یكی از نحلههای نظری كه به مطالعهی جنبشهای اجتماعی پرداخته است، نظریهی رفتار جمعی نام دارد و نظریهپردازان چندی كه هر یك به ابعاد خاصی از آن تأكید داشتهاند، سعی كردهاند رفتار جمعی را به طور عام و جنبشهای اجتماعی و انقلابی را به طور خاص، با استفاده از این رهیافت نظری، تبیین كنند. از جمله میتوان به رابرت ای. پارك،واضع عنوان رفتار جمعی،هربرت بلومر، راجر براون ، نیل جزوف اسملسر، رالف ترنر و لوئیس كیلیان اشاره كرد. در این میان، روایت نیل اسملسر از نظریهی رفتار جمعی، از انسجام و غنای بیشتری برخوردار است. در این كتاب كلیات نظری مربوط به تئوری رفتار جمعی از مباحث اسملسر در این زمینه اخذ شده است؛ اما به آن معنی نیست كه خود را در كل، مقید و محدود به مباحث وی كرده باشیم. اسملسر در كتاب خویش به بررسی انواع رفتارهای جمعی و جزئیات و ابعاد مربوط به آنها پرداخته است. تأكید بیش از حد وی به الگوسازی نظری برای كلیهی رفتارهای جمعی با استفاده از مؤلفههای كنش اجتماعی، باعث پیچیدگی بسیاری از مباحث مطرح شده در كتاب او شده و در نتیجه نتوانسته است تعریف مشخص و سادهای از شرایط و فشارهای ساختاری، ارائه و نقطهی تمایز آنها را از همدیگر به صورت قابل فهمی نشان دهد. وی همچنین نتوانسته طبقهبندی قابل قبولی از انواع فشارهای ساختاری ارائه دهد و با تأكید بیش از حد به كنش اجتماعی و اجزای اساسی آن، یعنی ارزشها، هنجارها ،بسیج انگیزه و امكانات موقعیتی، در سطحی انتزاعی گرفتار آمده است. علاوه بر آن، هر یك از آن اجزا را به هفت سطح جزئی دیگر تقسیم و فشار ساختاری را در سطوح هفتگانهی هر یك از اجزای چهارگانهی كنش اجتماعی بررسی كرده، اما نتوانسته است برای توضیح فشار ساخترای در هر یك از این اجزا و سطوح ،مثالهایی ملموس از زندگی اجتماعی ارائه كند. ما نخواستهایم خود را اسیر شبكهی بیسرانجام و غامض اسملسر كنیم؛ بنابراین، كلیاتی را از مباحث اسملسر اخذ كرده و به دنبال ساختن یك الگوی كلی نظری برای انقلابها به طور خاص برای انقلاب اسلامی ایران بودهایم. توضیحات بیشتر و یا دستهبندیهای لازم را، خود انجام دادهایم كه لزوما منطبق با دیدگاه اسملسر نیستند ( به عنوان مثال؛ چهارچوب نظری كه ارائه كردهایم و یا تعاریفی كه از مفاهیم و ارتباط آنها با یكدیگر ارائه كردهایم) . به عبارت دیگر ما از فانوس او برای روشن كردن مسیر استفاده كردهایم، اما راهی كه رفتهایم، لزوما را راه اسملسر یكی نیست. طبق نظر اسملسر ، جنبش انقلابی كه جنبشی معطوف به ارزش است، نوع پیشرفته و تكاملیافتهی رفتار جمعی محسوب میشود و برای آنكه یك جنبش معطوف به ارزش شكل بگیرد، باید مراحل زیر را سپری كند: 1ـ شرایط ساختاری جامعه برای انقلاب مساعد باشد 2ـ فشارهای ساختاری متعددی به وجود آیند و فعال شوند 3ـ باور و عقیدهای كه معطوف به باز تعریف یا تحول ارزشی در جامعه باشد، رشد یابد و مقبولیت عام پیدا كند. 4ـ عوامل و حوادث تسریع كننده كه باعث تثبیت عقیدهی معطوف به ارزش شدهاند، به ووقع پیوسته و با مشروعیت زدایی از رژیم پیشین، مردم را برای عمل آماده و بسیج كرده باشند. 5ـ بسیج مؤثر و سازماندهی كار آمد كنشگران برای مشاركت در جنبش انقلابی شكل گرفته باشد. در اینجا نقش رهبری بسیار حائز اهمیت است و به اعتقاد اسملسر ، این رهبری كاریزمایی است كه به جنبشهای معطوف به ارزش شكل میبخشد؛ 6ـ كارگزاران و سازمانهای كنترل اجتماعی، از مهار ،كنترل و سركوب جبنش عاجز بمانند. به طور كلی از نظریهی اسملسر ، همین شش مرحله و عامل تعیینكنندهای را كه برای رفتارهای جمعی به طور عام و جنبشهای انقلابی به طور خاص بیان میكند، در این نوشتار به عاریت گرفته و سعی كردهایم تا با توجه به این رهیافت، تبیینی واقع بینانه و علمی از انقلاب اسلامی ایران ارائه دهیم. ـ بدین منظور در فصل اول، به كلیات و در فصل دوم به تحقیق دربارهی چارچوب و مبانی نظری پرداختهایم. ـ در فصل سوم به بررسی دو مرحلهی اول این نظریه در مورد انقلاب اسلامی پرداختهایم. طبق الگوی ما، وقتی كه شرایط ساختاری یك جامعه، برای ثبات، نامساعد