پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ سوم شهریور 1320، وقتی ارتش انگلستان از جنوب و ارتش روسیه از شمال وارد خاک ایران شدند و بیطرفی و تمامیت ارضی کشور را از میان بردند، شاید کمتر کسی حوادث بعدی را پیشبینی میکرد. شاید حتی خود رضاشاه نیز گمان نمیکرد ارتشی که بیست سال بخش عظیمی از بودجه کشور را برای مدرن کردن آن اختصاص داده بود، چنین زود از پا دربیاید و مجبور شود به چنین ارتشی دستور توقف مقابله بدهد. با این وجود براساس شواهد و مدارک چنین به نظر میرسد پیش از اشغال ایران در روز سوم شهریور، نشانههایی از عهدشکنی روسیه و انگلستان مشاهده میشد و دولتمردان ایرانی نیز به آن توجه کرده بودند. در سندی به تاریخ 21 تیرماه 1320 به امضای علی منصور نخستوزیر وقت، مشاهده میشود که نخستوزیر مذاکراتی با سر ریدر بولارد وزیرمختار وقت بریتانیا در تهران، در خصوص مقالات و اخبار مندرج در مطبوعات انگلیسی در خصوص نقض تمامیت ارضی ایران داشته و در این مورد تذکراتی داده است که بولارد در پاسخ این سیاست را منافی منافع بریتانیا اعلام داشته است.
با این وجود کمتر از دو ماه بعد ارتش دولتین از دو طرف وارد خاک ایران شدند و بیطرفی ایران را نقض نمودند. در گزارشی به تاریخ سوم شهریور 1320، که توسط محمدعلی مقدم سفیر وقت ایران در بریتانیا نوشته شده، اشغال ایران توسط قوای متفقین به بهانه واهی حضور آلمانیها در ایران پرده برداشته میشود و اگرچه ایدن وزیر امور خارجه مدعی است که مذاکرات در تهران در حال انجام است و لذا نمیتوان به صورت موازی در لندن نیز مذاکره کرد، همان زمان در تهران، بریتانیا مقدمات برکناری رضاشاه از سلطنت را میچیند و مذاکرات خروج ارتش متفقین از خاک ایران، حداقل تا پنج سال بعد به واقعیت نمیپیوندد.
گزارشی که در پی میآید گزارشات ارسالی محمدعلی مقدم سفیر وقت ایران در بریتانیا است که به وزارت امور خارجه ارسال شده است.
3 شهریور
امروز صبح یک نفر از وزارت اطلاعات که با سفارت مربوط است، اطلاع داد که قنسول روس و انگلیس وارد خاک ایران شدهاند. چند ساعت بعد هم در ورقه فوقالعاده روزنامهها این مطلب انتشار یافت. فوراً از وزیر امور خارجه وقت [گرفته] و قبل از ظهر او را ملاقات کردم. همیشه بنده را شبها میپذیرفت، این مرتبه سیمور وزیرمختار سابق انگلیس در طهران نیز حضور داشت. پرسیدم این خبر روزنامه صحت دارد که قشون روس و انگلیس وارد خاک ایران شدهاند. گفت: تقریبا بله! گفتم معاون وزارت امور خارجه به وزیرمختار شما در طهران راجع به تقلیل بیگانگانی که آلمانها هم جزو آنها باشد، مذاکره کرده است. گفت هنوز از وزیرمختار خودمان در طهران تلگرافی در این باب به ما نرسیده و به علاوه شما میگویید تقلیل، پس باز تعدادی باقی میمانند که اسباب زحمت بشوند. گفتم اگرچه من هیچ دستورالعملی از دولت متبوع خود ندارم و فقط برای کسب اطلاع پیش شما آمدهام، اگر مثلا عوض تقلیل، کلیه اتباع دول متخاصم یا بیگانه، از بعضی از شهرها به محل دیگری اعزام شوند، چه؟ جواب داد، باز آلمانها در شهرهای دیگر ایران میمانند. گفتم اگر کلیه اتباع دولت متخاصم از بعضی از شهرها به خارج مملکت اعزام شوند، و تاکیداً اضافه کردم اینها پیشنهاد نیست، بلکه جواب خصوصی است که من از طرف خود میکنم و به هیچ وجه دستورالعمل از طرف دولت متبوع خود ندارم، میخواهم ببینم بلکه بتوانیم یک راه حلی پیدا کنیم و بعد به دولت تلگراف کنیم، البته قبول یا رد آن با دولت شاهنشاهی است. در این ضمن ملتفت شدم که با اشاره از سیمور استفهام کرد، او هم با اشاره سر رد کرد. بعد وزیر خارجه گفت: متاسفانه چون امروز صبح یادداشتی توسط وزیرمختار خودمان به وزارت امور خارجه ایران تقدیم کردهایم، دیگر نمیشود هم در اینجا و هم در طهران مذاکره کنیم. بعد یادداشت مرا خواند و اضافه کرد متجاوز از دو ماه است که معطل شدهاند و هیچ اقدامی از طرف دولت ایران به عمل نیامد. گفتم از قرار اطلاعات خصوصی اخیرا تعداد زیادی از آلمانها از ایران رفتهاند. جواب داد دولت شما به ما رسماً گفته است که فقط سیزده نفر از ایران رفتهاند و باز همان صحبتهای سابق را تکرار کرد. گفتم مگر ایران یک مملکت مستقل و بیطرف نیست؟ چگونه ممکن بود یک مرتبه هم آلمانها را از ایران خارج کند و چطور راضی میشوید بیطرفی ایران که حفظ آن به نفع خود شما است، نقض شود؟ و چرا به اداره تبلیغات آلمان کمک میکنید که بگویند امضای رئیسجمهور آمریکا و رئیسالوزرای شما خشک نشده، در مملکتی که از طرف دوستی در حفظ باطن خود کوشیده، دخالت میکنید؟ و گفتم خوشبختم سیمور اینجاست و وضع ایران را خوب میداند که اتباع خارجه قادر نیستند کمترین اقدامی نمایند. سیمور جواب داد سابقا همینطور بود، ولی اخیراً آلمانها تشکیلاتی دارند و متشبث به اقداماتی شدهاند. گفتم متاسفم که گزارش صحیح از طهران به وزارت خارجه انگلیس نرسیده است. خلاصه اضافه کردم که قرنها است ما با انگلستان دوست هستیم و همیشه فکر میکردیم هر وقت خطری به ایران متوجه شود، کمک معنوی از طرف شما خواهیم داشت و متاسفم که حالا هیچ نمیخواهید موقعیت ما را درک کنید.
سپس نزد سفیر کبیر ترکیه رفته و در زمینه تلگراف مبارک با او صحبت کردم. ضمن صحبت با او گفتم در روزنامه عصر نوشته بود که قشون ایران مخصوصاً برای اجتناب از رخ دادن [جنگ] ایجاد شد که اینک کنار رفته است. گفت انشالله خبر روزنامه صحیح است و خیلی اظهار خوشوقتی کرد و گفت من به حسن تدبیر بندگان اعلیحضرت اقدس همایونی معتقدم و یقین دارم هر ترتیبی خواهند فرمود که ایران به هر قیمت شده از این معرکه خلاص و قشون اجنبی از ایران خارج شود و گفت معلوم شد نگرانی او به جا بوده است و اضافه کرد که شاید این پیش آمد به نفع ایران است که به آلمانها گفته شود ناچاراً آنها را خارج مینمایند. البته گفت تمام اظهارات ملاقات قبل و حالای او شخصی است و فقط به واسطه چاکری که نسبت به ذات مقدس ملوکانه دارد، حاضر است و در موقع خداحافظی هم باز سفیر کبیر گفت یک آرزو دارد و آن این است که به هر قیمت شده ایران از این جنگ برکنار بماند. این همین اظهار سفیر کبیر است.
5 شهریور
5 شهریور رسید. صبح روزی که قشون روس و انگلیس تجاوز به خاک ایران نمودند، فورا با وزیر امور خارجه ملاقات و در ذیل این تلگرف با او مذاکره و تقاضا نمودم به قشون شمال دستورالعمل بدهند عودت نمایند و یا اقلاً هر جا هستند، فورا توقف کنند برای جلوگیری از واقعه غیرقابل جبران، تا دولت شاهنشاهی بتوانند یادداشتی که نمایندگان طرفین تسلیم کردهاند، مطالعه نمایند. وزیر امور خارجه جواب داد چون وزیرمختارشان در طهران با اولیای دولت شاهنشاهی در این باب مشغول مذاکره است، مشکل میشد که هم در طهران و هم در لندن همزمان در یک موقع مذاکره به عمل آید.
محمدعلی مقدم
8 شهریور
فورا معاون وزارت امور خارجه را ملاقات و گفتم با اینکه از ابتدا قشون ایران حتیالمقدور از جنگ خودداری نموده و دولت جدید هم رسما در مجلس اعلام کرد که به قشون امر شده به کلی ترک مقاومت نمایند و مراتب به سفارت انگلیس در طهران رسماً نوشته شده، در این صورت تعیین است به قشون خودتان دستورالعمل بدهید قوای خود را متوقف و عملیات جنگی را متروک دارند. جواب داد که دیروز پیشنهادات خود را به دولت شاهنشاهی تقدیم و منتظر جواب هستند و متاسفانه تا وصول جواب نمیتوانند به قشون امر دهند هرجا هستند توقف نمایند. 8 شهریور 1320