پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ 31 شهریور 1359 ارتش بعثی به دسنور صدام حمله سراسری خود به خاک ایران را کلید زد.
هفت روز پس از آغاز جنگ، اولين قطعنامه شوراي امنيت صادر
شد که با استقبال رژیم بعثی و امتناع جمهوری اسلامی روبهرو شد. در این گزارش آمده
است: احتمال تخليه دهلران و احتمال سقوط آن رسيده است. در محورهای گيلانغرب،
سرپلذهاب و قصرشيرين و همچنين ديگر اماكن اين منطقه درگيری با دشمن ادامه دارد. در
روز ششم مهر ماه، فعاليتهايی در ارتفاعات غرب جوانرود مشاهده شد. همراه با عمليات
ضدانقلاب داخلی فعاليتی از نيروهای دشمن نيز در شمالشرق دشتذهاب صورت پذيرفت و
چنين نتيجه گرفته شد که چون دشمن نتوانسته در محور قصرشيرين ـ سرپلذهاب پيشروی
کند و گردنه «پاتاق» را تحت کنترل خود درآورد، اکنون تلاش میکند با کمک نيروهای
ضدانقلاب داخلی از ارتفاعات شمال، گردنه «پاتاق» را دور بزند و نيروهای ايرانی را
محاصره كند.
در آن روز، تلاش عمده دشمن در منطقه يادشده تقويت نيروهای
موجود و تحکيم مواضع پدافندی بود. همه نيروهای لشکر ششم زرهی ارتش بعثی بهاضافه
تيپ 23 لشکر هشتم پياده و تيپ 94 مستقل پياده در منطقه نبرد قصرشيرين ـ گيلانغرب
متمرکز شدند. درحالی که در آن موقع، نيروهای ايران فقط همان نيروهای باقيمانده
تيپ سوم زرهی لشکر هشتم زرهی و يک گردان پياده اعزامی از لشکر 77 پياده و عدهای
از رزمندگان سپاه پاسداران و نيروهای ژاندارمری بودند.
هفت روز از آغاز هجوم سراسری گذشت. پاسگاههای مرزی جمهوری
اسلامی، که با نيروی اندک و تجهيزات ضعيف ژاندارمری حفاظت میشد، تاب مقاومت در
برابر هجوم گسترده و قوی نيروی زمينی ارتش بعثی را نداشت. نيروی زمينی ارتش هم
با وجود اقدامات امنيتی و حضور ضعيف برخی يگانها در نزديکی مرز، کارآيی لازم را
نمیتوانست داشته باشد و مقاومت نيروهای مردمی، که دارای نفرات، تشکيلات و
تجهيزات لازم نبودند، درهم شکسته شد. درنتيجه، پاسگاههای مرزی که جزء اهداف
اوليه نيروی مهاجم بود، سقوط کرد و بلافاصله لشکرهای بعثی راهی عمق خاک جمهوری
اسلامی شدند.
در اين اوضاع فقط حضور نيروهای مردمی، اعم از بومی و غيربومی،
در مرزها با حداقل امکانات تا حدودی فقدان نيروی منظم و نظامی را جبران میكرد و
با مقاومتهای دليرانه خود عمل بازدارندگی را در حد بضاعت خود انجام میدادند.
نيروهای مردمی و انقلابی با اتکاء به ايمان، تحت رهبری و هدايتهای امام خمينی نقش
اصلی را در کند کردن ماشين نظامی رژیم بعثی و در نهايت، توقف آن ايفا کردند و به طور کلی،
ارتش بعثی در محورهايی که با مراکز تجمع مردم و وجود شهرها روبهرو شد، با مشکلات
بسياری مواجه شد.
قبلاً نيز گفته شد که با وجود اهداف اصلی در جبهههای
جنوب، بخش عمدهای از توان نظامی رژیم بعثی در جبهه ميانی به کار گرفته شد و اين
تعارض، عملاً به بروز ضعف عمده در جبهه دشمن منجر شد. دشمن در جبهه ميانی و شمالی،
بيشتر حالت دفاعی به خود گرفته بود. به همين منظور، متناسب با وضعيت جغرافيايی،
حدفاصل مهران تا قصرشيرين انتخاب شد تا در اين محور که از معابر اصلی هجوم به
بغداد محسوب میشد، با تصرف بخشی از سرزمينهای ايران و استقرار در ارتفاعات و
تسلط بر معابر و تنگهها، امکان تحرک احتمالی جمهوری اسلامی را به سمت بغداد
بگيرد.
