‌ را داشته‌ باشند».[1] امام‌(ره)‌ این‌ دست‌نشاندگی‌ را دلیل‌ نامشروعیت‌ شاه‌ می‌خواندند و می‌فرمودند: «ما می‌گوییم‌ یك‌ كسی‌ را كه‌ به‌ صلاح‌ متفقین‌ آمده‌ و حالا هم‌ برای‌ متفقین‌ دارد كار می‌كند نمی‌خواهیم‌».[2]

استدلال‌ دیگر حضرت امام(ره) در نفی‌ مشروعیت‌ محمدرضا پهلوی این‌ بود كه‌ "شاه" در سلطنت‌ مشروطه‌ مقام‌ غیرمسئول‌ است‌ و حق‌ دخالت‌ در امور را نداشته‌ است‌ و این‌ مجلسین‌ و دولت‌ بوده‌اند كه‌ باید در سرنوشت‌ مملكت‌ تصمیم‌ بگیرند. در صورتی‌ كه‌ خود شاه‌ همیشه‌ گفته‌ او تنها فرمانده‌ كشور است‌ و تمامی‌ دولت‌ها در این‌ سال‌ها اعتراف‌ كرده‌اند كه‌ به‌ دستور شاه‌ هر عملی‌ را انجام‌ داده‌اند و مجلسین‌ نیز سكوت‌ كرده‌اند و یا فرامین‌ شاه‌ را تصویب‌ كرده‌اند. بنابراین‌ تمام‌ این‌ اقدامات‌ برخلاف‌ موازین‌ قانونی‌ بوده‌ است‌ و چون‌ در همه‌‌ این‌ خلاف‌ها شخص‌ شاه‌ عامل‌ اصلی‌ بوده‌، نتیجه‌اش‌ این‌ می‌شود كه‌ این‌ حكومت‌ غیرقانونی است‌.[3]

 

2- نفی‌ مشروعیت‌ سلسله‌‌ پهلوی‌

 

امام‌ خمینی‌(ره) نه‌ تنها مشروعیت‌ سلطنت‌ محمدرضا شاه‌ را زیر سؤال‌ می‌بردند، بلكه‌ مشروعیت‌ دودمان‌ پهلوی‌ را مورد خدشه‌ قرار می‌دادند. ایشان بارها رضاخان‌ را "نوكر انگلیسی‌ها" می‌خواندند و می‌فرمودند: «من‌ خودم‌ از رادیو دهلی‌ كه‌ آن‌ وقت‌ها دست‌ انگلیسی‌ها بود شنیدم‌ كه‌ گفت‌ ما این‌ را آوردیم‌ سركار گذاشتیم‌، خیانت‌ كرد ردش‌ كردیم‌».[4] وقتی‌ «دست‌های‌ جنایتكار بیگانه‌ این‌ سلسله‌ را آوردند و با دست‌های‌ جنایتكار خودشان‌ بر ما مسلط‌ كردند» باید «این‌ سلسله‌ به‌ زودی‌ منقطع‌ گردد و دست‌ جنایتكار اجانب‌ از ذخایر ما قطع‌ بشود».[5]

 

دلیل‌ دیگری‌ كه‌ امام‌ خمینی(ره)‌ بر نامشروع‌ بودن‌ سلسله‌‌ پهلوی‌ می‌شمردند نحوه‌‌ به‌ سلطنت‌ رسیدن‌ رضاخان‌ بود. ایشان در مورد مجلس‌ پنجم‌ شورای‌ ملی‌ می‌فرمودند: «آن‌ مجلس‌ برخلاف‌ قانون‌ اساسی‌ آمد رضاشاه‌ را نصب‌ كرد و سلطنت‌ قاجاریه‌ را خلع‌ كرد.»  امام‌ همچنین تغییر قانون‌ اساسی‌ را هم‌ كه‌ منجر به‌ تغییر قاجاریه‌ به‌ پهلوی‌ شد غیرقانونی‌ می‌شمردند؛ چون‌ «این‌ موادی‌ كه‌ از قانون‌ اساسی‌ برداشتند و جایش‌ یك‌ مواد دیگر گذاشتند؛ یعنی‌ سلطنت‌ قاجاریه‌ را گفتند "نه‌" و سلطنت‌ اینها را گفتند "آری" این‌ همه‌اش‌ روی‌ سرنیزه‌ بود. قانونی‌ نبود اینها. اصلاً این‌ موادی‌ كه‌ الان‌ هست‌ از مواد قانون‌ اساسی‌ نیست‌»[6] امام‌(ره)‌ مجلس‌ مؤسسان‌ را نیز غیرقانونی‌ می‌دانستند زیرا رضاخان‌ «مجلس‌ مؤسسان‌ سرنیزه‌ای‌ و فرمایشی‌ درست‌ كرد؛ این‌ را كه‌ ما یادمان‌ هست‌ كه‌ با سرنیزه‌ مجلس‌ موسسان‌ را درست‌ كرد. وقتی‌ با سرنیزه‌ مجلس‌ مؤسسان‌ درست‌ می‌شود این‌ مجلس‌ قانونی‌» نیست‌.[7]

 

3- ابطال‌ فلسفه‌‌ مشروعیت‌ شاهنشاهی‌

 

 امام‌ خمینی(ره)‌ افزون‌ بر نفی‌ مشروعیت‌ سلطنت‌ محمدرضا شاه‌ و خاندان‌ پهلوی‌، مشروعیت‌ اساس‌ نظام‌ شاهنشاهی‌ را به‌ چالش‌ می‌كشیدند و این‌ بزرگ‌ترین‌ ضربه‌ بر رژیم‌ پهلوی‌ بود. ایشان‌ در نفی‌ عقلانی‌ بودن‌ سلطنت‌ فرمودند: «اصل‌ سلطنت‌ و رژیم‌ سلطنتی‌ یك‌ امر باطلی‌ است‌... اصل‌ سلطنت‌ از اول‌ یك‌ چیز مُهمَل‌ بود، از اول‌ معنا نداشته‌ است‌؛ چون‌ سلطنت‌ مساوی‌ با استبداد و قلدری‌ و دیكتاتوری‌ است‌... این‌ اختصاص‌ به‌ ایران‌ و سلاطین‌ ایران‌ ندارد، سلاطین‌ و تزار روس‌ بدتر از اینها بوده‌اند.»[8]

 

ایشان نه‌ تنها رژیم‌ شاهنشاهی‌ را امری‌ غیرعقلانی‌ می‌خواندند، بلكه‌ آن‌ را با اصل‌ توحید اسلامی‌ـ كه‌ نفی‌ كننده‌‌ سلطه‌‌ انسان‌ بر انسان‌ است‌ـ سازگار نمی‌دانستند و می‌فرمودند: «مهم‌ترین‌ و باارزش‌ترین‌ اعتقادات‌ ما اصل‌ توحید است‌. مطابق‌ این‌ اصل،‌ ما معتقدیم‌ كه‌ خالق‌ و آفریننده‌‌ جهان‌ و همه‌‌ عوالم‌ وجود و انسان‌، تنها ذات‌ مقدس‌ خدای‌ تعالی‌ است‌ كه‌ از همه‌‌ حقایق‌ مطلع‌ است‌ و قادر بر همه‌ چیز است‌ و مالك‌ همه‌ چیز. این‌ اصل‌ به‌ ما می‌آموزد كه‌ انسان‌ تنها در برابر ذات‌ اقدس‌ حق‌ باید تسلیم‌ شود و از هیچ‌ انسانی‌ نباید اطاعت‌ كند مگر اطاعت‌ او اطاعت‌ خدا باشد؛ بنابراین‌ هیچ‌ انسانی‌ هم‌ حق‌ ندارد انسان‌های‌ دیگر را به‌ تسلیم‌ در برابر خویش‌ مجبور كند».[9] به‌ همین‌ جهت‌ از پیامبر(ص‌) «روایت‌ است‌ كه‌ ملك‌الملوك‌ یعنی‌ شاهنشاه‌، منفورترین‌ كلمات‌ است‌ پیش‌ من‌» اصلاً كار انبیا مبارزه‌ با شاهنشاه‌ بوده‌ است‌ «از اوّلی‌ كه‌ بساط‌ انبیاء بوده‌ تا زمان‌ رسول‌ اكرم‌ تا بعدها زمان‌ ائمه‌ علیهم‌السلام‌ مرتب‌ مقابله‌ كردند، تو حبس‌ هم‌ كه‌ بودند مقابله‌ كردند».

 

ایدئولوگ‌های‌ رژیم‌ در مشروعیت‌ رژیم پادشاهی‌ و اینكه‌ سلطنت‌ موهبتی‌ الهی‌ است‌ استدلال‌ می‌كردند كه‌ متون‌ دینی‌ شاه‌ را "ظل‌الله" یعنی‌ سایه‌‌ خدا می‌داند. اما حضرت امام(ره) این‌ تفسیر را به‌ شدت‌ مورد انتقاد قرار داده و ‌فرمودند: «السلطان‌ ظل‌الله را غلط‌ معنا كردند» شاه‌ باید سایه‌‌ خدا باشد. «سایه‌‌ هر شخصی‌ هیچ‌ از خودش‌ ندارد. حركتی‌ اگر باشد از آن‌ كسی‌ است‌ كه‌ صاحب‌ ظل‌ و صاحب‌ سایه‌ است‌. یعنی‌ سلطان‌ نباید یك‌ حركتی‌ برخلاف‌ حركت‌ الهی‌ بكند... پیغمبر اكرم‌ ظل‌الله است‌، برای‌ اینكه‌ از خودش‌ هیچ‌ نیست‌، همان‌ وحی‌ است‌ و تابع‌ وحی‌ است‌ و تابع‌ امر خداست‌، تابع‌ نهی‌ خداست‌ به‌ تحریك‌ او حركت‌ می‌كند. علی‌ ظل‌الله است‌، كلمه‌ "ظل‌الله" «فاتحه‌‌ همه‌‌ سلاطین‌، فاتحه‌‌ همه‌ قلدرها و قدرتمندان‌ را می‌خواند و تكلیف‌ مؤمنین‌ و مسلمین‌ را با سلاطین‌ جور حل‌ می‌كند».[10]

 

امام‌ خمینی(ره)‌ با متزلزل‌ كردن‌ فلسفه‌‌ سلطنت‌ محمدرضا شاه‌ و خاندان‌ پهلوی‌ و نظام‌شاهنشاهی‌ چنان‌ بحران‌ مشروعیتی‌ ایجاد كرد كه‌ توانست‌ كهن‌ترین‌ نظام‌های‌ سلطنتی‌ و مقتدرترین‌ رژیم‌های‌ منطقه‌ را در مدت‌ یك‌ سال‌ ناباورانه‌ به‌ زیر بكشد. به‌ روایت‌ آنتونی پارسونز، سفیر وقت‌ انگلیس‌ در ایران‌ «كمتر كسی‌ می‌توانست‌ تجسم‌ كند كه‌ ممكن‌ است‌ روزی‌ این‌ رژیم‌ ساقط‌ شود. رژیم‌ چنان‌ مستحكم‌ و استوار به‌ نظر می‌رسید كه‌ حتی‌ در صورت‌ فقدان‌ شاه‌ بر اثر بیماری‌ یا حادثه‌ یا گلوله‌ یك‌ تروریست‌، فروریختن‌ اساس‌ رژیم‌ بعید می‌نمود».[11]

 

4- نفی‌ مشروعیت‌ مجلس‌

 

تنها باقیمانده‌‌ مظاهر مشروطیت‌، مجلس‌ شورای‌ ملی‌ بود. مجلس‌ شورای‌ ملی‌ از دوره‌‌ ششم‌ به‌ بعد به‌ یك‌ مجلس‌ انتصابی‌ تبدیل‌ شد كه‌ تنها وظیفه‌ آن‌ قانونی‌ جلوه‌ دادن‌ "منویات‌ اعلیحضرت‌" بود؛ تا جایی‌ كه‌ سفارت‌ آمریكا مجالس‌ دوره‌‌ محمدرضا شاه‌ را "مهر پلاستیكی‌" لقب‌ داد.[12] با این‌ حال‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ یكی‌ از اركان‌ نظامی‌ بود كه‌ تلاش‌ می‌كرد به‌ نظریات‌ رژیم‌ جنبه‌‌ قانونی‌ و مشروع‌ بدهد.

 

امام‌ خمینی‌(ره) در راستای‌ بحران‌سازی‌ مشروعیت‌ برای‌ رژیم‌ پیوسته‌ مشروعیت‌ مجلس‌ را مورد حمله‌ قرار می‌دادند كه‌ «مجلس‌ وقتی‌ آرای‌ ملت‌ نباشد مجلس‌ نیست‌» زیرا «از زمان‌ رضاشاه‌ تا حالا، ما هیچ‌ روزی‌ یك‌ مجلسی‌ كه‌ مردم‌ با اختیار خودشان‌ بروند كنار صندوق‌ رأی‌ بدهند، همچو مجلسی‌ هیچ‌ وقت‌ ما تا الان‌ نداشتیم‌». در دوره‌‌ محمدرضا هم‌ مجلس‌ «به‌ تصویب‌ مردم‌ و انتخاب‌ مردم‌ نبوده‌، این‌ انتصاب‌ شاه‌ است‌، مأموریت‌ شاه‌ است‌، از سفارت‌ لیست‌ می‌آوردند و تعیین‌ می‌كردند... یك‌ همچو مجلسی‌، مخالف‌ قانون‌ اساسی‌ است‌» و مشروعیت‌ ندارد.[13]

 

