پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آیتالله قدوسی در تاریخ 14
شهریور 1360 به شهادت رسیده است. وی از فعالان نهضت انقلاب اسلامی است که با خدمات
بینظیرش توانست برگ زرینی بر تارک فعالیتهای خود ثبت کند. بعد از انقلاب اسلامی
نیز دست از مبارزه دست برنداشت و در کسوت دادستان انقلاب به مبارزه با فساد پرداخت.
شهید قدوسی دارای سجایای شخصیتی
جالبی بود. با اینکه در مقام دادستانی بود ولی در برخورد با مراجعین و محکومین
کمال تواضع را به کار میبرد. همواره در برخورد با ديگران رعايت اخلاق و آداب اسلامی را میکرد؛ حتی اگر با برخوردهای غير اسلامی و يا توهينآميز طرف مقابل مواجه میشد. وی معتقد بود كه در اين موارد است كه انسان خود را میآزمايد و بهميزان تسلط بر غضب و عصبانيت خود پی میبرد.
بنابراين بايد كسی را كه ساعتها انتظار كشيده و كيلومترها راه طی كرده است تا برای رفع مشكل خود چارهای بيابد تحمل كرد و حتی اگر به انسان اهانت كرد با صبر و بردباری و اخلاق عملی، به انقلاب خوشبين كنيم و اينها اخلاق اسلامی را از ما بياموزند و ما برای ايشان الگوی مسلمانی و اخلاق پيامبر(ص) باشيم.
چهبسا افراد طاغوتی و زنهای بیحجاب و آدمهای بیبندوبار نزد او میرفتند و مدتها وقت میگرفتند و حرف میزدند و آیتالله قدوسی کاملاً شكايات آنان را گوش میكرد و اگر کسی به وی اعتراض میكرد، او میگفت:«برای من سخت است كه سخن كسی را قطع كنم زيرا او با هزاران اميد نزد من آمدهاست».
طاغوتيان و افراد ضدانقلاب كه نزد او میرفتند ابتدا با شخصيتی با ابهت و قدرتمند روبهرو
بودند ولی بهتدريج خود را در مقابل پدری دلسوز میديدند كه حاضر است تا آخرين كلام آنها را بشنود و تا آنجا كه ممكن است راهی براي مشكل او بيابد.
يكی از پاسدارانِ محافظ او خاطرهای درباره وی نقل میكند: «يك روز درِ منزل آیتالله قدوسی به صدا درآمد و وقتی آن را باز كردم ديدم چند دختر بزرگ و كوچك پشت در هستند كه بزرگترين آنها 18 ساله است و زن مسنّی هم با آنهاست. زن مسن گفت اين چند دختر، خواهر هستند و پدر آنها بهدليل قاچاق و مادر آنها بهدليل اعتياد در زندان هستند و من نيز همسايه آنها هستم و اين دخترها هيچكس را ندارند و التماس میكرد. وقتی قضيه را به وی گفتم، به حالتی كه گويا دنيايی از غم بر دلش نشسته گفت: «با
فلان فرد تماس بگير و حتماً از قول من بگو كه مادر
آنها آزاد شود چون اين دخترها كسی را ندارند و احتمال گمراهی و فساد در مورد آنها میرود. فردای آن روز كه من قضيه را فراموش كرده بودم آقای قدوسی با آن همه مسئوليت و كار مسئله را فراموش نكرده بود و اينبار خودش از من سؤال كرد كه چه كردی و اين پيگيری او آنقدر ادامه پيدا كرد كه مادر اين بچهها از زندان آزاد شد...».
منبع: کتاب «احیاگر مدرسه حقانی (زندگینامه
آیتالله قدوسی)؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی.