پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی - ملیحه نیکروش؛ اسلام به مثابه دینی کامل و تکامل بخش است که یگانه راه رهایی از پیچ و خم های زندگی دنیوی و آبادانی زندگی اخروی در گرو عملی کردن دستورات دین مبین اسلام و ایمان راسخ به آموزههای راستین آن در همه امور زندگی شخصی و اجتماعی میباشد. همواره دین سلام در فراز و فرودهای تاریخی با دشمنانی همراه بوده است که سعی در انحراف و تحریف آن داشتند و با حربههای سیاسی، فرهنگی، اعتقادی و... سعی در رسوخ بین جامعه اسلامی و متزلزل کردن پایههای معرفتی و ایمانی مسلمانان داشتند.
از این رو در گفتمان دینی میتوان به دو نوع اسلام اشاره کرد، اسلامی تحریف شده که پایه اسلام امریکایی است و اسلام ناب محمدی گه اساس اسلام راستین است. که در ادامه سعی در تبیین آن شده است.
اسلام و تعالی توأمان مادی-معنوی
به تعبیر محمد جواد باهنر دین اسلام مایه رشد، بیداری، تحرک و حیات است و خواهان اصلاح همه جانبه در فکر، اخلاق، تربیت، زندگی و اقتصاد مردم است. اسلام به تعالی و رشد همه جانبه مادی و معنوی انسان توجهی کامل دارد و روی آوردن به اسلام حقیقی، پیشرفت تکاملی مادی و معنوی به صورت توامان را به همراه خواهد داشت. با این اوصاف، رعایت قواعد اسلامی در حکومت و نظام سیاسی عاملی در راستای تحقق سعادت پایدار و آبادانی توأمان دنیا و آخرت در اندیشه امام خمینی(ره) می باشد.
ایشان معتقدند اسلام ضمن تعالی زندگی انسان ها، نظام ساسی را در برابر دشمنان اسلام ایمن مینماید و در آن خصوص میفرمایند: «اسلام و حکومت اسلامی پدیده الهی است که با به کار بستن آن سعادت فرزندان خود را در دنیا و آخرت به بالاترین وجه تأمین میکند و قدرت آن دارد که قلم سرخ بر ستمگریها و چپاولگریها و فسادها و تجاوزها بکشد و انسانها را به کمال مطلوب خود برساند. و مکتبی است که برخلاف مکتبهای غیرتوحیدی، در تمام شئون فردی و اجتماعی و مادی و معنوی و فرهنگی وسیاسی و نظامی و اقتصادی دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکته، ولو بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی نقش دارد فروگذار ننموده است؛ و موانع و مشکلات سر راه تکامل را در اجتماع و فرد گوشزد نموده و به رفع آنها کوشیده است. اینک که به توفیق و تأیید خداوند، جمهوری اسلامی با دست توانای ملت متعهد پایه ریزی شده، و آنچه در این حکومت اسلامی مطرح است اسلام و احکام مترقی آن است، بر ملت عظیم الشأن ایران است که در تحقق محتوای آن به جمیع ابعاد و حفظ و حراست آن بکوشند که حفظ اسلام در رأس تمام واجبات است، که انبیای عظام از آدم(علیه السلام) تا خاتم النبیین(صلی الله علیه و آله و سلم) در راه آن کوشش و فداکاری جانفرسا نمودهاند و هیچ مانعی آنان را از این فریضه بزرگ بازنداشته؛ و همچنین پس از آنان اصحاب متعهد و ائمه اسلام (علیهم صلوات الله) با کوششهای توانفرسا تا حد نثار خون خود در حفظ آن کوشیدهاند. و امروز بر ملت ایران، خصوصاً، و بر جمیع مسلمانان، عموماً، واجب است این امانت الهی را که در ایران بهطور رسمی اعلام شده و در مدتی کوتاه نتایج عظیمی به بار آورده، با تمام توان حفظ نموده و در راه ایجاد مقتضیات بقای آن و رفع موانع و مشکلات آن کوشش نمایند. و امید است که پرتو نور آن بر تمام کشورهای اسلامی تابیدن گرفته و تمام دولتها و ملتها با یکدیگر تفاهم در این امر حیاتی نمایند، و دست ابرقدرتهای عالمخوار و جنایتکاران تاریخ را تا ابد از سر مظلومان و ستمدیدگان جهان کوتاه نمایند.»[1]
دوری اط اسلام حقیقی؛ سرمنشأ عقب ماندگیها
جهان اسلام تحت تأثیر دو عامل از افکار و اندیشههای ناب اسلامی دور ماند: نخست استعمار و استثمار غرب در این منطقه مهم جغرافیایی و فکری، و دوم، استبداد و انحراف حاکمان مسلمان. این دو عامل، آسیب مهلکی بر پیکر جهان اسلام وارد آورد.