پس‌ از اوج‌گیری‌ نهضت‌ اسلامی، عده‌ای‌ از نمایندگان‌ مجلس‌ با دولت‌ شریف‌امامی‌ به‌ مخالفت‌خوانی‌ پرداختند. امام‌ خمینی‌(ره) در برابر آنها اعلام‌ كردند كه‌ «ممكن‌ است‌ واقعاً یك‌ نفر آدم‌ توبه‌ كرده‌ باشد از آن‌ معصیت‌ بزرگی‌ كه‌ تا حالاكرده‌» امّا نمایندگان‌ مجلس‌ «نقض‌ قانون‌ اساسی‌ را كردند و خودشان‌ دانسته‌ به‌ اینكه‌ خلاف‌ قانون‌ اساسی‌ است‌، رفتند در مجلس‌» و اگر ما از جنایت‌ها و خیانت‌های‌ آنها مثل‌ "رأی‌ تغییر تاریخ‌ اسلام‌" بگذریم‌، ولی‌ ملت‌ از خیانت‌ «این‌ اشخاصی‌ كه‌ در این‌ حكومت‌ بودند، در این‌ حكومت‌ غیرقانونی‌ بودند را قبول‌ ندارد». [14]

 

دلیل‌ دیگر حضرت امام(ره) بر اثبات‌ غیرمشروع‌ بودن‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌، خود قانون‌ اساسی‌ بود؛ زیرا «یكی‌ از چیزهایی‌ كه‌ در متمم‌ قانون‌ اساسی‌ آمده‌، این‌ است‌ كه‌ باید پنج‌ نفر از مجتهدین‌ به‌ تعیین‌ مراجع‌ تقلید در مجلس‌ نظارت‌ كند، اگر نباشند مجلس‌ قانونی‌ نیست‌ و در طول‌ تاریخ‌ مشروطیت‌ چنین‌ اتفاقی‌ نیفتاده‌ است‌. در نتیجه‌ در رژیم‌ پهلوی‌ هیچ‌ عمل‌ قانونی‌ صورت‌ نگرفته‌ چون‌ یك‌ مجلس‌ رسمی‌ نداشتیم‌ كه‌ اگر قانونی‌ در آن‌ مجلس‌ به‌ رأی‌ اكثریت‌ واقع‌ شود، قانونی‌ باشد».[15]

 

*** اثبات‌ فساد ذاتی‌ سیاسی‌ ***

 

یكی‌ از راهبردهای‌ امام‌ خمینی(ره)‌ برای‌ ایجاد بحران‌، اثبات‌ فساد ذاتی‌ رژیم پهلوی‌ بود. امام‌(ره) تلاش‌ می‌كردند تا نشان‌ دهند رژیم‌ به‌ خاطر مفاسد سیاسی‌ ذاتی‌ قابل‌ اصلاح‌ نیست‌ و تنها راه‌ نجات‌ كشور سرنگونی‌ رژیم‌ است‌. ایشان مهم‌ترین‌ ریشه‌های‌ فساد سیاسی‌ رژیم‌ را استبداد و وابستگی‌ می‌دانستند كه‌ به‌ یك‌ بیماری‌ ساختاری‌ تبدیل‌ شده‌ بود.

 

1- استبداد ذاتی محمدرضا پهلوی

 

امام‌ خمینی(ره)‌ معتقد بودند، شاه‌ ذاتاً فردی‌ مستبد است‌ و در طول‌ چند سال‌ از حكومتش‌ برخلاف‌ قانون‌ عمل‌ كرده‌ است‌ و مهم‌ترین‌ عمل‌ خلاف‌ قانونی‌اش‌ این‌ است‌ كه‌ «در امور اداری‌ كشور و تنظیم‌ خطوط‌ اصلی‌ سیاسی‌ در زمینه‌‌ اصلاحات‌ و در شئون‌ مختلف‌ كشور دخالت‌ كرده‌ و این‌ جرم‌ است‌؛ زیرا شاه‌ در سلطنت‌ مشروطه‌ مقام‌ غیرمسئول‌ است‌». امام‌(ره) علّت‌ اساسی‌ استبداد ذاتی‌ شاه‌ را در این‌ می‌دانستند كه‌ چون‌ شاه‌ «متكی‌ به‌ ملّت‌ نبوده‌ و با دیكتاتوری‌ و استبداد سرنیزه‌ بر مردم‌ تحمیل‌ شده‌» نتیجه‌ «این‌ شده‌ است‌ كه‌ اختناق‌ و خفقان‌ با شدت‌ هر چه‌ تمام‌تر بر مردم‌ تحمیل‌ شده‌ و در طول‌ این‌ سال‌ها هزاران‌ كشته‌ و زندانی‌ و تبعید بر جای‌ گذاشته‌ است‌» لذا ایشان نتیجه‌ می‌گرفتند كه‌ پس‌ «همه‌ چیز باید در ایران‌ تغییر كند».[16]

 

حضرت امام(ره) شعارهای‌ شاه‌ را در مورد اصلاحات‌ و فضای‌ سیاسی‌ به‌ كلی‌ غیرمعقول‌ می‌دانستند و تأكید می‌كردند كه‌ امكان‌ ندارد شاه‌ روشی‌ دموكراتیك‌ در پیش‌ گیرد زیرا «اصول‌ دموكراسی‌ و آزادی‌ در تضاد بنیادی‌ با این‌ رژیم‌ و خود شاه‌ هستند» و «آزادسازی‌ واقعی‌ تا هنگامی‌ كه‌ شاه‌ بر اریكه‌‌ قدرت‌ است‌ امكان‌پذیر نخواهد بود»  و برای‌ آزادی‌ و دموكراسی‌ یك‌ انقلاب‌ تمام‌ عیار لازم‌ است‌.

 

2- وابستگی‌ محمدرضا پهلوی به‌ بیگانگان‌

 

امام‌ خمینی‌(ره) معتقد بودند كه‌ رژیم‌ شاه‌ از هر لحاظ‌ به‌ بیگانگان‌ وابسته‌ است‌: «در هر كجا كه‌ شما دست‌ می‌گذارید دست‌ آمریكا آنجاست‌. در این‌ مملكت‌ ارتش‌ را دست‌ می‌گذاریم‌ شصت‌ هزار یا چهل‌ و پنج‌ هزار نفر مستشار آنجا هست‌... فرهنگش‌ را دست‌ بگذاریم‌ دست‌ اینها تویش‌ بوده‌، مجلسش‌ از خود اینهاست‌، افرادش‌ با لیست‌ اینها تعیین‌ شده‌. شاهش‌ با دست‌ خود اینهاست‌» اقتصادش‌ «همه‌اش‌ دست‌ اینهاست‌».[17] امام‌ خمینی(ره)‌ تأكید می‌كردند كه‌ استبداد رژیم‌ هم‌ ریشه‌ در استعمار و وابستگی‌ خارجی‌ دارد: «ملت‌ بزرگ‌ مسلم‌ ایران‌ با گماشته‌ شدن‌ یكی‌ از مرتجع‌ترین‌ افراد و یكی‌ از عمال‌ بی‌چون‌ و چرای‌ استعمار و سایه‌ افكندن‌ وحشتناك‌ترین‌ استبداد وحشیانه‌ بر سرتاسر كشور از تمام‌ شئون‌ آزادی‌ محروم‌ و با جمیع‌ مظاهر استبداد و ارتجاع‌ دست‌ به‌ گریبان‌ است‌».[18] ایشان نتیجه‌ می‌گرفتند كه‌ برای‌ نجات‌ كشور تنها یك‌ راه‌ وجود دارد و آن‌ ساقط‌ كردن‌ شاه‌ و بیرون‌ كردن‌ آمریكا است؛ زیرا آمریكا «به‌ مملكت‌ ما خیانت‌ اصلی‌ را كرده‌» و «شاه‌ یكی‌ از شاخه‌های‌ آمریكاست‌»، لذا باید «هم‌ آمریكا برود» و هم‌ این‌ «شاخه‌ها كه‌ هرزه‌ خورند».  امام‌(ره)‌ فساد وابستگی‌ شاه‌ را به‌ «غده‌ی‌ سرطانی‌» تشبیه‌ می‌كردند كه‌ قابل‌ مداوا نیست‌ و تنها راه‌ این‌ است‌ كه‌ «اینها را ما قطع‌شان‌ كنیم‌.»

