پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ ابوالحسن بنی صدر درگذشت. عملکرد او که از بهمن 1358 تا خرداد 1360 فرمانده کل قوا بود، در آغازین سال های تجاوز رژیم بعث عراق به خاک ایران، منشاء خسارتهای بسیاری شد. این نوشتار بر آن است تا بخشی از خیانتهای بنی صدر در دوران دفاع مقدس را مرور کند.
1- بیتوجهی به تحرکات مرزی دشمن
اولین خیانت بنیصدر در رابطه با جنگ تحمیلی را میتوان بیتوجهی او به تحرکات مرزی عراق و بی خیالی نسبت به گزارشهای مکرر نیروهای نظامی در این زمینه دانست. سردار سید رحیم صفوی درباره بیتوجهی بنیصدر به هشدارها درباره تحرکات عراق میگوید: «بنیصدر هم که با شروع جنگ تحمیلی هفت ماه از حکم او در سمت فرماندهی کل قوا میگذشت، با توجه به افکار و اهداف گروهکهای ضد انقلاب در تضعیف نهادهای انقلابی، هیچ تلاشی در تقویت و انسجام نیروهای مسلح نکرد و در حالی که رژیم بعث و استکبار جهانی در تدارک و مهیا ساختن یک حمله سنگین به ایران بودند، در داخل کشور با توجه به همه هشدارها و تذکراتی که به شخص رئیسجمهور داده شد، این هشدارها به نتیجه نرسید و جنگ در شرایطی آغاز گشت که هرگز آمادگی رزمی در قوای نظامی وجود نداشت.»[1]
یکی دیگر از اعضای سپاه پاسداران در آن مقطع هم در همین رابطه، با اشاره به ارائه گزارش هایی درباره تحرکات عراق میگوید: «ما در آن گزارشها، جابجایی ارتش عراق را با دیدگاه نظامیای که داشتیم بررسی کردیم. هوای جنگ را در ارتش عراق احساس و در واقع اینکه عراق قصد حمله به کشور ما را دارد لمس کردیم. اما متأسفانه، گزارش ما با بیتوجهی مواجه شد. ما قاطعانه گفتیم که عراق میخواهد با ما بجنگد. آن روز در جلسهای که در ستاد ارتش داشتیم، آقای بنیصدر و تعدادی از افسران ارشد ارتش حضور داشتند. در این جلسه بحث زیادی سر این قضیه شد. یکی از آقایان که خداوند رحمتشان کند، نمیدانم به چه علتی گفتند: «عراق غلط میکند به ما حمله کند. ما آب دهان میاندزایم و عراق را سیل میبرد.» ما بحث زیادی روی این قضیه داشتیم و به آنها گفتیم: به هر جهت ما از نزدیک مسائل و تمام جابهجاییها و آمادگی کامل عراق را دیدهایم.امامیگفتند عراق چنین توانی ندارد، در صورتی که ما میدانستیم که عراق 13 لشگر خودکفا و نیروی زمینی و نیروی زرهی بسیار قوی دارد.»
