پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی- هادی اسفندیاری؛ یکی از بارزترین نشانههای رژیم پهلوی وابستگی بیحد و حصر به قدرتهای بیگانه و کشورهای استعماری به خصوص آمریکا و انگلیس بود. هرچند که نشانههای این وابستگی در همه زمینهها از جمله صنعت و تجارت و قوای نظامی و ... به چشم میخورد، اما وجود رجال سیاسی وابسته به غرب از خود رضا خان و محمدرضا گرفته تا عناصر مختلف دربار؛ خود نقطه قابل تأملی در وابستگی بیچون و چرای رژیم پهلوی است. افشای این واقعیت از زبان عناصر دربار بهترین سند برای وجود ذلت وابستگی در سران پهلوی است.
*** مدال افتخار وابستگی به انگلیس ***
رژیم پهلوی که بعد از کودتای سوم اسفند 1299 توسط انگلیسیها پایهریزی شد ؛ با وابستگی به بریتانیا روزبهروز بیشتر خود را در معرض سلطه آنها قرار میداد. ملکه پهلوی در رابطه با عدم اختیار رضاخان در انتخاب فرماندهان نظامی کشور و نخستوزیر میگوید: " برای تعیین فرمانده قشون، افسران انگلیسی باید تصمیم میگرفتند و حکومت هم متابعت میکرد. "[1]
محمدرضا هم از خوشخدمتیهای پدرش به اردشیر زاهدی میگوید: " پدر ما به منافع بریتانیای کبیر خدمات ارزندهای کرد و با ایجاد حکومت مقتدر پهلوی جلوی حرکت اتحاد جماهیر شوروی به طرف هندوستان و خلیج فارس را گرفت و کمونیستها و انقلابیون را سرکوب کرد."[2]
*** گوش دادن به رادیو با اجازه رئیس اطلاعات انگلیس ***
اردشیر زاهدی در رابطه با نفوذ قدرتهای بیگانه در روی کار آمدن محمدرضا پهلوی میگوید: " اصولاً اگر انگلستان و آمریکا نبودند در همان شهریور 1320 ، که اعلیحضرت رضاشاه از کشور تبعید شدند، بساط سلطنت پهلوی جمعآوری میشد. همه میدانند که در جریان کنفرانس تهران استالین قضیه تشکیل جمهوری و حکومت مردمی را در ایران مطرح و خواستار برکناری اعلیحضرت شده و گفته بودند که صلاح نیست سرنوشت یک ملت کهنسال به دست یک جوان بیتجربه سپرده شود، اما چرچیل و روزولت با نظر استالین مخالفت کرده و خواستار بقای سلطنت خانوادهی پهلوی و پادشاهی اعلیحضرت محمدرضا شاه شده بودند و اگر پافشاری این دو رهبر غربی نبود در همان شهریور 1320 در ایران جمهوری اعلام میشد." [3]
این نفوذ تا جایی بود که حسین فردوست در بخشی از خاطرات خود با اشاره به ملاقاتش با ترات رئیس اطلاعات انگلیس در ایران و ناراحتی او از اینکه محمدرضا به رادیوهای آلمان گوش میکند و از روی نقشههای آنها جنگ جهانی دوم را دنبال میکند ؛ میگوید: پس از بازگشت جریان را به محمدرضا گفتم. او شدیداً جا خورد و پرسید: انگلیسیها از کجا میدانند که من به رادیو گوش میدهم ..... فردا اول وقت با ترات تماس بگیر و بگو محمدرضا نقشهها را پاره کرد و به هیچ رادیویی هم گوش نخواهد کرد مگر رادیوهایی که ترات اجازه دهد. " [4]
یکی دیگر از عوامل نفوذ و وابستگی به انگلیس ارنست پرون بود که از مدرسه لهروزه سوئیس انگلیسیها او را به عنوان خدمتکار محمدرضا قرار دادند و درواقع جاسوسی بیبدیل بود که قدرت وسیعی در دربار داشت. فردوست درباره یکهتازی پرون برای اجرای نظرات انگلیس؛ در خاطرات خود میگوید : " پرون آمرانه و با حالت تحکم به من میگفت تا به او [ محمدرضا ] بگویم و جملاتی از این قبیل را به کارمیبرد: « من میخواهم این کار بشود!». پرون گاه حتی در حضور من نیز با چنین لحنی صحبت میکرد و اگر او موردی را نمیپذیرفت ، میگفت: باید بکنی وگرنه نتایج آن را خواهی دید. محمدرضا برای اینکه از شرّ پرون خلاص شود و یا برای اینکه توهین بیشتری نشنود میپذیرفت و علیرغم این توهینها، همواره در مقابل پرون حالت تسلیم داشت." [5]
***تصمیمگیری بیگانگان برای کشور ***
علی امینی از رجال سیاسی دوملیتی که خود از جوانی عضو سیا بود ؛ درباره دخالت آمریکاییها در امور کشور میگوید : " شاه دل خوشی از هیچکس نداشت و همیشه خارجیها افرادی را به او تحمیل میکردند چون شاه چیزی نبود. رزمآرا ( رئیس ستاد مشترک ارتش) و بعداً نخستوزیر را هم آمریکاییها به او تحمیل کردند. " [6]
این در حالی بود که کمکهای مالی آمریکا در زمان کندی هم با شرط انتصاب علی امینی به نخستوزیری صورت میگرفت و به گفته فریدون هویدا خود محمدرضا در حضور خبرنگاران خارجی به این امر اعتراف کرد. در همین زمینه نیز ملکه پهلوی میگوید: " آمریکا برای دادن کمکهای اقتصادی شرط میگذاشت که باید فلان شخص بشود رئیس سازمان برنامه و بودجه. مثلاً ارتش ایران احتیاج به توپ و تانک داشت میگفتند میدهیم به شرط آنکه فلان کس بشود رئیس ارتش." [7]
اردشیر زاهدی در مورد تصمیمگیری بیگانگان برای انتصابات دربار اشاره میکند: " انتصاب هویدا به نخستوزیری، اگرچه ظاهراً اتفاقی صورت گرفت اما هویدا نخستوزیری بود که آمریکا و انگلستان و اسرائیل روی او توافق کرده بودند و به همین دلیل اعلیحضرت با آنکه چندبار کوشید تا هویدا را کنار بگذارد و من یا اسدالله علم و یا هوشنگ انصاری را مأمور تشکیل کابینه نماید، موفق نشد."