 

امام خمینی(ره)‌ در پاسخ‌ به‌ حمایت‌های‌ ابرقدرت‌ها از شاه‌، تصریح‌ می‌كردند كه‌ این‌ ضعف‌ شاه‌ است‌ كه‌ ابرقدرت‌ها برای‌ منافع‌ خود از وی‌ حمایت‌ می‌كنند و «ما می‌خواهیم‌ این‌ كسی‌ كه‌ این‌ ضعف‌ را از برای‌ ایران‌ آورده‌ و قدرت‌ را به‌ هدر داده‌ است‌، برود و ملّت‌ خودش‌ قدرتمند است‌، به‌ جای‌ او باشد... ایرانی‌ها استقلال‌ می‌خواهند و می‌خواهند كه‌ قدرت‌ها دیگر دستشان‌ را قطع‌ بكنند».

 

*** اثبات‌ ناكارآمدی‌ اقتصادی‌ رژیم پهلوی‌ ***

 

امام‌ خمینی‌(ره) با تأكید بر فساد اقتصادی‌ رژیم‌ پهلوی، آن‌ را فاقد كارآمدی‌ معرفی‌ می‌كردند و فساد اقتصادی‌ رژیم‌ را یك‌ فساد ساختاری‌ می‌دانستند كه‌ با ادامه‌‌ رژیم‌ پهلوی‌ قابل‌ اصلاح‌ نیست‌ و تنها راه‌ اصلاح‌ سرنگونی‌ رژیم‌ است‌. ایشان با تأكید بر فقر و فلاكت‌ مردم‌ و شكست‌ برنامه‌های‌ اقتصادی‌ شاه‌ و وابستگی‌ اقتصادی‌ رژیم‌، پیوسته‌ رژیم‌ شاه‌ را با بحران‌ مشروعیت‌ بقا روبه‌رو می‌ساختند.

 

1- وابستگی‌ اقتصادی‌

 

امام‌ خمینی(ره)‌ یكی‌ از پیامدهای‌ "انقلاب‌ سفید" را وابستگی‌ اقتصادی‌ به‌ بیگانگان‌ خصوصاً آمریكا می‌دانستند. در مورد وابستگی‌ غذایی‌ ایرانی‌ می‌فرمودند: طبق‌ نظر كارشناسان‌، «سی‌ روز یا سی‌ و سه‌ روز ایران‌ می‌تواند خود را از نظر غذایی‌ اداره‌ كند».[19] امام(ره) معتقد بودند كه‌ اصلاً برنامه‌‌ انقلاب‌ سفید برای‌ این‌ بود كه‌ ایران‌ «یك‌ بازار بشود برای‌ آمریكا، آمریكا گندم‌هایش‌ را می‌ریخت‌ توی‌ دریا، حالا بهتر از این‌ چی‌ كه‌ بدهد به‌ ایران‌ و از آن‌ نفت‌ بگیرد».  امام‌ خمینی(ره)‌ در اردیبهشت‌ 57 در نجف‌ ضمن‌ مصاحبه‌ای‌ با خبرنگار روزنامه‌‌ لوموند، تأكید كردند كه‌ ما هم‌ خواهان‌ اصلاحات‌ ارضی‌ هستیم‌، «امّا اصلاحات‌ ارضی‌ كه‌ ما خواستارش‌ هستیم‌، كشاورز را از محصول‌ كارش‌ بهره‌مند خواهد ساخت‌ و مالكانی‌ را كه‌ برخلاف‌ قوانین‌ اسلامی‌ عمل‌ كرده‌اند مجازات‌ خواهد كرد؛» ولی‌ اصلاحات‌ ارضی‌ رژیم‌ موجب‌ وابستگی‌ اقتصادی‌ شده‌، «كشاورزی‌ ما كه‌ تولیدش‌ حتی‌ تا 23 سال‌ پیش‌ اضافه‌ بر احتیاجات‌ داخلی‌ بود و ما صادر كننده‌‌ این‌ مازاد بودیم‌، فعلاً از میان‌ رفته‌. مطابق‌ ارقامی‌ كه‌ نخست‌وزیر شاه‌ در دو سال‌ پیش‌ به‌ دست‌ داد، ایران‌ 93 درصد از موادغذایی‌ مصرفی‌ خود را وارد می‌كند و این‌ است‌ نتیجه‌‌ اصلاحات‌ ارضی‌ شاه‌».[20]

 

امام‌ خمینی(ره)‌ سیاست‌ صنعتی‌ شاه‌ را نیز موجب‌ وابستگی‌ بیشتر ایران‌ به‌ خارج‌ می‌دانستند و می‌فرمودند: «سیاست‌ صنعتی‌ رژیم‌، توسعه‌ی صنایع‌ مصرفی‌ و مونتاژ و وابسته‌ كردن‌ صنایع‌ به‌ صنایع‌ اجنبی‌ است‌». سیاست‌ شاه‌ «صنایع‌ مونتاژ غیرمتناسب‌ با نیازها را پدید آورد و كشور را آن‌ چنان‌ وابسته‌ به‌ خارج‌ ساخت‌ كه‌ رهایی‌ از این‌ مشكل‌ به‌ قیمت‌ سنگینی‌ تمام‌ خواهد شد». 

