آقای دادستان به روایت دیگران
اسدالله لاجوردی به روایت عضو نادم منافقین / توبیخ مأمور دادستانی توسط شهید لاجوردی/ استفاده از ظرفیت ماه رمضان برای ارشاد زندانیان

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ شهید سید اسدالله لاجوردی دادستان انقلاب اسلامی تهران در برهه‌ای از دهه 60 بود؛ او کسی بود که علاوه بر نقش‌آفرینی در خثی‌سازی آشوب‌های منافقین، همواره به رفق و مدارا با زندانی‌ها تاکید داشت تا جایی که سبک نوینی از «زندانبانی اسلامی» را به منصه ظهور رساند. با وجود این که شیوه برخورد شهید لاجوردی با زندانیان و متهمین توام با رافت اسلامی بود، جریان تحریف به دنبال تخریب چهره اوست. آنچه در پی می آید، روایت ها و خاطرات افرادی است که از نزدیک با شهید لاجوردی آشنا بودند. این روایت ها، حقایق تاریخی است که اطلاع از آن، گرد از صفحات تاریخ می زداید.

اسدالله لاجوردی به روایت عضو نادم منافقین / توبیخ مأمور دادستانی توسط شهید لاجوردی / استفاده از ظرفیت ماه رمضان برای ارشاد زندانیان

ایده شهید لاجوردی و بحث‌ آزاد در زندان

حاج احمد قدیریان که از دهه 40 و سال های آغازین نهضت اسلامی با شهید لاجوردی آشنایی داشت، می گوید: شهید لاجوردی دارای روحیه‌ای عجیب و به‌واقع آدم شایسته‌ای بود. بعضی از بزرگان می‌گویند ایشان در بین مبارزین «اسوه مقاومت» بود. در صبوری، بردباری، تلاش بی‌وقفه در ارائه‌ برنامه‌های فرهنگی به‌خصوص برای زندانیان- چون خودش سال‌ها زندان بود و می‌دانست یك زندانی چه روحیه‌ای و ناراحتی دارد- انسان منحصر‌به‌فردی بود. 

ایشان با شناخت نقاط ضعف‌ زندانیان، روی آن‌ها كار می‌كرد و بعد در صورت دارا بودن شرایط، زمینه‌ آزادی آن‌ها را مهیا می‌نمود. آقای لاجوردی فردی بود که خودش زندان رفته بود، بلد بود چطور باید عمل کند که زندانـی را از آن حالـت انحراف بیـرون بکشد. سید طریقـه‌ برخـوردش با زندانی‌ها این‌گونه بود که خودش در یک گوشه‌ای از حسینیه‌ شهید کچویی زندان اوین می‌نشست و در یک گوشه دیگر هم یکی از زندانی‌ها و با هم بحث می‌کردند. به طور مثال بعضی مواقع آقای لاجوردی صبح اطلاع می‌داد که امشب برنامه‌ بحث آزاد داریم و این بحث آزاد بازدهی عجیبی داشت. سید یک طرف می‌نشست و می‌گفت: «من اینجا دادستان نیستم، شما حرفتان را بزنید؛ اگر می‌خواهید به من اهانت بکنید و... امشب آزاد هستید، امشب بحث آزاد داریم، هر کسی بیاید اینجا آزاد است حرفش را بزند.» هر شبی که ما به این صورت بحث آزاد داشتیم، فردا صبح اول وقت پنجاه شصت نفر می‌گفتند ما حاضریم مطالب و ناگفته‌هایمان را بگوییم و تاکنون اشتباه کردیم. سید درون و ماهیت سازمان‌ها و گروهک‌هایی که افراد را منحرف می‌کردند، به‌خوبی می‌شناخت. وقتی سید یک گوشه می‌نشست و می‌گفت ما بحث آزاد داریم، تو بیا هرچه می‌خواهی بگو؛ این حرکت شهید لاجوردی به گونه‌ای بود که منافقین زندانی توسط این شهید ساخته می‌شدند، به‌طوری‌که پس از آزادی بیشترشان به جبهه رفته و شهید می‌شدند.