2- ایدهای خسارت بار؛ زمین بدهیم و زمان بگیریم
با شروع جنگ، بنیصدر این ایده را مطرح كرد که برای مدیریت جنگ باید زمین بدهیم و زمان بگیریم. سردار محمدعلی آسودی که از نخستین روزهای جنگ با ورود به سپاه، در بخش فرهنگی و تبلیغی آن به ایفای نقش پرداخت و در دوران جنگ تحمیلی در خطوط مقدم جبهه حضور داشت در مورد این تز بنیصدر میگوید: «بنیصدر با این توجیه که «جنگ بچهبازی نیست» مانع حضور مردم و غیرنظامیان در صحنه دفاع از کشور میشد. بنیصدر اعتقاد داشت که جنگیدن نیازمند داشتن تخصص است غافل از اینکه تِز جنگی خود او مربوط به دوره اشکانیان بود. این تِز جنگی که از آن با عنوان «زمین در برابر زمان» یاد میشود بر این مبنا بود که ما اجازه ورود دشمن به خاک کشور را بدهیم و ناگهان در یک موقع مناسب او را قیچی کنیم. این تِز جنگی زمانی کاربرد داشت که جنگاوران سوار بر اسب مبارزه میکردند و بنیصدر خائن میخواست ما به شیوه چند صد سال قبل با دشمن تا بن دندان مسلح روبروی خودمان بجنگیم.»[2]
سقوط خرمشهر، در محاصره افتادن آبادان، اشغال پادگان استراتژیک حمید و به غنیمت رفتن حجم انبوهی از قطعات یدکی متعلق به نیروی هوایی، از دست دادن تعداد زیادی از تانکهای مدرن چیفتن ارتش و ... همگی گوشههایی از نتایج استراتژی نبردهای کلاسیک بنیصدر بود.[3]
3- ایجاد تفرقه بین نیروهای نظامی
تفرقه بین سپاه و ارتش از دیگر خیانتهای بنیصدر در دوران جنگ تحمیلی به حساب میآید. سردار کوثری در این زمینه میگوید: از آنجا که بنیصدر نمیتوانست وحدت و همدلی سپاه و ارتش را تحمل کند، بعد از گذشت 3 ماه از آغاز جنگ تحمیلی، ضمن ابلاغ یک دستورالعمل مؤکد کتبی – که خودم نسخهای از آن را دیدهام – به ارتش دستور داد: «بدون اخذ دستور از فرماندهی کل قوا، حتی یک عدد فشنگ هم نباید به سپاه تحویل داده شود.» به این ترتیب ما از همان اندک تجهیزات سبک رزمی هم که برادران ارتشی در اختیارمان قرار میدادند، محروم شدیم.»[4]
سردار عبدالله محمودزاده نیز در این باره میگوید: «ما در گیلانغرب و سرپلذهاب که بخشهایی از آن در تصرف دشمن بود قصد عملیات داشتیم و از طرفی هم امکانات نداشتیم. من میرفتم قرارگاه ارتش و با آنها جلسه میگذاشتم، از طرفی هم بچهها میرفتند داخل انبار مهمات ارتش مهمات جنگی برمیداشتند. بنیصدر به ارتش گفته بود که به سپاه ادوات ندهید. ما اینگونه مهمات جمع میکردیم. بعضی از عزیزان ارتشی هم با ما هماهنگ بودند و مهمات در اختیار ما قرار میدادند. وقتی ماجرا را بنیصدر میفهمید ارتشیهایی را که با ما همکاری کرده بودند را مورد غضب قرار میداد.»[5]
بیشترین ضدیت در این عرصه با شهید صیادشیرازی شد؛ که در پی وحدت ارتش و سپاه بود. در نتیجه این اقدامات، بخش مهمی از انرژی و سرمایههای جنگی و نظامی که میتوانست با همیاری ارتش و سپاه و نیروهای مردمی در تقابل با دشمن قرار بگیرد، از بین رفت و زمینه تسلط و پیشروی دشمن را مهیا کرد.
4- بنیصدر؛ بزرگترین مانع رسیدن کمک به جبههها
بنیصدر در مواقع حساس و بزنگاهای مهم و سرنوشتساز جنگ، نه تنها به فکر تجهیز جبهه ها نبود، بلکه خود مهمترین و بزرگترین مانع ارسال مهمات جنگی به جبهههای جنگ بود. مرحوم حجت الاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی میگوید: «وقتی آبادان در محاصره بود من به آنجا رفتم و مشاهده کردم که به بچههای سپاه آرپیجی و گلوله توپ نمیدهند. میگفتند نداریم. در حالی که اطلاعاتی که داشتیم نشان میداد حداقل برای آن روزها سلاح و مهمات به حد کافی داریم... یک گردان از توپخانه با توپهای جنگی 175 را پشت آبادان مستقر کرده بودیم و آمادگی حمله داشتیم. اما به آنها گلوله نمیدادند. فرماندهان آنها پیش ما میآمدند و التماس میکردند که گلوله بدهید. ما هم مسئله را به بنیصدر منتقل میکردیم و خواستیم اقدامی بکند ولی او تعداد کم گلولهها و قیمت بالای آن و مشکلات خریدشان را بهانه عدم تحویل گلولهها قرار میداد و از انجام این کار خودداری میکرد...»[6]
