پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آیتالله خامنهای یکی از روحانیون شجاع و تاثیرگذار در تشکیلات مبارزاتی یاران امام خمینی بودند. در ادامه با گریزی به کتاب خاطرات حاج سید اصغر رخصفت که تحت عنوان «وکیل تا پای اعدام» توسط موسسه فرهنگی هنری مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ و منتشر شده است، به توجه و کمک ایشان نسبت به خانواده شخص زندانی شده است میپردازیم.
حاج سید اصغر رخصفت میگوید: با آیتالله خامنهای بیشتر در تهران ارتباط داشتیم. مشهد وضع خیلی وحشتناکی داشت و ساواکیهای مشهد، خیلی خشن و بد بودند. من در مشهد یک رفیقی داشتم که تاجر فرش بود و با هم تجارت فرش میکردیم. در عین حالی که مبارزه میکردیم، در کار تجاری هم خیلی فعال بودیم. پایگاه ما در مشهد هم، ابتدای بازار سرشور، در مغازه او بود. با آقای خامنهای، هم ارتباط داشت و خیلی صمیمی بود. یک بار وسط روز، به تهران آمد و به من گفت که آقای خامنهای من را مأمور کرده و گفته کسی هم نفهمد. باید به نهاوند برویم. گفتم برای چه کاری؟! گفت یک زندانی در آنجا هست به نام «طالبی» که باید به خانوادهاش سر بزنیم. خدا رحمتش کند؛ در هفتم تیر شهید شد. این ماجرا مربوط به سال 1347 یا 1348 است. خلاصه سوار ماشین شدیم و با هم تا آنجا رفتیم.
وارد نهاوند که شدیم، از سایهی خودمان هم میترسیدیم. میخواستیم آدرس خانه او را بگیریم، همه وحشت میکردند. می گفتند که شما با او چه کار دارید؟ اینجا در شهر غربت آمدید برای چه؟ با یک مصیبتی آدرس خانه او را پیدا کردیم. داخل خانهاش نشستیم و غذای مختصری هم خوردیم. بعداً به خانوادهاش گفتیم که از مشهد و از طرف آقای خامنهای آمدهایم. ایشان پیغام دادند که بیاییم خدمت شما و این پول را بدهیم. آقای طالبی دبیر بود. زندانیاش کرده بودند و زن و بچهاش در مضیقه بودند. حالا این خبر را چه کسی به آیتالله خامنهای در مشهد داده بود که ایشان ما را مامور کرده بودند نمیدانم.