 

رأفت و اخلاص شهید لاجوردی

 حاج احمد قدیریان ادامه می دهد: در اوین شب‌های ماه رمضان، ده دقیقه مانده بود به اذان صبح، حاجی خودش پارچ آب یخ می‌آورد به یک یک زندانیان می‌گفت که آب می‌خواهید؟ آب خنک می‌خواهید؟ یکی از آن‌ها در بازجویی گفته بود، چه کسی هر شب ده دقیقه به اذان می‌آید و به همه آب خنک می‌دهد؟ این مهربانی در روحیه‌ زندانیان و بیدار شدن وجدان آن‌ها اثر بسیاری داشت...

اسدالله لاجوردی به روایت عضو نادم منافقین / توبیخ مأمور دادستانی توسط شهید لاجوردی / استفاده از ظرفیت ماه رمضان برای ارشاد زندانیان

 

شیوه برخورد شهید لاجوردی به روایت عضو نادم منافقین

حتی بسیاری از اعضای سازمان منافقین نیز که مدتی در زندان بودند از لاجوردی به نیکی یاد می‌کنند. طاهره باقرزاده، عضو نادم سازمان منافقین، درباره‌ تبلیغات کاذب منافقین درباره برخورد با زندانیان در دهه 60، در نشست‌های توجیهی برای اعضاء، می‌نویسد: «برای آشنا شدن با شرایط درون زندان و نحوه‌ بازجویی‌ها، گزارش‌های متعددی می‌خواندم. در یکی از گزارش‌ها نوشته بود که نظام برای گرفتن اطلاعات از زندانی، کودکان آنها را در حضورشان شکنجه می‌کند. با همین تصور و با آمادگی کامل نسبت به پذیرش این امر دستگیر شدم و انتظار داشتم کودک یک ساله‌ام را زیر فشار قرار دهند؛ اما برخلاف پندارم، از همان لحظه‌ بازداشت، نه تنها آسیبی به او نرسید؛ بلکه حتی در جهت تأمین امکانات و نیازهای بهداشتی و غذایی وی، مرا یاری کردند.»

مریم آقازاده، عضو نادم دیگری از سازمان منافقین نیز درباره‌ برخورد دادستان نظام جمهوری اسلامی ‌با زندانیان وابسته به گروهک‌ها می‌گوید: «...واقعاً از آقای لاجوردی یک وحشت به‌خصوصی داشتم؛ اما وقتی که در حسینیه دیدم آقای لاجوردی چطور به حرف‌هایمان گوش می‌دهد و با ما حرف می‌زند و به‌عنوان یک مسئول مملکتی، برای من هوادار، مثل یک فرزند، ارزش قائل است، تأثیر مثبت زیادی رویم گذاشت. خودم در حسینیه‌ آقای لاجوردی را دیدم که جارو می‌کرد و به ما گفت لطف کنید بروید آن طرف تا من زیر پایتان را جارو کنم...»

 

روایتی از عطوفت اسلامی شهید لاجوردی

محمد مهرآئین که پس از پیروزی انقلاب اسلامی مدتی در دادستانی انجام وظیفه کرد، در بخشی از خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی ثبت و ضبط شده است، روایت جالبی درباره شهید لاجوردی روزها دارد. او که از دوران مبارزه با رژیم پهلوی، با شیهد اسدالله لاجوردی آشنایی داشت درباره ابتکارات وی در امور دادستانی و برخورد با زندانی‌ها و متهمین می‌گوید: شهید لاجوردی واقعا یك جهاد در زندان تشكیل داده بود. خودش در حسینیه می‌نشست، برای منافقین كلاس می‌گذاشت و صحبت می‌كرد. واقعاً آن عطوفت اسلامی را همیشه به كار می‌برد و با برگزاری جلسات مصاحبه و مذاكره سعی در تنویر افكار این فریب‌خوردگان داشت و تا حدود زیادی هم موفق شده بود. كار ایشان بیشتر ارشادی بود. واقعا آن‌هایی كه اعدام شدند و به مجازات رسیدند، حقیقتاً كسانی بودند كه مستقیم در انفجارات، قتل‌ها و آدم‌كشی‌ها نقش داشتند. لاجوردی نهایت سعی‌اش بر این بود كه افرادی كه واقعاً فریب خورده‌اند، در زندان دوباره تحت آموزش افراد ورزیده منافقین قرار نگیرند...