 

یكی‌ دیگر از موارد وابستگی‌ اقتصادی‌ رژیم‌ شاه‌ كه‌ ده‌ها بار مورد اعتراض‌ امام‌ خمینی(ره)‌ قرار گرفت‌، سیاست‌ فروش‌ نفت‌ در مقابل‌ سلاح‌ بود یا به‌ عبارتی‌: «نفت‌ این‌ طلای‌ سیاه‌ را حراج‌ كردند و در عوض‌ كشور را پر از آهن‌ پاره‌ نمودند».[21] انتقاد امام‌(ره)‌ از این‌ سیاست‌ نه‌ به‌ خاطر تدارك‌ وسایل‌ دفاعی‌ بود، بلكه‌ اعتراض‌ ایشان به‌ این‌ بود كه‌ رژیم‌ این‌ سلاح‌ها را خریداری‌ می‌كرد تا از منافع‌ آمریكا در منطقه‌ حفاظت‌ كند. امام(ره) چنان‌ در افشای‌ این‌ موضوع‌ پای‌ می‌فشردند كه‌ می‌فرمودند: «من‌ باید هر روز این‌ را بگویم‌» نفت‌ ایران‌ را «می‌دهند به‌ آمریكا، عوض‌ چه‌ می‌گیرند؟ عوض‌ اسلحه‌. كدام‌ اسلحه‌؟ اسلحه‌هایی‌ كه‌ ایران‌ نمی‌تواند استعمال‌ كند... برای‌ چه‌ می‌دهند؟ برای‌ اینكه‌ پایگاه‌ درست‌ كنند برای‌ آمریكا».[22] ایشان با طنز، رژیم‌ شاه‌ را مورد سرزنش‌ قرار می‌دادند كه‌ سلاحی‌ كه‌ شما مورد نیازتان‌ است‌، مثل‌ "مسلسل‌ و اینها كافی" است‌؛ زیرا شما فقط‌ می‌توانید با «بازار تهران‌ جنگ‌» كنید «با دانشگاه‌ و جوان‌های‌ دانشگاهی‌ می‌توانید جنگ‌ كنید... خوب‌ این‌ مسلسل‌ها برای‌ كشتن‌ اهل‌ ملّت‌ خودمان‌ كافی‌ است‌.»

 

امام‌ خمینی(ره)‌ پیامد سیاست‌ تسلیحاتی‌ رژیم‌ را ورود مستشاران‌ آمریكایی‌ به‌ ارتش‌ می‌دانستند كه‌ هم‌ باید «پایگاه‌ برای‌ آنها درست‌ كنند و هم‌ خرج‌ مستشاران‌ را باید بدهیم‌.  «ده‌ها هزار مستشار نظامی‌ را با هزینه‌‌ سرسام‌آور بر ارتش‌ و مقدرات‌ مملكت‌ مسلط‌ كردند» برای‌ حفظ‌ منافع‌ آمریكایی‌ها.

 

2- شكست‌ انقلاب‌ سفید

 

انقلاب‌ سفید در واقع‌ ایدئولوژی‌ شاه‌ بود كه‌ توسط‌ بیگانگان‌ برای‌ او طراحی‌ شده‌ بود. اعلام‌ شكست‌ انقلاب‌ سفید به‌ معنای‌ شكست‌ ایده‌هایی‌ بود كه‌ شاه‌ چندین‌ سال‌ روی‌ آن‌ مانور می‌داد و تلاش‌ می‌نمود برای‌ رژیم‌ خود مشروعیت‌ كسب‌ كند. امام‌ خمینی‌(ره) با تأكید فراوان‌، بارها شكست‌ شاه‌ را در مورد انقلاب‌ سفید اعلام‌ كردند و با برشمردن‌ پیامدهای‌ منفی‌ انقلاب‌ سفید بر اثبات‌ ناكارآمدی‌ رژیم‌ شاه‌ پرداختند.

 

مبنای‌ نهضت‌ امام‌(ره) در سال‌های‌ 41 تا 43 بیشتر علیه‌ دخالت‌ آمریكا در ایران‌ بود. امام‌ خمینی(ره)‌ از آن‌ جهت‌ با «انقلاب‌ سفید» ادّعایی‌ شاه‌ به‌ مبارزه‌ برخاست‌ كه‌ خاستگاه‌ آن‌ را آمریكا می‌دانستند و پس‌ از آن‌ نیز بارها اعلام‌ كردند این‌ انقلاب‌ سفید نه‌ انقلاب‌ شاه‌ است‌ و نه‌ انقلاب‌ ملت‌، نه‌ به‌ ملّت‌ كاری‌ دارد نه‌ به‌ شاه‌ كاری‌ دارد؛ بلكه‌ آن‌ انقلاب‌ آمریكا بود و هدف‌ آمریكا این‌ بود كه‌ منافعی‌ كه‌ ما داریم‌، مخازنی‌ كه‌ ما داریم‌، چیزهای‌ زیرزمینی‌ كه‌ ما داریم‌، روی‌ زمینی‌ كه‌ ما داریم‌، بر اینها سلطه‌ پیدا كند.

 

امام‌ خمینی(ره)‌ همه‌ مشكلات‌ سیاسی‌ و اقتصادی‌ را از پیامدهای‌ انقلاب‌ سفید ارزیابی‌ می‌كردند كه‌ عمداً به‌خاطر منافع‌ آمریكا طراحی‌ شده‌ بود. امام‌(ره) حمایت‌های‌ همه‌جانبه‌ آمریكا از شاه را نیز بر مبنای‌ منافع‌ آمریكا تحلیل‌ می‌كردند و تصریح‌ می‌كردند كه‌ «آمریكا با كودتای‌ نظامی‌ [ 1332 ]  مجدداً شاه‌ را بر ایران‌ تحمیل‌ كرد و به‌ نام‌ مدرنیزه‌ كردن‌ مملكت‌، انقلاب‌ آمریكایی‌ شاه‌ را به‌ راه‌ انداخت‌» و «نتیجه‌‌ تمام‌ این‌ انقلاب‌ به‌ سود آمریكا و خرابی‌ ایران‌ بود، كشاورزی‌ مملكت‌ نابود شد، ایران‌ بازار مصرف‌ موادغذایی‌ آمریكا شد، مخازن‌ زیرزمینی‌ از نفت‌ گرفته‌ تا مس‌ و سایر مخازن‌ همه‌ به‌ نفع‌ آمریكا تاراج‌ شد.»

 

حضرت امام(ره) یكی‌ دیگر از پیامدهای‌ اصلاحات‌ ارضی‌ شاه‌ را از بین‌ رفتن‌ تنوع‌ اقتصادی‌ می‌شمردند كه‌ با «اصلاحات‌ ارضی‌ شاه‌ جز برنامه‌ای‌ برای‌ از بین‌ بردن‌ كشاورزی‌ ایران‌ و تحمیل‌ اقتصاد تك‌ محصولی‌ [نفت‌]  بر جامعه‌ی ما چیزی‌ نبود». امام‌(ره) برنامه‌ی انقلاب‌ سفید را نه‌ یك‌ سیاست‌ سهوی‌، بلكه‌ یك‌ خیانت‌ عمدی‌ به‌ كشور می‌دانستند و نتیجه‌ می‌گرفتند كه‌ «خیانت‌ كردی‌. وقتی‌ خیانت‌ كردی‌ دیگر سلطان‌ نیستی‌، سلطان‌ اگر خائن‌ باشد، سلطان‌ نیست‌».[23]

 

3- فقر عمومی‌ مردم‌

 

یكی‌ از مسائل‌ بسیار مهمی‌ كه‌ امام‌ خمینی(ره)‌ در بسیاری‌ از سخنان‌ خود به‌ افشای‌ آن‌ دست‌ می‌زدند، فقر عمومی‌ كشور و فاصله‌ی طبقاتی‌ بود. ایشان بارها در سخنراهای‌ خود نداشتن‌ آب‌ مصرفی‌ روستاها را مورد انتقاد شدید قرار داده و توضیح‌ می‌دادند كه‌ «من‌ اطلاع‌ دارم‌... اطراف‌ شیراز و آنجاها كه‌ بعض‌ دهاتش‌ هست‌ كه‌ آب‌ خوردنی‌ ندارند، از یك‌ فرسخی‌ باید بروند از یك‌ آب‌ انباری‌ كه‌ آب‌ جمع‌ شده‌ است‌ در زمستان‌، از آنجا آب‌ بیاورند برای‌ بچه‌هایشان‌» بعضی‌ از خمس‌دهندگان‌ «از ما اذن‌ می‌گرفتند و خودشان‌ هم‌ پول‌ می‌دادند كه‌ یك‌ آب‌انباری‌ برای‌ اهالی‌ درست‌ كنند كه‌ اینها لااقل‌ یك‌ فرسخ‌ زن‌ و بچه‌شان‌ نروند برای‌ آوردن‌ آب‌».[24]

 

امام‌ خمینی(ره)‌ با برشمردن‌ فقر روستاهای‌ ایران‌ به‌ فاصله‌ی طبقاتی‌ جغرافیایی‌ نیز اشاره‌ می‌كردند و می‌فرمودند: «شما تهران‌ را نگاه‌ نكنید چهار تا خیابان‌ درست‌ كردند و به‌ رخ‌ دیگران‌ می‌كشند كه‌ مرفه‌ و مرفه‌! همه‌‌ مملكت‌ را باید نگاه‌ كرد. آن‌ دورافتاده‌ها را نگاه‌ كنید. در خود تهران‌ این‌ زاغه‌نشین‌ها را ملاحظه‌ كنید». ایشان در سخنرانی‌های‌ خود شیوه‌‌ زندگی‌ زاغه‌نشینان‌ را این‌چنین‌ توصیف‌ می‌كردند: در «این‌ سرمای‌ زمستان‌ زیر چادرها زندگی‌ می‌كنند. در یك‌ اتاق‌های‌ گلی‌ كه‌ آنهایی‌ كه‌ رفتند می‌دانند چه‌ خبر است‌. در آنجا زندگی‌ می‌كنند. هیچ‌ ندارند... در یك‌ گودال‌هایی‌ هستند كه‌ این‌ زن‌های‌ بیچاره‌ باید كوزه‌ را بردارند، از قراری‌ كه‌ نوشته‌اند پله‌های‌ زیادی‌ـ حالا یادم‌ نیست‌ـ از اینها باید بیایند بالا و بروند به‌ آن‌ شیری‌ كه‌ وصل‌ كرده‌اند كه‌ آب‌ هست‌ توی‌ خیابان‌، از آنجا كوزه‌شان‌ را آب‌ كنند و باز از این‌ پله‌ها برگردند».

 

امام‌ خمینی(ره)‌ فقر عمومی‌ خود تهران‌، پایتخت‌ را نیز به‌ رخ‌ رژیم‌ می‌كشیدند و می‌فرمودند: «برق‌ و آسفالت‌ و اینها در خود تهران‌ تمام‌ نشده‌ و خود تهران‌ برق‌ و آسفالت‌ و آب‌ كه‌ یك‌ چیزهای‌ اولیه‌ است‌ ندارد... بعضی‌ محله‌هایش‌ چیزی‌ ندارند. باید بیایند سر این‌ شیرهایی‌ كه‌ نصب‌ شده‌ استت» تا ببینند مردم‌ چگونه‌ آب‌ مصرفی‌ خود را به‌وسیله‌‌ یك‌ كوزه‌ تأمین‌ می‌كنند.[25]

 

امام‌ خمینی(ره)‌ علّت‌ فقر عمومی‌ را فساد اقتصادی‌ دربار می‌دانستند و می‌فرمودند: علّت‌ فقر عمومی‌ مردم‌ فقر كشور نیست‌، بلكه‌ «خوردن‌های‌ زیاد است‌، حلقوم‌های‌ گشاد است‌. تمام‌ نفت‌ را در یك‌ حلقوم‌، دو تا حلقوم‌ فرو می‌برند». مردم‌ در حالی‌ كه‌ در فقر به‌ سر می‌برند یكی‌ از خواهران‌ شاه‌ یك‌ ویلایی‌ خریده‌ كه‌ «شش‌ میلیون‌ دلار خرج‌» آن‌ كرده‌.[26]

 

امام‌ خمینی‌(ره) با تكرار فقر عمومی‌ و فاصله‌‌ طبقاتی‌ نتیجه‌ می‌گرفتند كه‌ برای‌ نجات‌ كشور از این‌ سیاست‌ اقتصادی‌ باید شاه‌ سرنگون‌ شود؛ چون‌ شاه‌ «این‌ قدر خیانت‌ كرده‌ و این‌ قدر جنایت‌ كرده‌ كه‌ دیگر راه‌ آشتی‌ نیست‌. راهی‌ نیست‌ كه‌ كسی‌ بگوید كه‌ شما اشتباهاتتان‌ تا حالا هیچ‌، حالا از این‌ به‌ بعد ان‌شاءالله اشتباه‌ نمی‌كنی‌» زیرا ما «یك‌ همچو زندگی‌ داریم‌ در اثر اشتباهات‌ آقا... اشتباهات‌ هم‌ یكی‌ دو تا و ده‌ تا نیست‌. تعمدات‌ یكی‌ دو تا و ده‌ تا نیست‌».

 

*** ایجاد نافرمانی‌ تا سقوط‌ رژیم‌ پهلوی ***

 

یكی‌ از راهبردهای‌ امام‌ خمینی‌(ره) برای‌ سرنگونی‌ رژیم‌ شاه‌، فراخوان‌ مردم‌ برای‌ نافرمانی‌ مدنی‌ بود. امام‌ خمینی‌ با صدور فرمانی‌ شیوه‌‌ سرنگونی‌ رژیم‌ یا تاكتیك‌ مبارزاتی‌ خود را چنین‌ مشخص‌ كردند: «بر ملّت‌ است‌ كه‌ به‌ حكم‌ اسلام‌ و قانون‌ از اطاعت‌ شاه‌ و دولت‌ سرپیچی‌ كنند، مالیات‌ نپردازند و به‌ كلیه‌ اعتصابات‌ ادارات‌ و مؤسسات‌ و شركت‌های‌ دولتی‌ خصوصاً اعتصاب‌ شركت‌ نفت‌ تا رفتن‌ شاه‌ و دولت‌ ادامه‌ دهند».[27] امام‌(ره) روش‌ اصلی‌ خود را بر شیوه‌های‌ مسالمت‌آمیز برای‌ ایجاد بحران‌ در ثبات‌ رژیم‌ قرار دادند و بارها اظهار امیدواری‌ كردند كه‌ تظاهرات‌، راهپیمایی‌، اعتصاب‌ و نافرمانی‌ رژیم‌ را ساقط‌ می‌كند. ایشان در پاسخ‌ به‌ خبرنگار رادیو لوكزامبورگ‌ كه‌ پرسید «شما مردم‌ ایران‌ را به‌ شورش‌ دعوت‌ می‌نمایید، آیا تصور می‌كنید این‌ تنها راه‌حل‌ است‌؟» فرمودند: «ما آنان‌ را در این‌ امر حیاتی‌ مشروع‌ چه‌ زمانی‌ كه‌ در ایران‌ بودیم‌ و چه‌ در خارج‌ ایران‌ تشویق‌ می‌كنیم‌ و اكنون‌ راه‌حلی‌ برای‌ سرنگونی‌ رژیم‌ فاسد جز نهضت‌ و مطالبه‌‌ حق‌ نداریم‌ و اگر مقتضی‌ شود به‌ راه‌ دیگری‌ دست‌ می‌زنیم‌». اینك‌ به‌ تفصیل‌ بیشتری‌ در مورد نگرش‌ امام‌ خمینی(ره)‌ به‌ روش‌ اعتصاب‌ و تظاهرات‌ و چگونگی‌ تشكیل‌ حكومت‌ موازی‌ می‌پردازیم‌.