منطقه مورد نظر در استانهای ايلام و باختران منطقهای
کوهستانی قلمداد میشود؛ به همين علت، از نظر نظامی محدوديتهای مانوری دارد. جبهه
ميانی علاوه بر اهميت نظامی، بهدليل وجود شهرهای بسيار همچون مهران، سومار، نفتشهر،
گيلانغرب، قصرشيرين و سرپل ذهاب و بهخصوص مناطق نفتخيز و تأسيسات مربوط به آن،
از نظر سياسی و اقتصادی نيز اهميت داشت. مجموع اين عوامل در کنار خوشبينی مفرط
درخصوص سهولت پيشروی در جبهه جنوب، طراحان نظامی رژیم بعثی را بر آن داشت تا با
وجود اصلی بودن اهداف در جنوب، بخش عمدهای از نيروهای خود را در اين جبهه به کار
گيرند. بههرحال، گستردگی نفوذ نيروها در اين جبهه باعث شد تا خيلی سريع به برخی
اهداف دست يابد. يگانهای بعثی با وجود مقاومت، بهويژه در قصرشيرين، علاوه بر
تصرف اين شهر توانستند نفتشهر، سومار، مهران و برخی ارتفاعات را نيز به تصرف خود
درآورند. اما با وجود تأمين اهداف در برخی محورها، مثل مهران و دهلران، دشمن در
سرپلذهاب و گيلانغرب با آنکه لشکر سوم زرهی و پياده را به کار گرفت، با مقاومت شديدی
مواجه شد و حرکتش کند شد.
رزمندگان اسلام که به سبب گستردگی جبهه نتوانستند در مراحل
اوليه پيشروی ارتش بعثی، سدی محکم برقرار كنند، با تمرکز در شهرهای گيلانغرب و
سرپلذهاب و بهرهمندی از کمک مردم شهر، تصميم به حفظ اين دو شهر داشتند. درگيریهايی
در اطراف اين دو شهر صورت گرفت و گاه تانک و نفربرهای بعثی تا محل ورودی گيلانغرب
يا سرپلذهاب نفوذ میکردند که با مقاومت نيروهای انقلابی، مجبور به عقبنشينی میشدند.
دشمن با وجود تصرف منطقه وسيعی از سرزمينهای اسلامی در جنوب کشور، به اهداف اصلی
خود دست نيافت و عملاً پشت ديوارهای خرمشهر و سوسنگرد زمينگير شد. رودخانه کرخه
نيز مانع طبيعی و مهمی در پيشروی لشکرهای اول و دهم در محورهای شوش و دزفول شد. در
جبهه ميانی نيز وضعيت مشابهی حاکم بود. ارتش بعثی موفق به تأمين اهداف مهم خود در
«پاتاق» و ارتفاعات آن نشد. ضمن ناکامی در تصرف شهرهای سرپلذهاب و گيلانغرب، به
استقرار در ارتفاعات منطقه بسنده كرد که از ويژگیهای پدافندی مناسب برخوردار
نبود. سرعت عمل و اجرای دقيق حرکات نظامی مبتنی بر زمانبندی طراحی شده، از ويژگیهای
مهم در هر استراتژی جنگ سريع است. برخی عواملی که به توقف ارتش بعث منجر شد، به
شرح زير است:
1) رهبری قاطعانه امام خمينی در بسيج مردم و اعزام نيروهاب
ارتش و سپاه به جبههها.
2) مقاومت مردمی و داشتن روحيه انقلابی و
مقاوم مردم بدون توجه به اغتشاشات داخلی، تعارضات سياسی و مشکلات اقتصادی.
3) ضعف تاکتيک و مانور ارتش بعث: عدم تناسب
مانور و تاکتيک با استراتژی نظامی، طراحی مانور برپايه اطلاعات نادرست، تناسب
نداشتن اهداف بزرگ تعيينشده با توان نظامی و قدرت ملی رژیم بعثی.
4) موانع طبيعی: گستردگی ارتفاعات در جبهههايی
مثل سومار و شمالغرب، همچنين رودخانه کرخه در جنوب.
5) طولانی شدن جنگ.
منبع: کتاب «سرپلذهاب در جنگ». موسسه فرهنگی هنری مرکز اسناد انقلاب اسلامی