كتابخانه مجهز و عظیمی هم [در زندان] درست كرده بود... هر كتابی می‌خواستند برای آن‌ها می‌بردند؛ مجله، روزنامه، وسایل ورزشی، بازی و هواخوری و... علاوه بر آن كارگاهی بود كه هم كارگاه نقاشی بود هم دوزندگی بود و انواع و اقسام مشاغل. زندانی در آنجا كار می‌کرد و حقوق می‌گرفت. شاید بعضی مواقع حقوقی که می‌گرفت بیشتر از زمانی بود كه در بیرون كار می‌كرد و به خانواده خودش كمك می‌كرد.

اسدالله لاجوردی به روایت عضو نادم منافقین / توبیخ مأمور دادستانی توسط شهید لاجوردی / استفاده از ظرفیت ماه رمضان برای ارشاد زندانیان

 

ابتکارات شهید لاجوردی در زندان

وی ادامه می‌دهد: «من با اجازه شهید لاجوردی و مسئول شعبه، با افرادی كه تشخیص می‌دادیم كه واقعاً حرفی برای گفتن دارند می‌نشستیم و صحبت می‌كردیم كه این خیلی مؤثر بود. من حتی ضامن می‌شدم متهم را به خانه خود می‌بردند... همین‌ مرخصی‌هایی كه می‌دادند از ابتكارات شهید لاجوردی بود.

در اعیاد هر سال خانواده‌هایی كه تشخیص می‌دادند واقعاً بچه‌های این‌ها برگشتند یا تجدیدنظری در نقطه‌نظرهای خود كردند، این‌ها را دعوت می‌كردند می‌آمدند با هم عید را می‌گذراندند. تقریباً سه چهار روز ابتدای سال این خانواده‌ها می‌آمدند در محوطه زندان دور هم می‌نشستند... این شیوه فكر نمی‌كنم هیچ كجای دنیا اعمال شود.»

 

توبیخ مأمور دادستانی توسط شهید لاجوردی

زنده‌یاد مهرآئین در بخش دیگری از خاطراتش با اشاره به روحیه مهربانی و رأفت شهید لاجوردی ماجرای قابل تأملی را نقل می‌کند: «بچه‌های ضربت رفته بودند یكی [از منافقین] را گرفته بودند و آورده بودند. بعد گویا متهم، حین انتقال، به حضرت امام توهین می‌کند و این برادر عملیات در گوش او می‌زند. فردا که متهم را به دفتر آقای لاجوردی آورده بودند به ایشان گفته بود: «این آقایی كه دیشب مرا آورده، در گوش من زده!» -نگفت كه من چه گفتم یا چه توهینی كردم- آقای لاجوردی هم بلافاصله مسئول شب گذشته را خواست... فرد مسئول می‌گوید كه او به امام توهین كرد و من هم او را زدم. آقای لاجوردی به متهم می‌گوید كه در گوش او بزن... اگر ایشان در گوش تو زده باید او را بزنی و قصاص كنی. اینجا متهم به گریه افتاده بود و مطالب خود را گفته بود. بعد شنیدم همان متهم از افرادی بود كه به جبهه رفته و شنیدم كه شهید هم شده است.»

اسدالله لاجوردی به روایت عضو نادم منافقین / توبیخ مأمور دادستانی توسط شهید لاجوردی / استفاده از ظرفیت ماه رمضان برای ارشاد زندانیان

کارهای ارشادی برای منافقین!

سید اسدالله جولایی معاون وقت دادستانی از جمله افرادی است که سالیان متمادی در کنار شهید لاجوردی فعالیت کرده است. او با اشاره به منش پر مهر و عطوفت شهید لاجوردی می‌گوید: ایشان پیشه‌ عدالت‌منشی داشتند. من می‌‌‌‌دیدم که با چه مهر و محبتی با منافقین صحبت می‌کردند. نوجوانی بود که چهار عملیات موفق ترور داشت؛ [شهید لاجوردی] با او مثل فرزندش رفتار می‌کرد. در گروه جهادی هم که راه ‌انداخته ‌بودند همین افراد را به کار گرفتند و کارهای عمرانی زندان اوین را آن‌ها انجام می‌دادند.  آقای لاجوردی گفته بود باید کار وسیع‌تری برای زندانی‌ها انجام دهیم. لذا به مدیر کارگاه اوین دستور دادند سه دفترچه برای زندانی‌ها تهیه کند و از این طریق، سهمی از حقوق زندانیان را به خودشان می‌دادند که در زندان دست‌شان جلوی کسی دراز نباشد؛ سهمی را به خانواده‌هایشان می‌دادند و سهمی را هم [ذخیره می‌کردند که] وقتی زندانی آزاد می‌شود با آن سرمایه بتواند کاری شروع کند. آقای لاجوردی می‌گفتند ما باید زندان را طوری اداره کنیم که حضرت علی(ع) منظور نظرشان بود.

به گفته جولایی: آقای لاجوردی شیوه‌نامه یا دستور‌العمل زندانبانی اسلامی را نوشتند. با حقوق بشر اسلامی هم صحبت کردیم تا آن را در سازمان ملل به ثبت برسانند. شهید لاجوردی برای هرکس که قرآن یاد بگیرد، نماز بخواند و درس یاد بگیرد مزیت قائل شدند. بحث ادامه‌ تحصیل زندانیان را آقای لاجوردی پایه‌گذاری کردند و حتی تا مرحله دانشگاه امتیاز قائل شدند. الان سازمان زندان‌ها یکی از پیشروترین مؤسسات و تشکیلات کشور است.

 

 عصبانیت شهید لاجوردی از بی‌احترامی نسبت به اعدامی‌ها

آقای جولایی روایت می‌کند: این‌ها [تعدادی از منافقین که پرونده‌های سنگینی داشتند] احکام‌شان صادر شده بود. [این‌ها] را به محل مجازات می‌بردند. یکی از پاسدارانی که کنار آقای لاجوردی ایستاده بود به آنان چیزی گفت. در این لحظه آقای لاجوردی با آن پاسدار برخورد کردند و فرمودند: «احترام این افراد تا مرحله مجازات به عهده ماست و مجازات‌شان با خداست.» روز بعد نیز به بنده فرمودند که عذر آن پاسدار را بخواهید. حتی تا این حد هم آقای لاجوردی راضی نبودند نسبت به اعدامی‌ها بی‌احترامی شود.

اسدالله لاجوردی به روایت عضو نادم منافقین / توبیخ مأمور دادستانی توسط شهید لاجوردی / استفاده از ظرفیت ماه رمضان برای ارشاد زندانیان

استفاده از ظرفیت ماه رمضان برای ارشاد فریب خوردگان

حجت‌الاسلام حاج شیخ حسین انصاریان نیز از جمله شخصیت‌هایی است که شهید لاجوردی از او کمک خواست تا در ارشاد فریب‌خوردگان گروهک‌ها، او را یاری کند. شیخ حسین انصاریان در این باره می‌گوید: مرحوم شهید لاجوردى اصرار داشت كه بر روى منافقین كار فرهنگى صورت بگیرد و در این باره از من كمك خواست. ابتدا كتاب‌هاى زیادى را برایشان فرستادم. روزى هم دعوتم كرد تا بروم براى آن‌ها سخنرانى كنم. در آن زمان این گروهك در اوج فعالیت بودند و زندان‌ها پر از اعضاى تندروى آن‌ها بود. من معتقد بودم كه علاوه بر سخنرانى، برگزارى دعاى كمیل نیز بسیار مناسب است و چه بسا اثر زیادترى دارد؛ زیرا تمام مضامین دعاى كمیل، از عمق وجود نشأت مى‌گیرد و انسان در آن مناجات، بسیار عاطفى با خدا حرف مى‌زند، از این روى مى‌توان در لابه‌لاى فرازهاى دعا، به طور مستقیم با وجدان افراد سخن گفت و آن‌ها را از خواب غفلت بیدار كرد.

جلسات چندى در زندان اوین و قزل حصار كرج برگزار شد. پس از آن از آقاى لاجوردى خواستم تا در مراسم تاسوعا و عاشورا و احیاى ماه مبارك رمضان نیز آن افراد را به پاى منبر بیاورد. آن‌ها مى‌آمدند و در جایگاه خاصى مى‌نشستند. این فعالیت‌هاى فرهنگى در روح و جان آن افراد گول خورده، اثر عمیقى برجاى گذاشت. بسیارى نیز موفق به توبه و بازگشت به صراط مستقیم شدند و از زندان خلاصى یافتند.

بعدها نامه‌هاى محبت‌آمیز بى‌شمارى از آن جوانان به دستم رسید. بعضى از دختران نیز كه در آن گروه بودند، موفق به توبه شدند. آن‌ها بعدها مرا براى مراسم ازدواج خود دعوت مى‌كردند و من صیغه عقدشان را جارى مى‌كردم و بحمدالله هر یك دنبال زندگى سالم و پرافتخارى رفتند.