شخصیتهایی همچون سید جمالالدین اسدآبادی، سید قطب و حسن البنا، اقبال لاهوری، امام خمینی(ره) تلاشهای بسیاری کردند تا مسلمانان را از غفلت بیدار سازند و به آنها بفهمانند که علت شکست و عقبافتادگی آنها چیست و چه باید کرد.
امام خمینی(ره)، عواملی همچون استعمار، دور ماندن مسلمانان از اسلام راستین و وجود دولتهای فاسد را زمینهساز عقبماندگی معرفی کرده است. ایشان بر این باورند که دشمنی با اسلام از همان زمان ظهور آغاز گردید و تا زمان معاصر ادامه پیدا کرده است:
«نهضت اسلام در آغاز گرفتار يهود شد؛ و تبليغات ضد اسلامى و دسايس فكرى را نخست آنها شروع كردند؛ و به طورى كه ملاحظه مىكنيد دامنه آن تا به حال كشيده شده است. بعد از آنها نوبت به طوايفى رسيد كه به يك معنى شيطان تر از يهودند. اينها به صورت استعمارگر از سيصد سال پيش، يا بيشتر به كشورهاى اسلامى راه پيدا كردند؛ و براى رسيدن به مطامع استعمارى خود لازم ديدند كه زمينههايى فراهم سازند تا اسلام را نابود كنند. قصدشان اين نبود كه مردم را از اسلام دور كنند تا نصرانيت نضجى بگيرد؛ چون اينها نه به نصرانيت اعتقاد داشتند و نه به اسلام؛ لكن در طول اين مدت، و در اثناى جنگهاى صليبى احساس كردند آنچه سدى در مقابل منافع مادى آنهاست و منافع مادى و قدرت سياسى آنها را به، خطر مىاندازد اسلام و احكام اسلام است و ايمانى كه مردم به آن دارند. پس، به وسايل مختلف بر ضد اسلام تبليغ و دسيسه كردند. مبلغينى كه در حوزههاى روحانيت درست كردند، و عمالى كه در دانشگاهها و مؤسسات تبليغات دولتى يا بنگاههاى انتشاراتى داشتند، و مستشرقينى كه در خدمت دولتهاى استعمارگر هستند، همه دست به دست هم داده در تحريف حقايق اسلام كار كردند. به طورى كه بسيارى از مردم و افراد تحصيلكرده نسبت به اسلام گمراه و دچار اشتباه شده اند.»[2]
راهحلِ خروج از عقبماندگی و بازیابی مجدد عظمت و شکوه تمدن اسلامی، بیداری اسلامی و بازگشت مجدد به اسلام اصیل و ناب است. بیداری اسلامی به مفهوم ظهور اسلام ناب و پاک در انسان و جامعه است. براین اساس، حیات برین از دین بهدست میآید و تنها از دین، قابل دریافت است؛ زیرا خداوند به انسان و جهان حیات بخشیده است و پیامبرش ما را به آنچه زنده میکند، فرا میخواند. بنابراین، بیداری اسلامی، به مفهوم زنده شدن دوباره در پرتو اسلام اصیل است. به بیان دیگر، در معنای تجدید حیات اسلام به کار میرود که در پناه آن، استقلال، عدالت و همه آموزهها و ارزشهای متعالی، بار دیگر زنده میشود یا حیات مییابد. در همین راستا، خیلی از متفکران اسلامی بر این موضوع تاکید دارند که در حال حاضر برای خروج مسلمانان از جمود و سکون، و دمیدن روح تازهی معنوی به آنان راهی بهتر از توجه به تاریخ گذشتهی مسلمانان و دنیای اسلام وجود ندارد.
بیتردید امام خمینی(ره) بزرگترین احیاگر دین اسلام پس از ائمه معصومین بود. ایشان هم در ابعاد معرفتی و هم در ابعاد عملی به احیای دین اسلام پرداخت. انقلاب اسلامی یقیناً الگوی موفقی از تاریخ صدر اسلام، خصوصاً از حماسه حسینی بود. مسلمانان در پی وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 بیدار شدهاند و بر پایه سه اصل مهم، کار بزرگ خویش را آغاز کردهاند:
اول، بازگشت به اسلام ناب که در صدر اسلام توانست بر قدرتهای بزرگ آن زمان غلبه یابد؛
دوم، وحدت جهان اسلام است که امپریالیسم و استعمار، سالیان دراز کوشید با تکیه بر اصولی همچون «تفرقه بینداز و حکومت کن»، میان فرقههای مختلف اسلامی فاصله بیشتری بیندازد؛
سوم، استکبارستیزی و مقابله با کفر، الحاد، طاغوت و طاغوتیان زمان است. این به پیروزی اسلام و شکست استکبار ختم شد.
از دیدگاه حضرت امام(ره)، رژیم پهلوی همانند دولتهای اموی و عباسی در ظاهر اسلام را قبول داشتند، اما مانع تحقق اسلام حقیقی بودند. بنابراین، دشمنان اسلام در طول تاریخ برای نابودی دین و دینداری تلاشهای فراوانی کردهاند و کیدها و حیلههای فراوانی برای برچیدن بساط اسلامی بهکار بردهاند و با پیشرفت زمان، روش و شیوههای مبارزه با اسلام و تعلیمات ناب آن را نیز عوض کردند و در نهایت، از خود اسلام علیه آن و پیروان آن استفاده کردند و ترفندهای گوناگونی برای حاشیهنشینی اسلام اصیل از متن حیات مسلمانان بهکار بردند و از درون و بیرون جامعهی اسلامی شکلها و قالبهای گوناگونی به نام اسلام طراحی و ترویج کردند که بر اثر آن، کمکم اسلامی در صحنهی حیات مسلمانان بهوجود آمد و جای واقعی اسلام اصیل را گرفت که به صورت جمود، تحجر، مقدسگرایی، عزلتنشینی، تفکیک دین از سیاست و... بروز پیدا کرد. این نوع اسلام با اسلام اصیل که سرشار از تحرک، فعالیت، استعمار و استکبارستیزی، عینیت دین و سیاست و.. است، به طور کلی در تعارض است. به همین دلیل، ترویج چنین اسلامی در جامعهی مسلمانان باعث مشکلات عدیدهای گشت.
امام خمینی(ره) و طرح دو گونه اسلام
امام خمینی(ره) بیان می دارند: «ما یک اسلام نداریم؛ بلکه اسلامهای متفاوتی داریم و همهی این اسلامها از اعتبار برخوردار نیستند؛ یکی در خدمت قدرتهای استعماری، تحجر، پولدارها، جهان سرمایهداری، پرخورها و یکی در جهت حمایت از تودههای میلیونی، مستضعفین، شلاقخوردگان زمین، کسانی که بر آنها غضب شده، کسانی که زیر سلطه استعمار میباشند.»[3]
از همین رو، حضرت امام (ره) در دو سال آخر عمر شریف خویش، در کنار معرفی ابعاد مختلف اسلام، اهمیت توجه به کجفکریها و جمود و قشریگرییها و معرفی ناقص اسلام و التقاطها و انحرافها را گوشزد میکنند و درکنار مبارزه با طاغوت، استبداد، استعمار و استکبار جهانی، مبارزه با خرافه و تحجرگرایی و مقدسمآبی و التقاط و انحراف را نیز وجههی همت خویش قرار میدهد و در مکتوبات، سخنان و پیامهای خویش پیوسته مخاطبانش را متوجه این مسأله میسازد و بهطور جدی بر جدایی اسلام حقیقی از اسلامهای انحرافی و تحریف شده اصرار و تأکید داشتند.
ایشان در معرفی اسلام حقیقی، اصطلاح «اسلام ناب محمدی» و در معرفی اسلامهای انحرافی، اصطلاح «اسلام آمریکایی» را به کار بردند. ایشان در پیامی به مناسبت اربعین شهادت علامه عارف حسین حسینی، رهبر شیعیان پاکستان میفرمایند: «امروز استکبار شرق و غرب چون از رویارویی مستقیم با جهان اسلام عاجز مانده است، راه ترور و از میان بردن شخصیتهای دینی و سیاسی را از یک طرف و نفوذ و گسترش فرهنگ اسلام آمریکایی را از طرف دیگر به آزمایش گذاشتهاند. ایکاش همهی تجاوزات جهانخواران همانند تجاوز شوروی به کشور مسلمان و قهرمانپروز افغانستان علنی و رودررو بود تا مسلمانان ابهت و اقتدار دروغین غاصبین را درهم میشکستند؛ ولی راه مبارزه با اسلام آمریکایی از پیچیدگی خاصی برخوردار است که تمامی زوایای آن باید برای مسلمانان پابرهنه روشن گردد که متأسفانه هنوز برای بسیاری از ملتهای اسلامی مرز بین اسلام آمریکایی و اسلام ناب محمدی و اسلام پابرهنگان و محرومان و اسلام مقدس نماهای متحجر و سرمایهداران خدانشناس و مرفهین بیدرد کاملاً مشخص نشده است و روشن ساختن این حقیقت که ممکن نیست در یک مکتب و در یک آیین، دو تفکر متضاد و رو در رو وجود داشته باشد، از واجبات سیاسی بسیار مهمی است...»[4]
از دیدگاه حضرت امام(ره)، وظیفه کنونی مسلمانان معرفی اسلام اصیل و حقیقی و یا به عبارتی اسلام ناب، و تفکیک آن از اسلامهای دیگر است. با این وجود «باید تلاش کنیم زهد و قدس اسلام ناب را از زنگارهای تقدّس مآبی و تحجرگرایی اسلام آمریکایی جدا کرده و به مردم مستضعفان نشان دهیم.»[5] در همین راستا، «باید اسلام را آن طوری که هست، نه آنطوری که حالا در دست مثلاً چهارتا فرض کنید مقدس مآب و فقط کتاب مفاتیح هست. اینها باید آنطوری که هست احکام را معرفی کنند.»[6]
از دیدگاه حضرت امام(ره)، اگر در راه معرفی و عرضه اسلام اصیل موفق بشویم، در نتیجه خواستاران آن در جهان فراوان و بر پیروان اسلام افزوده میشود: «اسلام را عرضه بدارید و در عرضهی آن به مردم، نظیر عاشورا به وجود بیاورید...اگر اسلام را معرفی نمائید و جهان بینی(یعنی عقاید) و اصول و احکام و نظام اجتماعی را به مردم بشناسانید، با اشتیاق کامل از آن استقبال میکنند. خدا میداند که خواستاران آن بسیارند.»[7]
اولین گام در راه شناخت اسلام اصیل و مبارزه با اسلام انحرافی و یا به تعبیر حضرت امام، اسلام آمریکایی، مشخص نمودن مرز میان این دو و برجسته نمودن ویژگیهای آنها است: «راه مبارزه با اسلام آمریکایی از پیچیدگی خاصی برخوردار است که تمامی زوایای آن باید برای مسلمانان پابرهنه روشن گردد که متأسفانه هنوز برای بسیاری از ملتهای اسلامی مرز بین اسلام آمریکایی و اسلام ناب محمدی و اسلام پابرهنگان و محرومان و اسلام مقدس نماهای متحجر و سرمایهداران خدانشناس و مرفعین بیدرد کاملاً مشخص نشده است و روشن ساختن این حقیقت که ممکن نیست در یک مکتب و در یک آیین دو تفکر متضاد و رودررو وجود داشته باشد، از واجبات سیاسی بسیار مهم است.»[8]
ویژگیهای اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی
مداقه و بررسی اندیشه های امام خمینی(ره) نشان می دهد که ایشان اهمیت زیادی برای اسلام به عنوان معیار و ملاک زندگی انسانها و حتی شیوه زیست سیاسی حکومتها قائل هستند و همواره بر دین مبین اسلام به عنوان یگانه راه حقیقی تعالی، رشد و رستگاری مادی و معنوی یاد میکنند و بر همین اساس، مبانی جامعه و حکومت در اندیشه و بیانات ایشان، آموزههای اسلامی است. در عین حال، بی توجهی به اسلام در بدنه نظام سیاسی و در میان آحاد جامعه عاملی برای عقب ماندگی و شکستهای مادی و معنوی میباشد که امام(ره) بارها بر این موضوع تاکید نموده اند. در عین حال، رشد جامعه را در گرو بازگشت به اسلام راستین و حقیقی می دانند و به میزان تحصیل به اسلام، موفقیت های بیشتری برای جامعه به ارمغان خواهد آمد.
امام خمینی(ره) دو گونه اسلام را مطرح میکنند که با یکدیگر تضاد گفتمانی و افتراق در مبانی و مبادی فرانظری دارند. طرح این دو گونه اسلام در اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) خود را به صورت اسلام ناب محمدی(ص) و اسلام آمریکایی نشان میدهد. ایشان اعتقاد دارند که دشمنان اسلام برای نابودی و مهار قدرت و نفوذ این دین الهی، سعی در انحراف آن دارند و به همین منظور، ایده اسلام سازش کار و آمریکایی را سازماندهی کردند و از این طریق سعی در استحاله و دگرگونی اسلام راستین داشتند و در این مسیر، توانستند حامیان و بازوهای اجرایی خاص خویش را بیابند و از طریق عوامل خارجی و نفوذیهای درونی برای گسترش این انحراف در دین اسلام کوشیدند.
امام خمینی(ره) اسلام ناب محمدی(ص) را همان اسلامی حقیقی و اصیل می دانند که در آن هیچ گونه نقص و کاستی وجود ندارد و بعد از پیامبر گرامی اسلام، بدون هیچ انحرافی به امام معصوم منتقل گردیده است و بشر از آن بهره های زیادی می برد و صرفاً به ظواهر و پوسته دین توجه ندارد بلکه محتوا و هسته آن، غنی و متناسب با نیازهای زمان است. این اسلام، علیه ظلم و ستم طاغوتیان می شورد و حامی نیکی ها و امور خیر در جامعه و حکومت است.
اسلام ناب در اندیشه امام خمینی(ره) دارای ویژگی های منحصر به فردی است که برخی از آنها عبارتند از: مهرورزی و عشق به الله، جامعیت و کامل بودن دین مبین اسلام، حامی ساده زیستی و روی گرداننده از تجمل و مادی گرایان، یار و همراه مستضعفان و ستم دیدگان در سراسر جهان، صلابت در برابر استکبار و جریان سلطه جهانی، عدم سازش در برابر معاندان نظام اسلامی و استواری در برابر ظلم، برپاکننده عدل و برابری در جامعه و مخالف بی عدالتی در امور مختلف جامعه، حامی آزادی و رهایی انسان ها در ابعاد مختلف (آزادی قلم و بیان، آزادی احزاب، آزادی مذاهب، آزادی تعیین سرنوشت و حق رای، آزادی زنان در کنش های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... در چارچوب مقررات اسلامی و حدود شرعی، آزادی اقلیت ها و...) و اعتقاد به مسئولیت انسان در برابر سرنوشت خویش، مخالف خشونت و کاربرد فیزیکی قدرت در مراودات سیاسی و طرفداری از صبح و روابط مسالمت آمیز، راهبری جامعه و هدایت امت اسلامی در مسیر تحقق آرمان ها و اهداف متعالی، ارتباط دین و سیاست و غیره.
