این اثر درصدد است ريشه ی تعاملات و نيز وجوه افتراق بنيادين جناح راست و جناح چپِ اصلاحطلب و نيروهای فکری ليبرال و تأثير چگونگی فهم آنها از مسائل و بهويژه ريشهها و آبشخورهای فکری برداشتشان از سياست و امر سياسی را در گرايشهاي سياسی آنان جستوجو کند. بر اين اساس مدعی است تعاملات جناحهای سياسي ايران در دهه 1370با تأکيد بر فهم نخبگان جناحها از سياست مبتنی بوده است. برداشت و فهم نخبگان جناح چپ (اصلاحطلب) از امر سياسي برآيند نقطهی اتکا و بسترهاي فکری آنها معطوف به انديشه و فکرِ سياسی در غرب است، اما نخبگان جناح اصولگرا در فهم امر سياسي به ابعاد معنوی و حيات بشری بر مبنای نظريه و نظام حکومتی مبتنی بر ولايت فقيه توجه دارند و از اين روی اين دو برداشت و فهم از سياست به تعاملات و گاه تقابل جناحهای سياسی در جمهوری اسلامی دامن ميزند.