سقوط خرمشهر هم حاصل خیانت بنیصدر بود. آیتالله عبدالله محمدی، امام جمعه وقت خرمشهر در این رابطه میگوید: «محاصره خرمشهر توسط نیروهای رژیم بعثی تنگتر شد و نیروهای ما در داخل شهر در حال دفاع از خرمشهر بودند و در بیرون از شهر حضور نداشتند. ما در این مدت هرچه تقاضای كمك و نیرو میكردیم تا نیروهای ما تقویت شوند خبری از كمك نبود. در آن زمان بنیصدر به اهواز آمده بود؛ ما دو نفر را مامور كردیم تا به اهواز بروند و با بنیصدر دیدار كنند و بگویند كه حداقل چند گلوله توپ و خمپاره به ما بدهد. بنیصدر هم جواب داده بود كه گلوله توپ و خمپاره مگر نقل و نبات است كه به شما بدهیم؟! دوستان ما هم دست خالی برگشتند.از طرف دیگر توپخانه اصفهان برای دفاع از خرمشهر و جلوگیری از سقوط آن عازم خرمشهر شده بود اما این توپخانه در 60 كیلومتری خرمشهر متوقف شده بود. به آنها گفته بودند كه صلاح نیست جلوتر بروید. ما رفتیم و با فرمانده توپخانه صحبت كردیم و گفتیم پس چرا به خرمشهر نمیآیید؟ خرمشهر در محاصره است و در معرض سقوط است. گفتند چه كنیم كه به ما اجازه نمیدهند. میترسیدند كه بگویند بنیصدر اجازه نداده است.... خیانت از طرف بنیصدر بود که باعث شده بود نیروها خودشان را ضعیف میشمردند و میگفتند ما در مقابل دشمن که این همه تجهیزات و امکانات دارد، چه کار میتوانیم بکنیم.»[7]
تلاش بنی صدر در ایجاد شکاف بین ارتش و سپاه، انشقاق بین خطوط دفاعی، به کارگیری سیستم ناکارآمد و ... خیانت هایی بود که خسارت های بسیاری را برای کشور به ارمغان آورد. با عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا در 20 خرداد 1360 و سپس برکناری او از ریاست جمهوری، فشارها از روی نیروهای نظامی برداشته شد. سردار شهید حسین همدانی، در بخشی از خاطرات خود درباره نتایج عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا میگوید: «وقتی بنیصدر عزل شد وضعیت جبههها تغییر کرد و بین ارتش و سپاه یک وحدتی بهوجود آمد، یعنی فرمانده سپاه محسن رضایی و فرمانده ارتش علی صیاد شیرازی، شروع به همکاری کردند... عملیات مشترک سپاه و ارتش شروع شد؛ حصر آبادان شکسته شد و عملیات بستان، سوسنگر، اللهاکبر و همچنین عملیات یازده شهریور شهید رجائی و باهنر، بازیدراز، مطلعالفجر و عملیات متعدد دیگر و حضرت رسول الله(ص) را داشتیم که حاج احمد متوسلیان انجام داد، و بیش از هشتاد-نود درصد آنها موفق بودند و به اهدافشان رسیدند... در یک جمعبندی این موفقیتها به فرماندهان و رزمندگان جرأت داد که طراحی عملیات بزرگ را در دستور کار قرار دهند و تهاجم گسترده خود را آغاز نمایند. تا دیروز در سنگرهای خودمان مخفی شده بودیم و آنها [بعثیها] به ما شلیک میکردند و منتظر بودیم که یک عراقی از سنگرش بیرون بیاید تا ما هم به او شلیک کنیم، اما از این زمان [بعد از عزل بنیصدر] ما از سنگرهایمان بیرون آمدیم و حملات خود را آغاز کردیم...»
1- از جنوب لبنان تا جنوب ایران، خاطرات سردار رحیم صفوی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383، ص 154.
2- گفتگوی خبرگزاری میزان با سردار آسودی، 3 مهر 1397، کد خبر:۴۵۳۳۵۱.
3- بهزاد، حسین و گلعلی بابایی، همپای صاعقه، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، حوزهی هنری، 1379 ، ص 52.
4- دستور عجیب بنیصدر در زمان جنگ، خبرگزاری مشرق، 14 دی 1390، کد خبر89710.
5- گفتگو پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی با سردار عبدالله محمودزاده، ۰۳ خرداد ۱۳۹۹، کد خبر: ۵۸۲۷.
6- عبور از بحران، ص 324 تا 326.
7- خاطرات آیتالله عبدالله محمدی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 154.