تطهیرناشدنی
وضعیت معیشتی مردم ایران در دهه 40

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ بررسی اوضاع رفاهی مردم در دهه چهل در زمینه‌های مختلف نشان از اوضاع اسفناک زندگی مردم دارد. جالب اینکه در همین زمان که مردم جامعه در برآوردن نیازهای اساسی زندگی دچار مشکل بودند، محمدرضا پهلوی جشن تاجگذاری را با هزینه‌های سرسام‌آوری برگزار می‌کند، درباریان به چپاول دارایی‌های مردم و دولتمردان در بی‌تفاوتی به سر می‌برند.

اوضاع مسکن

از جمله مسائلی که در دهه چهل زندگی مردم را آسیب‌پذیر کرده بود، مشکل مسکن بود. به طوری که در تهران به علت درآمد کم و گرانی مسکن اکثر خانه‌ها خالی بود. به عنوان نمونه روزنامه کیهان در شماره 23 فروردین 1340 در باره گرانی مسکن می‌نویسد : «امروز در تهران نزدیک 60 هزار خانه خالی وجود دارد که بدون مشتری مانده است با این همه، کمی درآمد و گرانی کرایه‌ها مانع از این است که کسانی که از لحاظ مسکن در مضیقه هستند بتوانند در این ساختمان‌ها سکنی گزینند».

تهران مصور نیز در 6 مرداد 1340 خبر از 39 برابر شدن کرایه‌ خانه‌ها داد. این مجله در 31 شهریور همان سال در مورد وضعیت اسفناک مسکن در خوزستان نوشت: «آمار حاکیست که 42 درصد از واحدهای مسکونی اهواز در خانه گلی و بقیه در خانه‌های آجری و تعداد زیادی در خانه‌های بوریایی سکنی دارند، آمار رسمی اداره کل آمار می‌گوید: در اهواز نسبت مالکین خانه‌های حصیری بیش از نسبت مالکین در انواع دیگر واحدهای مسکونی بود (76 درصد ) و در بقیه نقاط بزرگترین نسبت مالکین (96 درصد ) در خانه‌های چوبی اقامت داشتند. بنابر این گزارش: ساکنان اطراف خط آهن از راه عرضه کالای کثیف و متعفن خود به مسافرین راه آهن زندگی شاهانه‌ای نسبت به ساکنان کنار رودخانه دارند. ساکنان خانه‌های حصیری و چوبی و کپرنشینان ساحل کارون علاوه بر بیکاری و گرسنگی همه ساله گرفتار طغیان آب کارون شده و کلیه دارایی و چند متر حصیر و چوب خانه آن‌ها و حتی افراد خانواده شان با آب کارون به «اروندرود» سرازیر شده از بین می‌رود».

وضعیت آب آشامیدنی مردم

گرانی آب آشامیدنی در کنار نبود لوله‌کشی آب در اکثر مناطق کشور در دهه 40 از دیگر مشکلاتی بود که وضعیت رفاهی مردم را به شدت تحت تاثیر قرار می‌داد. به طوری که هرچه به سال‌های پایانی این دهه نزدیک‌تر می‌شویم مشکل آب بحرانی‌تر می‌شود. به عنوان نمونه اسدالله علم در روزنوشت 17 اسفند ماه 1347 می نویسد: « شرفیابی شاه را در جریان تحولات اخیر قرار دادم و چند نکته را مطرح ساختم که او را ناراحت ساخت. گفتم دو برابر شدن آب‌بها مملکت را آشفته کرده است... شاه ناگهان از جا در رفت و مرا مورد حمله قرار داد و گفت: وقتی پولی به دستمان نمی‌رسد چه می‌توانیم بکنیم؟ پاسخ دادم هر بار که توجه اعلیحضرت را به کمبود پول جلب کرده‌ام پاسخ این بوده که این طور نیست. دولت به اندازه کافی پول در اختیار دارد... اما همین دیروز بود که اعلیحضرت درباره ولخرجی‌های شرکت نفت در زمینه پتروشیمی صحبت کردند».

بی‌توجهی شاه به زندگی مردم، داد شخصی همچون اسدالله علم را نیز درآورده بود. چند روز بعد اسدالله علم در 27 اسفند تذکر خود را تجدید می‌کند و در شرح این تذکر در روزنوشت خود می‌‍نویسد: «یک بار دیگر موضوع افزایش آب بها را مطرح کردم، شاه گفت: تا کی مردم می‌توانند از چیزهای مجانی استفاده کنند؟ پیشرفت، پول می‌خواهد. پاسخ دادم افزایش هفتاد درصدی قیمت‌ها پیشرفت نیست، بلکه فقط بی‌عدالتی است... گاهی بی‌اعتنایی او مرا آزار می‌دهد و ناچار می‌شوم روز بعد مطلب را مجددا مطرح کنم. تا کی می توانیم به مردم و نیازهایشان بی توجهی کنیم؟»

گرانی اقلام خوراکی

تهران مصور در تاریخ 6 مرداد 1340 در گزارشی به گرانی افسارگسیخته در کشور پرداخت و نوشت: «قیمت گوشت در ربع قرن گذشته بیش از 50 برابر ترقی کرده ، حال آن که درآمد عمومی مردم تنها 6 برابر بالا رفته است».