در نقطه مقابل این اسلام رحمانی و محمدی(ص)، نوعی از اسلام انحرافی وجود دارد که در ادبیات امام خمینی(ره) از آن به عنوان «اسلام آمریکایی» یاد می شود. این اسلام که مورد نظر دشمنان حقیقی اسلام است، از آموزههای راسخ اسلامی منحرف شده است و در مبانی و اصول رفتاری آن دگرگونی های زیادی اتفاق افتاده است و بر اساس بینش و اندیشه حضرت امام(ره) می توان آن را دینی بی محتوا و یاریگر قدرتهای استکباری معرفی نمود که به دلیل حمایت قدرت های غربی و ماتریالیستی، عناصر ایستادگی، مقاومت و مقابله با زیاده خواهی های نظام سلطه وجود ندارد و بیشتر متناسب با اهداف جریان سرمایه داری و گروه های ظالم در عالم بشریت است که عموماً منافع آنها در تضاد با مستضعفین و جامعه مظلوم جهانی قرار دارد.
مهمترین ویژگی این اسلام در اندیشه امام خمینی(ره)، جدایی دین از سیاست است که همین موضوع، ماهیت آن را پوچ و تهی ساخته است و این موضوع، به شدت از سوی جریانات و گروه های مخالف اسلام مورد حمایت قرار می گیرد زیرا اسلام سیاسی، مخالف سرسخت رابطه یکطرفه ظالم/مظلوم و یا استکبار/مستضعف است. به همین دلیل، یکی از مهترین دلایل شکل گیری این اسلام جعلی، دور ساختن جامعه اسلامی از کنش سیاسی و پرهیز از مداخله دیانت در عرصه سیاست می باشد.
اسلام آمریکایی را می توان با برخی از ویژگی ها و مولفه ها مورد بازشناسی قرار داد که برخی از آنها عبارتند از؛ تاکید بر جدایی دین از سیاست (اسلامِ منهای سیاست)، سازش با قدرت های استکباری و ظلم پذیری، تجملاتی و تشریفاتی بودن دین، اعتقاد به آزادی های بی قید و بند (تاکید بر آزادی بدون توجه به موازین شرعی)، گام نهادن در مسیر قدرت های غربی نظیر آمریکا و انگلیس، منطق بودن با سیاست های نظام سرمایه داری و ...
1- صحیفه امام، جلد21، صص403-402.
2- امام خمینی(ره)، ولایت فقیه؛ حکومت اسلامی، مؤسسه تنظیم و نشرآثار امام خمینی(س)، چاپ 28، 1391، ص10.
3- صحیفه امام، جلد20، ص236.
4- صحیفه امام، جلد 21، ص120، پیام به ملت مسلمان پاکستان و علمای پاکستان به مناسبت شهادت سید عارف حسینی، 14شهریور 1367.
5- صحیفه امام، جلد 21، ص143، در دیدار با آقای ناطق نوری، نماینده وقت مجلس شورای اسلامی، 28/6/1367.
6- صحیفه امام، جلد2، ص 36، در دیدار با علما، فضلا و طلاب حوزه علمیه نجف، 23/8/1344.
7- امام خمینی(ره)، ولایت فقیه؛ حکومت اسلامی، پیشین، ص133.
8- صحیفه امام جلد ۲۱ ، ص ۱۲۰.