حجتالاسلام محمدتقی عبدوس میگوید: برای نیمه شعبان برای سخنرانی به کشکوئیه رفتم پس از پنج شب سخنرانی یکباره به ما خبر دادند که چند مأمور آمدهاند که مرا ببرند مردم هم هر کسی با هر وسیلهای که داشت آنها را محاصره کرده و آنها را خلع سلاح کرده بودندو آن قدر بر سر سروان حسینی می کوبند که همان جا کشته میشود.
کد خبر: ۷۲۴
تاریخ: ۳۰ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۶:۱۱
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ حجتالاسلام والمسلمین محمدتقی عبدوس در کتاب خاطراتش که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است درباره سفر تبلیغیاش به کشکوئیه رفسنجان و سخنرانی برای مردم می گوید:« برای سخنرانی به کشکوئیه دعوت شدم. کشکوئیه با شهر رفسنجان ده فرسخ فاصله داشت آن زمان کشکوئیه متشکل از سی تا چهل روستای به هم پیوسته بود.
هرگاه مجلس سخنرانی برپا میشد تمام این سیچهل روستا مسجد جمع میشدند. مردم آنجا بسیار مذهبی و متعصب هستند آن وقت در این مجموع روستاها برق نبود. موتور برق تهیه میکردند و مدت ده شب برای نیمه شعبان آنجا را چراغانی میکردند.
سخنرانیهای من هم به گونهای بود که به طور علنی اسم محمدرضا و فرح را میبردم و در مورد مفاسد خاندان پهلوی صحبت میکردم و دیگر مساجد خلوت شده بود. البته تعریف از خود نمیکنم منظور این است که مردم دنبال سخنان سیاسی و انقلابی بودند.
***کشتن مامور ساواک توسط مردم ***
پس از پنج شب سخنرانی یکباره به ما خبر دادند که چند مأمور آمدهاند که مرا ببرند مردم هم هر کسی با هر وسیلهای که داشت آنها را محاصره کرده و آنها را خلع سلاح کرده بودند و آن قدر بر سر سروان حسینی میکوبند که همان جا کشته میشود.
زمانی که ما متوجه شدیم دیدیم کار از کار گذشته مردم در حق ما لطف زیادی کردند و ابتدا لباس شخصی تن ما کردند و از پشت بامها ما را به یک باغ پسته رساندند و پول زیادی به یک وانت دادند و او من و پسر بزرگم که همراهم بود را از راه کویر به رفسنجان رساند.