 

1- اعتصاب‌

 

امام‌ خمینی(ره)‌ اعتصاب‌ مردم‌ ایران‌ را «اعتراض‌ بر شخص‌ شاه‌» تعبیر و هدف‌ آن‌ را سرنگونی‌ سلسله‌‌ پهلوی‌ اعلام‌ می‌كردند و آن‌ را نشانه‌ی‌ رشد سیاسی‌، رشد دینی‌ و رشد سیاسی‌ـ دینی‌ مردم‌ می‌دانستند. ایشان برای‌ اثبات‌ این‌ رشد استدلال‌ می‌كردند كه‌ پیش‌ از این‌ «اصلاً اعتصاب‌ صحبتش‌ نبود و اصلاً مردم‌ نمی‌فهمیدند اعتصاب‌ یعنی‌ چه‌، ولی‌ الان‌ اعتصاب‌ به‌ یك‌ صورت‌ عادی‌ درآمده‌ كه‌ ایران‌ همه‌‌ شهرهایش‌ اعتصاب‌ می‌شود».[28]

 

بنیانگذار كبیر انقلاب اسلامی معتقد بودند كه‌ "اعتصابات‌ بزرگ‌" نقش‌ مهمی‌ در فلج‌ كردن‌ "دستگاه‌ این‌ خائنین‌ یاغی‌" داشته و اعتصاب‌، جایگاه‌ ویژه‌ای‌ در شیوه‌های‌ مسالمت‌آمیز دارد. امام(ره)‌ با اشاره‌ به‌ این‌ ویژگی‌ فرمودند: «نهضت‌ با شیوه‌های‌ گوناگون‌ مخصوصاً اعتصابات‌ در همه‌‌ ادارات‌ و دستگاه‌های‌ دولتی‌ باید ادامه‌ داشته‌ باشد».  به‌ همین‌ جهت‌ شیوه‌‌ اصلی‌ خود را برای‌ سرنگونی‌ رژیم‌ شاهنشاهی‌، هر چه‌ وسیع‌تر كردن‌ دامنه‌‌ اعتصابات‌ در نظر گرفتند.

 

بر همین‌ اساس‌ از اقشار مختلف‌ دولتی‌ می‌خواستند تا «ادارات‌ و مؤسسات‌ و شركت‌های‌ دولتی‌ خصوصاً شركت‌ نفت‌ تا رفتن‌ شاه‌ و دولت‌ اعتصاب‌ خود را ادامه‌ دهند». امام‌ خمینی(ره)‌ هدف‌ دیگر «ادامه‌‌ اعتصابات‌ [را]  رسیدن‌ به‌ هدف‌ اسلامی‌»  یعنی‌ برقراری‌ نظام‌ اسلامی‌ مشخص‌ كردند. ایشان اعتصابات‌ عمومی‌ و سرتاسری‌ را تنها نوع‌ اعتراضی‌ می‌دانستند كه‌ رژیم‌ نمی‌تواند با خشونت‌ سركوب‌ كند و تصریح‌ می‌كردند كه‌ «با سرنیزه‌ موقتاً می‌توانند سركوب‌ كنند كه‌ صدایی‌ درنیاید» امّا «اعتصابات‌ را چه‌ می‌كنند؟ الان‌ ایران‌ به‌ شكل‌ تعطیل‌ درآمده‌، یعنی‌ در همه‌ چیز اعتصاب‌ هست‌. مگر با سرنیزه‌ می‌توانند همه‌‌ مردم‌ را سركار ببرند و همه‌ چرخ‌ها را راه‌ بیندازند؟»[29]

 

در عین‌ حال‌ اعتصابات‌ مواجه‌ با خطراتی‌ بود كه‌ امام‌ خمینی‌(ره) برای‌ جلوگیری‌ از آسیب‌پذیری‌ آن‌ دو اقدام‌ تأمینی‌ را در نظر گرفتند:

 

 1ـ برای‌ حفظ‌ روحیه‌ از مردم‌ خواستند تا از اعتصاب‌ كارمندان‌ مؤسسات‌ دولتی‌ پشتیبانی‌ كنند.

 

 2ـ از آنجا كه‌ گروه‌های‌ چپ‌ پیوسته‌ درصدد بودند تا اعتصاب‌ كارگران‌ را به‌ خود نسبت‌ دهند، امام‌ خمینی‌ برای‌ جلوگیری‌ از فرصت‌طلبی‌ آنان‌ دانشجویان‌ مسلمان‌ را مورد خطاب‌ قرار دادند و فرمودند: شما «موظف‌ هستید كه‌ از قیام‌ حق‌طلبانه‌ و مردانه‌‌ قشرهای‌ كارگر و كارمند محروم‌ و مسلمان‌ ایران‌ كه‌ به‌ اعتصاب‌ كشیده‌ شده‌اند پشتیبانی‌ كنید».[30]

 

2- راهپیمایی‌ و تظاهرات‌

 

امام‌ خمینی(ره)‌ تظاهرات‌ خودجوش‌ مردمی‌ را علامت‌ نارضایتی‌ مردم‌ می‌دانستند و تحلیل‌ می‌كردند كه‌ «علت‌ تظاهرات‌ كارهایی‌ است‌ كه‌ شاه‌ كرده‌ است‌. مردم‌ از اختناق‌ و كشتارها ناراضی‌ و تظاهرات‌ رو به‌ ازدیاد است‌».[31] ایشان تظاهراتی‌ را كه‌ به‌ مناسبت‌ پاس‌داشت‌ از ایام‌ اعتراض‌ به‌ رژیم‌ شاه‌ مانند 15 خرداد شكل‌ می‌گرفت‌ را علامت‌ بالندگی‌ مردم‌ ایران‌ می‌دانستند.

 

رهبر كبیر انقلاب اسلامی راهپیمایی‌های‌ بزرگ‌ و میلیونی‌ مردم‌ ایران‌ را رفراندومی‌ علیه‌ رژیم‌ شاه‌ و علامتی‌ از فقدان‌ مشروعیت‌ آن‌ تفسیر می‌كردند و آن‌ را به‌ رخ‌ قدرت‌های‌ حامی‌ شاه‌ می‌كشیدند و می‌فرمودند: «مردم‌ ایران‌ در تظاهرات‌ بسیار وسیع‌شان‌ اعلام‌ كردندكه‌ ما شاه‌ را نمی‌خواهیم‌. اعلام‌ رسمی‌ كردند، قطعنامه‌ صادر كردند كه‌ در این‌ قطعنامه‌ تصریح‌ شده‌ كه‌ رژیم‌ سلطنتی‌ را نمی‌خواهند بنابراین‌ شاه‌ هیچ‌ گونه‌ قانونیتی‌ ندارد».[32]

 

امام‌(ره)‌ به‌ دنبال‌ راهپیمایی‌ بزرگ‌ تاسوعا و عاشورا به‌ دولت‌ها پیام‌ فرستادند و اعلام‌ كردند «رفراندوم‌ این‌ دو روز برای‌ هیچ‌ كس‌ ابهامی‌ باقی‌ نگذاشت‌ كه‌ ملت‌ شاه‌ را نمی‌خواهد و عدم‌ رسمیت‌ او را با اكثریت‌ قاطع‌ قریب‌ به‌ اتفاق‌ اعلام‌ كرد.»

 

3- حكومت‌ موازی‌

 

امام‌ خمینی(ره)‌ با الهام‌ از آموزه‌های‌ شیعی‌، حكومتی‌ در سایه‌ تشكیل‌ دادند كه‌ با گذشت‌ زمان‌ دولت‌ حاكم‌ را به‌ سرگشتگی‌ مبتلا كرد و ابتكار عمل‌ را به‌ دست‌ انقلابیون‌ سپرد.

 

شیعه‌، امامت‌ و حكومت‌ را، "خلافت‌الله" و "ولایت‌الله" می‌داند، به‌ همین‌ جهت‌ هر امامی‌ را كه‌ از ناحیه‌‌ خداوند با واسطه‌ یا بی‌واسطه‌ برای‌ امر امامت‌ نصب‌ نشده‌ باشد غاصب‌ می‌داند و اصل‌ مبارزه‌ برای‌ تشكیل‌ حكومت‌ را از اصول‌ سیاسی‌ خود می‌داند. امامان‌ شیعه‌ و پیروانشان‌ هرگز زیر بار حكومت‌های‌ غاصب‌ نرفتند و با ترسیم‌ امامت‌ صحیح‌، همیشه‌ در مقابل‌ حكومت‌ها موضع‌ گرفتند و به‌ این‌ جهت‌ بود كه‌ آن‌ بزرگواران‌ همیشه‌ در حبس‌ یا محاصره‌ بودند و در راه‌ اهداف‌ پاكشان‌ به‌ شهادت‌ می‌رسیدند.

 

امام‌ خمینی‌(ره) با الهام‌ از آموزه‌های‌ شیعی‌ با اوج‌گیری‌ نهضت‌، دولتی‌ در دولت‌ تشكیل‌ دادند. تأسیس‌ شورای‌ انقلاب‌ اسلامی‌ به‌ عنوان‌ مرجع‌ قانونگذاری‌، تأسیس‌ دولت‌ موقت‌ به‌ عنوان‌ مرجع‌ اجرایی‌ كشور، تأسیس‌ شورای‌ سیاستگذاری‌ اعتصابات‌ شركت‌ نفت‌، تأسیس‌ هیئت‌ سیاستگذاری‌ اعتصابات‌ عمومی‌، همه‌ برگرفته‌ از الگوی‌ حكومت‌ موازی‌ در تشیع‌ بود. این‌ اقدامات‌ به‌ قول‌ حضرت امام موجب‌ می‌شد تا «دستگاه‌های‌ دولتی‌ جائر و غیراسلامی‌ بسته‌ شود.»  به‌علاوه‌ این‌ اقدامات‌ موجب‌ تشدید بحران‌ در ثبات‌ رژیم‌ و ایجاد بحران‌ مشروعیت‌ می‌شد و از لحاظ‌ روانی‌ مبارزان‌ را به‌ اتكای‌ نفس‌ بیشتر و هواداران‌ رژیم‌ را به‌ یاس‌ و ناامیدی‌ وامی‌داشت‌ و بسیاری‌ از بی‌طرف‌ها را به‌ سوی‌ انقلابیون‌ سوق‌ می‌داد و از رژیم‌ منقطع‌ می‌كرد.

 

سیاست‌ دولت‌ موازی‌ امام‌ خمینی(ره)‌ به‌ جایی‌ رسید كه‌ پس‌ از بازگشت‌ ایشان به‌ ایران‌، به‌ اعتراف‌ ژنرال‌ قره‌باغی‌ تمام‌ امیدها را به‌ دولت‌ شاه‌ از بین‌ برد و «در واقع‌ دیگر به‌ هیچ‌ وجه‌ دولتی‌ در كشور احساس‌ نمی‌شد، زیرا تمام‌ امكانات‌ ملی‌ و وزارتخانه‌ها و سازمان‌های‌ دولتی‌ هر كدام‌ به‌ نحوی‌ در خدمت‌ دستگاه‌ آقای‌ خمینی‌ قرار گرفته‌ بودند».[33]

 


پی نوشت ها:

1- صحیفه‌ امام خمینی(ره)، ج 3، ص 337

2- همان، ص 507

3- همان، ص 394

4- همان، ج 6، ص 65

5-همان، ج 5، ص 123

6- همان، ج 4، ص 28

7- همان، ج 6، ص 28

8- همان، ج 4، ص 38

9- همان، ص 378

10- همان، ص 256

11- آنتونی پارسونز، غرور و سقوط، ترجمه: سیدمحمدصادق حسینی عسكرانی، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامی، چ اول، 1390، ص 28

12- ر. ك به: روح‌الله حسینیان، چهارده سال رقابت ایدئولوژیك شیعه در ایران، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامی، 1383، ص 234

13- صحیفه‌ امام خمینی(ره)، ج 4، ص 140

14- همان، ص 285

15- همان، ج 5، صص 62 ـ 63

16- همان، ج 5، ص 394

17- همان ج 4، ص 465

18- همان، ج 3، ص 100

19- همان، ج 4، ص 64

20- همان، ج 3، صص 368 و 369

21- همان، ج 4، ص 363

22- همان، ص 24

23-همان، ج 5، ص 67

24- همان، ص 118

25- همان، ص 113

26- همان، ج 5، ص 117

27- همان، ج 5، ص 228

28- همان، ص 252

29- همان، ج 4، ص 459

30- همان، ج 3، ص 487

31- همان، ج 4، ص 314

32- همان، ج 5، ص 204

33- عباس قره‌باغی، اعترافات ژنرال، تهران: نشر نی، 1365، ص 294