تهران مصور در ادامه گزارش خودافزود: مسئله گرانی بزرگترین مشکل زندگی مردم است و بالا رفتن بی حساب و دلبخواه قیمت‌ها طبقات متوسط و پایین را واقعا در فشاری طاقت‌فرسا گذاشته است. در این گزارش آمده است: «اگر فکر کنیم که در سال 1315 مصرف خوراک یک خانواده ایرانی در ماه 100 تومان می‌شد، بنا بر آمار بانک ملی ایران در سال 1330 همین خانواده ناگزیر بودند ماهانه 812 تومان پول خوراک بدهند و در اردیبهشت ماه 1340 همین عده 1697 تومان پول غذا داده‌اند».

این گزارش با مقایسه درآمد کارمندان و گرانی اقلام خوراکی می‌نویسد: «همین کارمند که در حال حاضر 500 تومان حقوق می‌گیرد، اگر بخواهد یک خانه دو اطاقه اجاره کند، باید لااقل 300 تومان پول بدهد، اگر روزی یک وعده غذا بخورد، باید ماهی 200 تومان بپردازد، اگر سالی یک دست کت و شلوار بپوشد، باید 500 تومان خرج کند، اگر روزی یک سیر کره بخورد، باید ماهی 50 تومان پول بپردازد و نتیجه این می‌شود که چنین شخصی باید هر سه سال یک دست لباس نیمدار اقساطی بخرد، روزی یک وعده آن هم ساندویچ نان و پنیر بخورد».

وضع زندگی کارگران

تعطیلی کارخانه‌ها، بی‌کار شدن قشر وسیعی از کارگران، عدم پرداخت حقوق ماهیانه در این دهه در کنار سایر مشکلات رفاهی از جمله مسائلی بود که زندگی این قشر را دچار آسیب کرده بود.

تهران مصور در گزارشی به تاریخ 12 آبان 1340 در مورد تعطیلی کارخانه‌ها نوشت: اصفهان که به "منچستر ایران" معروف شده بود هم اکنون با بحران بی سابقه‌ای مواجه شده است، در این شهر صنعتی 899 کارخانه با 24 هزار و 6 کارگر وجود دارد که در سال‌های اخیر تعداد زیادی از کارگران و کارکنان آن‌ها به شهرها و دهاتی که از آنجا آمده بودند برگشته اند. از بین کارخانجات موجود فقط 67 کارخانه بزرگ و کوچک بیمه شده و 832 کارخانه دیگر بیمه نشده‌اند.

علینقی عالیخانی وزیر اقتصادی چند دوره رژیم پهلوی نیز درباره عدم پرداخت حقوق کارگران در این دهه می‌گوید: «درسال‌های دهه چهل در شرکت معادن و ذوب فلزات وابسته به وزارت صنایع، ماه‌ها بود که پول کارگران زغال سنگ عقب افتاده بود و کارگران 6-5 ماه بدون حقوق مانده بودند.»

توصیفی از اوضاع جنوب شهر تهران

در اردیبهشت 1341 سر پرست اندرزگاه جنوب شهر تهران ضمن اشاره به مشکلات معیشتی مردم در جنوب شهر تهران عنوان کرد: به طور کلی افراد جنوب شهر را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد، دسته اول در کوچه‌ها و خیابان‌ها زندگی می‌کنند، دسته دیگر در گودال‌ها زندگی می‌کنند و دسته سوم در کاروان سراها زندگی می‌کنند.

براساس گزارش روزنامه اطلاعات در تاریخ 5 اردیبهشت 1341: دسته اول تقريبا ثروتمندتر از دیگر طبقات این نواحی هستند که کارگرند یا مغازه دارند که کرایه خانه‌ای معادل چهل تا 60 تومان در ماه می‌پردازند.

این گزارش به آب آشامیدنی این طبقه نیز می‌پردازد و می‌نویسد: «آب آشامیدنی این دسته به وسیله گاری‌های آب فروش تامین می‌شود و آن‌ها برای تامین آب مورد احتیاج و شست و شوی خود از مایع غلیظ سیاه رنگی که در کوچه‌ها جریان دارد، استفاده می‌کنند و ضمنا بچه‌ها برای تفریح تابستان در این آب استحمام می‌کنند».

روزنامه اطلاعات در مورد مشکلات طبقات دیگر مردم طی گزارشی نوشت: «دسته دیگر در گودال‌هایی زندگی می‌کنند که ۲۰ تا ۳۰ پله از سطح زمین پائین‌تر قرار دارد...» بنا بر این گزارش، اجاره همین دخمه‌ها، مبلغی حدود ۳۰ تا 4۰ تومان بود.

