پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ پس از پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن ماه 57، مردم از قشرهای و گروهای مختلفی برای محکم کردن پایههای انقلاب و حکومت تازه تاسیس جمهوری اسلامی ایران بسیج شده بودند. در آن سالها «ارزشهای دهه 60» در رفتار و عمل مردم نمود پیدا میکرد. هر کس از هر قشر، هرطور که میتوانست به انقلاب خدمت میکرد. در این میان زنان ایران زمین که در روزهای انقلاب همپای مردان در تظاهرات و راهپیماییها شرکت کرده بودند، بعد از پیروزی انقلاب نیز نقشی اساسی در تثبیت جمهوری اسلامی داشتند.
خانم مریم بهروزی در بخشی از خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است میگوید: «در اوایل انقلاب در مسجد قبا دربارهی حکومت اسلامی سخنرانی میکردم و عدهی زیادی در جلسات سخنرانی شرکت میکردند. روزی عدهای از خانمها از نازیآبادی تهران برای شرکت در جلسهی سخنرانی به مسجد قبا آمدند که در میان آنها عدهای از خانوادهی شهدا نیز بودند و به من گفتند: «ما از اینکه شهید نشدهایم ناراحتيم و تصمیم گرفتهایم طلا و جواهرات و وسایل زینتی خود را به حضرت امام تقدیم کنیم تا برای پیشبرد اهداف انقلاب هزینه شود.» آنهایی که از خانوادهی شهدا بودند، گفتند: «ما فرزندانمان را دادیم میخواهیم طلاهایمان را هم بدهیم.» آنها که از خانواده شهدا نبودند، نظرشان این بود که ما هم میخواهیم سهمی در انقلاب داشته باشیم. اگر از ما بپذیرند طلا و جواهراتمان را تقدیم میکنیم.
این پیشنهاد را خدمت آیتالله مفتح عرض کردم. ایشان گفتند با آیتالله مطهری صحبت میکنم تا این پیشنهاد را به امام منتقل کنند. بعد از دو یا سه روز خبر دادند که امام از این پیشنهاد استقبال کردهاند. این موضوع را در مسجد قبا اعلام کردیم. بار اول دوازده اتوبوس از منطقه نازی آباد به قم رفت و کلیهی طلا، جواهرات و نقرههای خود را تقدیم کردند. بار دوم هجده اتوبوس از حسینیهی ارشاد حرکت کردند و خانمهای همراه همگی طلا و جواهراتشان را آورده بودند.
پس از رسیدن به قم به مدرسه فیضیه رفتیم تا با امام (ره) ملاقات کنیم. جمعیت زیادی از زن و مرد به ملاقات امام آمده بودند. قرار شد سخنرانی مختصری داشته باشیم، به ناگاه خود را در کنار وجود مقدس حضرت امام دیدم. تا آن روز برای مردها سخنرانی نکرده بودم. به همین دلیل برگشتم و با تعجب به امام نگاه کردم. امام به من فرمودند: «شروع کنید. بفرمایید.» با فرمان امام سخنرانیام را شروع کردم و میتوانم بگویم در طول تاریخ سخنرانیهایم به مانند آن روز سخنرانی نکرده بودم. مدت 45 دقیقه دربارهی مقام ولایت و حکومت اسلامی صحبت کردم. بعد از پایان سخنرانی امام فرمودند: «موفق باشید. انشاءالله خدا شما را ا تایید کند.» امام تشویق فرمودند و حالت رضایت در چهرهشان هویدا بود. میتوانم بگویم این خاطره یکی از زیباترین خاطراتی است که از زندگی و سخنرانیهایم دارم.
پس از
سخنرانی نوبت به جمع آوری طلا و جواهرات خانمها رسید. کیسههای پلاستیک بزرگ پر
از طلا و جواهر میشد، در آن را میبستیم و به مرحوم آیتالله اشراقی که در آن
زمان رئیس دفتر امام بود، تحویل میدادیم. در آن روز تعداد زیادی از پرسنل نیروی
هوایی نیز به ملاقات امام آمده بودند. آنها وقتی دیدند خانمها طلا و جواهراتشان
را تقدیم میکنند، دست در جیب کرده و بستههای اسکناس را که گویا حقوق آن ماهشان
بود، با اصرار تقديم میکردند. به آنها گفته میشد قرار نیست پول بگیریم، اما آنها
اصرار میکردند: «شما را به خدا اینها را به جای طلا و جواهرات از ما قبول کنید و
به همراه جواهرات خانم ها تحویل بدهید.»
در آن روز مبالغ زیادی پول نیز جمعآوری شد. جالبتر اینکه خانمهایی که از قم و شهرهای دیگر در جلسهی دیدار با امام حضور داشتند نیز هر آنچه از طلا و جواهرات همراه داشتند از دست و گردن جدا کرده و تقدیم کردند. پس از پایان کار آیت الله مطهری به من تلفن کردند و گفتند: «پیشنهاد بسیار خوبی بود. حرکتی انقلابی و کاری خدیجه وار انجام شد.» مدتها پس از انجام این کار خانمها از نواحی مختلف ایران به دفتر حضرت امام(ره) مراجعه و طلا و جواهراتشان را تقدیم میکردند و بدین ترتیب در یاری رسانی به انقلاب سهیم میشدند.»
این هدایا و نذورات که بدون هیچ چشمداشتی اهدا میشد، صرف امور خیر میشد. اما بیشک آثار و نتایجی که این قبیل اقدامات در جامعه داشت بسیار قابل توجه بود. این قبیل حرکتهای داوطلبانه علاوه بر آثاری که داشت، حاکی از ارزشهای والای انسانی بود.