کلاس تاریخ
پیوند محرم و انقلاب اسلامی در سال 1342

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ پیوند انقلاب اسلامی و نهضت عاشوراء امری بی‌نظیر در تاریخ نهضت امام خمینی محسوب می‌شود. از خرداد 1342 تا تظاهرات پرشور تاسوعا و عاشورای 1357 فراوان می‌توان مولفه‌های این پیوند را لمس کرد.

در سال 1342، درست در سال های آغازین نهضت اسلامی، فرارسیدن ماه محرم تأثیر شگرفی در شعله‌ور شدن احساسات مذهبی مردم داشت. رژیم پهلوی که به‌خوبی از این امر آگاه بود، خود را برای مقابله با هر پیشامدی آماده می‌کرد. از سوی دیگر نیروهای مخالف نیز درصدد بودند تا در این ماه با استفاده از احساسات مذهبی مردم اعتراض خود را نسبت به سیاست‌های هیئت حاکمه نشان داده و در روز عاشورا یک حرکت عظیم رقم بزنند.

متولی اصلی این جریان هیئت‌های موتلفه اسلامی بود که وظیفه همگام‌سازی گروه‌های مختلف را نیز برعهده داشت. یکی از مهم‌ترین اقدامات طراحان راهپیمایی روز عاشورا، برقراری ارتباط با اعضای هیئات مذهبی در تهران و هماهنگی با آنها بود. یکی از آن هیئت‌ها، دسته عزاداری تحت رهبری طیب بود که حضور آن هیئت در مراسم روز عاشورا و میزان همکاری آن با هیئت‌های موتلفه، می‌بایست مورد بررسی قرار می‌گرفت.

بر همین اساس حاج مهدی عراقی به نمایندگی از هیئت‌های موتلفه اسلامی به مذاکره با دو لوطی معروف تهران یعنی طیب حاج‌رضایی و حسین رمضان یخی رفت تا از عدم همکاری آنان با رژیم پهلوی اطمینان حاصل کند. وی درباره ملاقات با طیب در این زمان می‌گوید: «برای اینکه جلوی سوءاستفاده رژیم از این دسته‌ها را بگیریم تصمیم گرفتیم تا با طیب حاج‌رضایی و حسین رمضان‌یخی صحبت نموده و آن‌ها را در مورد نیات خود مطلع سازیم. لذا ابتدا از طریق برادر بزرگ‌تر طیب یعنی مسیح خان با وی ارتباط برقرار کردیم و سپس به همراه چند نفر از هم‌تیپی‌های طیب که زبان او را می‌فهمیدند به منزل وی رفتیم. در آنجا خیلی با او صحبت کردیم و حتی گفتیم که امام خمینی(ره) نیز از تو تعریف کرده و گفت که آن‌ها عاشق امام حسین(ع) و اسلام هستند و اگر یک روزی هم کارهایی انجام داده‌اند [منظور فعالیت در کودتای 28 مرداد] به دلیل ترس از توده‌ای‌ها و کمونیست‌ها و از روی آن عرق دینی‌شان بوده است. طیب نیز ضمن موافقت با ما، گفت که رژیم در جریان فیضیه نیز می‌خواست از ما استفاده کند که قبول نکردیم. شما خاطرجمع باشید که این‌ها تا به ‌حال چندین بار سراغ ما آمده‌اند و ما جواب رد به آن‌ها داده‌ایم. حالا هم همین‌طور است. سپس در همان موقع طیب دست در جیب خود کرده و 100 تومان به پسرش اصغر داد و به او گفت: می‌روی و عکس آقا [امام خمینی] را می‌خری و می‌بری داخل تکیه به علامت‌ها، پرچم‌ها و غیره نصب می‌کنی.» بنابر خاطرات مهدی عراقی آنان سپس نزد حسین رمضان یخی رفته و همراهی وی را نیز جلب می‌کنند.

رژیم که به‌شدت از مراسم روز عاشورا واهمه داشت صبح روز 12 خرداد با صدور اعلامیه شدیداللحنی هشدار داد به هیچ دسته‌‌ عزاداری بدون کسب مجوز از شهربانی اجازه حرکت داده نخواهد شد. اما این اعلامیه کارگشا نبود و دسته‌های عزاداری در روز عاشورا طبق عادت هرساله به راه افتادند. در بسیاری از این دسته‌ها علاوه بر نوحه‌خوانی، شعارهایی نیز به طرفداری از امام خمینی و مخالفت با رژیم سرداده می‌شد و در میان جمعیت عزادار، تصاویری از امام به چشم می‌خورد.

در شب 12 خرداد که مصادف با شب عاشورا بود، دسته عزاداری تحت رهبری طیب نیز با بی‌اعتنایی به اعلامیه شهربانی مبنی بر ممنوع بودن حرکت دسته‌ها، به عادت هرساله به راه افتاد؛ درحالی‌که این بار بر خلاف سال‌های گذشته تصاویری از امام خمینی بر روی پرچم‌ها و علامت‌ها نصب‌شده بود. غلامعلی حداد عادل به یاد می‌آورد که در دسته طیب به تمام تیغه‌ها، پرچم‌ها و علامت‌ها، تصاویری از امام خمینی نصب‌شده بود. حاج حسن عباداللهی نیز ضمن تائید این موضوع اشاره می‌کند که طیب از وی نیز خواسته بود تا چنانچه می‌تواند پوسترهایی از امام را برایش تهیه کند.

بیژن حاج محمدرضا، فرزند طیب در این ‌رابطه می‌گوید: «پیش از آن سال هرگز سابقه نداشت که عکسی بر روی علامت‌ها نصب شود، اما در آن سال برای اولین بار در طول تمام سال‌هایی که پدرم عزاداری می‌کرد تصاویر متعددی از امام خمینی در تکیه و بر روی علم و کتل‌ها نصب شد.» همچنین بر اساس گزارش‌های ساواک، در دسته طیب که حدود پنج هزار نفر در آن شرکت داشتند علاوه بر حمل تصاویری از آیت‌الله خمینی، شعارهایی نیز در حمایت از ایشان سر داده می‌شد.

براساس شواهد موجود، فعالیت دسته عزاداری طیب در محرم 42، باعث ایجاد تنش‌هایی میان او و عوامل دربار شد به‌طوری‌که از طرف فرستاده نخست‌وزیر وقت، به طیب هشدارهایی هم ابلاغ شد؛ اما طیب به این تهدیدها اعتنایی نکرد. به روایت حاج رضا حداد عادل: «تکیه طیب در انتهای خیابان انبار گندم و روبروی خیابان صفاری (خیابان شهید حداد عادل فعلی) قرار داشت. منزل ما کنار تکیه طیب بود. دسته طیب شب عاشورا -12 خرداد- طبق معمول هر سال از تکیه بیرون آمد. طیب در جلوی علامت تکیه در حال حرکت بود و سینه‌زن‌ها پشت سر وی حرکت می‌کردند. آن شب برخلاف سال‌های قبل، تصاویر امام(ره) بر روی علامت‌ها و پرچم‌ها نصب‌شده بود. در همان شب من تقریباً در سه چهار قدمی طیب ایستاده بودم که اتومبیل دربار کنار خیابان توقف کرد و رسول پرویزی، معاون اسدالله علم از آن پیاده شد و سریعاً خود را به طیب رسانید و پس از سلام کردن گفت: «طیب خان، این کاری که کرده‌ای [نصب تصاویر امام خمینی(ره) بر روی علامت‌ها و حمل عکس‌هایی از امام در دسته] کار درستی نیست. آن عکس‌ها را بردار.» طیب گفت: «من عکس‌ها را برنمی‌دارم.» وی چندین مرتبه این خواسته خود را تکرار کرد و چون با مخالفت طیب روبه‌رو شد، به سمت اتومبیلی که علم داخل آن بود برگشت؛ علم مجدداً توسط پرویزی پیغام دیگری برای طیب فرستاد ولی بار دیگر با پاسخ منفی وی روبه‌رو گردید. در این لحظه پرویزی با لفظی که حالت تهدید داشت خطاب به طیب گفت: «طیب خان دارم به تو می‌گویم بدجوری می‌شود ها!» طیب نیز گفت: «می‌خواهم بد بشود.» پرویزی که با مقاومت طیب مواجه شده بود به ‌سرعت به سمت اتومبیل برگشت و صحنه را ترک کرد. خلاصه آن شب حادثه‌ای پیش نیامد اما اولین سنگ بنای جرئت در بین مردم کار گذاشته شد.»

عاشورای آن سال با یک سخنرانی آتشین و پرشور در فیضیه پیوند خورد. امام خمینی در قم طی یک سخنرانی پر هیجان، رژیم پهلوی و شاه را به چالش کشیدند و ضمن مقایسه سلطنت پهلوی و سلطنت یزید، خواستار بیداری عمومی شدند. متعاقب آن سخنرانی مهیج، رژیم که تاب مقابله با این ایدئولوژی پویا نداشت، دستور دستگیری امام خمینی را صادر کرد و به دنبال آن، خیزش عمومی در جای جای ایران به راه افتاد.

برگرفته از: کتاب­‌های طیب­ خان و رادمرد