اما این بیهویتی اول شخص رژیم پهلوی به همین جا ختم نمیشود و سرانجام ارتشبد طوفانیان در خاطرات خود مینویسد: " سولیوان( سفیر آمریکا ) و ژنرال هایزر ( فرستاده ویژه رئیسجمهور آمریکا ) نزد شاه رفتند . من ایستادم تا آنها آمدند بیرون ، فوراً به پیشخدمت گفتم : من میخواهم بروم پیش شاه و رفتم. پرسیدم چه شد؟ شاه گفت : اینها به ما تکلیف کردهاند که از کشور برویم . گفتم که تکلیف کردهاند به شما بروید! برای چه؟ یعنی چه؟ شاه گفت : ما که به انگلیس و آمریکا بد نکرده بودیم ، چرا اینها این کار را با من کردند! " [8]
*** دربار ؛ مجمع وابستگان ***
علاوه بر شخص محمدرضا ؛ مجموعه افراد دربار هم نه تنها از وابستگی مستثنی نبودند بلکه وابستگی هرچه بیشتر را نشان افتخار خود میدانستند و هر چه وابستگی بیشتر بود حوزه نفوذ و قدرت هم بیشتر میشد.
حقیقتی که حسین فردوست به آن اشاره میکند: " افرادی که به وزارت و وکالت و سفارت و سایر مشاغل مهم و پولساز میرسیدند اصل در همه این افراد وابستگی به سیاست انگلیس و آمریکا بود. " [9]
در همین زمینه ملکهپهلوی میگوید : " گاهی به محمدرضا میگفتم چرا با علم به اینکه میدانی این پدرسوختهها نوکر اجنبی هستند آنها را اخراج نمیکنی؟ محمدرضا میگفت: چه فایدهای بر اخراج آنها مترتب است؟ اینها را اخراج کنم ، دهها نفر دیگر را اطرافم قرار میدهند. بگذارید اینها باشند خیال دولتهای خارجی از حُسن انجام امور در ایران راحت باشد! "
او در ادامه با توجه به اینکه محمدرضا هم از این موضوع آگاه بود مینویسد: " محمدرضا خصوصی به من میگفت: « همین رئیس ساواک و معاون او و مدیران ارشد همهشان با آمریکاییها ارتباط دارند و برای حفظ ظاهر میآیند و از من اجازه میخواهند درحالی که قبل از کسب اجازه ، اطلاعات مورد نیاز را به آمریکا و انگلیس رد کردهاند.» "[10]
برای نمونه اسدالله علم سیاستمدار مورد علاقه انگلیسیها بود که حتی از ملکه انگلیس لقب لُرد را دریافت کرده بود و به این نوکری افتخار میکرد. آنقدر برای بریتانیا مهم بود که ملکه انگلیس در دیدار با محمدرضا از او میپرسد: « حال دوست ما جناب علم چطور است؟ » همان سؤالی که رئیسجمهور آمریکا از او درباره علی امینی پرسید.
ملکه پهلوی هم درباره هویدا این چنین میگوید: " البته هویدا خیلی مورد حمایت دولتهای آمریکا، انگلستان و فرانسه بود و علیالخصوص در بین اسرائیلیها فوقالعاده محبوبیت داشت. در واقع باید بگویم که یک قهرمان برای یهودیهای فلسطین بود. محمدرضا میگفت او عضو یک سازمان قوی مربوط به یهودیها بوده است. من اسم این سازمان را نمیدانم اما همین سازمان بود که اسرائیل را درست کرد. " [11]
درحقیقت وابستگی برای درباریان پهلوی نه تنها قبیح نبود بلکه خوشخدمتی و نوکری هرچه بیشتر آمریکا و انگلیس یک نوع ترقی و پیشرفت به حساب میٱمد که حاصل آن جایگاههای بالا و ثروتهای انبوه میشد و به جهت همین وابستگی بیش از پیش رژیم دستنشانده پهلوی حافظ منافع قدرتهای بزرگ در منطقه به حساب میآمد.
منابع:
1. ریحانه درودی، دربار به روایت دربار ؛ فساد سیاسی ، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی ؛ ص 16
2. خاطرات اردشیر زاهدی، 25 سال در کنار پادشاه ، انتشارات عطایی ص 252
3. همان ، ص 83
4. خاطرات حسین فردوست ، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی؛ مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، جلد اول ص 100 تا 104
5. ریحانه درودی، پیشین ، ص 21
6. خاطرات علی امینی ، نشر گفتار 1376 ، ص 89
7. ریحانه درودی، پیشین ، ص 31
8. خاطرات ارتشبد طوفانیان، نشر زیبا ؛ ص 81
9. خاطرات حسین فردوست، پیشین ؛ ص 259
10. ریحانه درودی، پیشین ، ص 33
11. همان؛ ص 51