مشکلات آب شرب از دیگر مسائل معیشتی این طبقه به حساب می‌آید به طوری در ادامه این گزارش آمده است: «در خانه‌های مردم این منطقه چاه‌هایی هست که با دلو از آن آب می‌کشند و با دست حوض منزل خود را پر می‌کنند. در هر گودال چند مغازه دیده می‌شود و در تابستان مقداری خیار و کدو و سبزی گندیده در بساطشان دیده می‌شود».

دسته سوم در کاروانسراها زندگی می‌کنند که با خشت و گل ساخته شده است. روزنامه اطلاعات در مورد این طبقه می‌نویسد:«در میان این دسته چه بسا دیدیم که دو خانوار در يك اتاق زندگی می کنند و طبق گفته اجاره‌دار در يك کاروانسرا بنام حاجی بلوری قریب هفتاد خانوار زندگی می‌کنند ، وهر 70 نفر يك مستراح دارند که اکثرا نوبت به بچه‌ها نمی‌رسد از آن استفاده کنند. ضمنا در دخمه‌هایی که در همین کاروانسرا وجود دارد در گوشه‌ای از کاروانسرا روی فضولات سیرابی به قدری مگس جمع شده بود که زمین سیاه به نظر می‌رسد و در گوشه‌ای دیگر از این کاروانسرا در کنار همین كثافات نشاسته درست می‌کنند».

وضعیت روستاییان

در دهه چهل دولت در پی اجرای برنامه‌ اصلاحات ارضی علاوه بر کشاورزی خسارات جبران ناپذیری به بافت روستایی وارد کرد. یکی از پیامد‌های اصلاحات ارضی مهاجرت بخش عمده‌ای از روستاییان بیکار به شهر‌های بزرگ و گسترش حاشیه نشینی در اطراف این شهرها شد.

مینو صمیمی در این باره می‌گوید: «با آغاز برنامه‌های اصلاحات ارضی، ابتدا هزاران هزار کارگر روستایی که برخلاف کشاورزان، امکان خرید یا دستیابی به سهام اراضی مزروعی را نداشتند، سیل‌آسا در جست‌وجوی شغل، روانه شهر‌ها شدند و پس از چندی به دنبال آن‌ها کشاورزان نیز که می‌دیدند شرایط زندگی‌شان بعد از زمین‌دار شدن بهبود نیافته است رو به شهر‌ها آوردند تا حداقل بتوانند ضمن فراهم کردن وضعیت مطلوب‌تری برای تحصیل کودکانشان خود نیز از امکانات رفاهی شهری مثل سینما، تلویزیون، رستوران، پارک و فروشگاه‌های بزرگ بهره‌مند شوند. هجوم روستاییان، باعث گسترش حلبی‌آباد‌های متعدد در حاشیه شهر‌ها شد و انبوه کارگرانی که در این مناطق فاقد تمامی امکانات، سکنی گزیدند به قدری ناراحت و بی‌تاب بودند که وقتی جرقه انقلاب درخشید، همه با هم به امواج انقلاب پیوستند».

گزارش رسانه‌های غربی از فقر مردم ایران در دهه 40

در همین دهه که مردم با انواع مشکلات رفاهی دست و پنجه نرم می‌کرند شاه تصمیم گرفت جشن تاجگذاری را با تجملات هرچه بیشتر برگزار کند. تضاد واضح فقر مردم در کنار جشن شاهانه در رسانه‌های جهان به طور وسیع منعکس شد.

مینو صمیمی منشی امور بین‌الملل فرح پهلوی درباره انعکاس فقر مردم در رسانه‌های سوییس می‌گوید: «در زمانی که تبلیغات گوناگون پیرامون واقعه تاجگذاری شاه از همه سو جریان داشت بسیاری از منابع مطلع در سوییس به وجود فقر گسترده در ایران اشاره می‌کردند و بویژه فیلم‌هایی از تلویزیون سوییس پخش می‌شد که وضع اسفناک زندگی هموطنانم را به معرض تماشا می‌گذاشت. این فیلم‌ها که مسلما به صورت محرمانه دور از چشم ساواک و بدون گذر از صافی سانسور رژیم توسط خبرنگاران خارجی از مناظر تاثرانگیز کشورم تهیه شده بود، واقعیت‌های موجود در ایران را مجسم می‌کرد و پرده خوش آب و رنگی را کنار می‌زد که رژیم شاه آن را برای پوشاندن حقایق تلخ و ناگوار بر سراسر ایران گسترده بود. من در فیلم‌هایی که زندگی مردم ایران را در خانه‌های گلی بدون برق و آب و بهداشت نشان می‌داد با مشاهده کودکانی که با پای برهنه در کوچه‌های تنگ انباشته از زباله بازی می‌کردند واقعا متاثر می‌شدم و از خود می‌پرسیدم با وجود چنین شرایط اسفناکی در ایران، شاه چگونه توانسته تصمیم به تاجگذاری بگیرد و خود را شاه شاهان بنامد؟»