و یا برای رفتار جمعی مساعد است، در چنین شرایطی ، فشارهایی بر نیروهای اجتماعی وارد میشود و وضعیت موجود در نظر آنان ناعادلانه و ناكارآمد و عقبمانده جلوه میكند. شرایط ساختاری جامعه به چند مقولهی كلی زیر تقسیم میشود: 1ـ شرایط ساختاری سیاسی 2ـشرایط ساخترای اقتصادی 3ـ شرایط ساختاری فرهنگی ـ مذهبی ما تلاش كردهایم تا زمینههای ساختاری مساعد و تنشهای منبعث از آنها را در شكلگیری انقلاب اسلامی در سه عرصهی كلی سیاست، اقتصاد و فرهنگ بررسی كنیم. ـ در فصل چهارم، به بررسی باورها و عقاید تعمیم یافته در انقلاب اسلامی پرداختهایم. بدین منظور چهار ایدئولوژی عمدهآی را كه به دنبال ایجاد تغییر و دگرگونی در جامعهی ایرانی بودهاند ـ یعنی ایدئولوژی تجددخواهانهی لیبرالیستی، ایدئولوژی ناسیونالیستی، ایدئولوژی سوسیالیستی و ایدئولوژی اسلام شیعی و انقلابی ـ را بررسی كرده و نشان دادهایم كه برخی از این باورها با ایدئولوژیها، یا اساسا باوری معطوف به ارزش نبودهاند و نهایتا تا مرحلهی تغییر و دگرگونی هنجاری پیش آمده و قادر نبودهاند در جامعه، انقلاب بیافرینند، در حالی كه انقلاب سیاسی، جنبشی معطوف به ارزش است و باور و عقیدهای هم كه برای بسیج انگیزهها به وجود میآید، باید عقیدهای معطوف به تحول ارزشی باشد، و یا اگر در بخری از آنها باوری معطوف به ارزش مشاهده میشود (مانند ایدئولوژی سوسیالیستی) ،عقیدهای عرفی بوده است و نه مذهبی و از آنجا كه كمترین قرابت و پیوندی با جامعهی سراپا مذهبی ایرانی نداشتند، نتوانستند رشد و انتشار یافته و مقبولیت عام پیدا كنند. ـ در فصل پنجم، عوامل تسریع كننده یا شتاب دهنده در انقلاب اسلامی را بررسی كردهایم. در این قسمت نگاهی نو و بدیع به نقش عوامل شتاب دهنده ارائه شده است. در همهی نظریههایی كه تاكنون دربارهی انقلابها ارائه شدهاند و بر نقش عوامل شتاب دهنده در آنها تأكید شده است. این عوامل را رخدادهایی تعریف كردهاند كه پس از سازماندهی انقلابیون به وقوع پیوسته و به مثابه تیر خلاصی ،موجب پیروزی قطعی انقلاب و سرنگونی رژیم پیشین شدهاند. در نظریهی اسملسر، عوامل شتاب دهنده، رخدادهایی هستند كه باعث تثبیت و تقویت باور تعمیم یافته و موجب ورود جنبش به مرحله بعدی یعنی بسیج و سازماندهی كنشگران میشوند. به عبارت دیگر، عوامل شتابدهنده، باعث ورود افراد به حلقهی بسیج و انقلابی شدن آنها میشوند و علت پیروزی جنبش، عملكرد كارگزاران و سازمانهای كنترل اجتماعی (دستگاه سركوب) رژیم و نه عوامل شتابدهنده، تلقی میشود؛ اما واقعیت در انقلاب اسلامی این بود كه عامل اصلی پیروزی انقلاب اسلامی آرمان چند صد سالهی تشیع بود، ولی سركوب یكی از زمینههای تبلور این آرمان تاریخی گردید. ـ در فصل ششم ، مرحلهی پنجم تئوری اسملسر ، یعنی بسیج مشاركت كنندگان برای عمل انقلابی، بررسی شده است. طبق رهیافت اسملسر، در این مرحله، نقش رهبری بسیار حائز اهمیت است. نقش رهبری بلامنازع امام خمینی در بسیج انقلابی مردم، علیه رژیم در این قسمت بررسی شده است. البته از آنجا كه انقلاب اسلامی، تقریبا مرحله به مرحله، توسط رهبری آن یعنی حضرت امام خمینی، بنیانگذاری شده است و از این حیث یكی از استثنائیترین انقلابهای جهان محسوب میشود، نقش تعیینكنندهی رهبری جنبش در بررسی سایر مراحل نیز خود را نشان داده است. بدون تأكید بر نقش تعیین كنندهی امام خمینی، تكوین هر یك از مراحل رشد و انتشار عقیدهی تعمیم یافته در انقلاب اسلامی، وقوع عمدهترین عوامل تسریعكننده، بسیج كارآمد و تاكتیكهای انسجام بخش به مبارزین و ناكارآمدی و بازماندگی سازمان سركوب رژیم ، قابل توضیح نیستند و به همین دلیل است كه بررسی نقش رهبری در این تحقیق به یك مرحلهی خاص محدود نشده است. با این حال لازم به ذكر است كه در بسیاری از موارد و خصوصیات، رهبری امام خمینی با نظریهی رهبری كاریزماتیك قابل انطباق نیست. چه رهبری امام خمینی بر مبنای اندشه و عقل شیعی شكل گرفته است. خصوصیت فردی و شخصیت شجاع، زاهد ، عارف و خدامحور امام خمینی و جایگاه اجتماعی و مرجعیت دینی ایشان بر مبنای تعقل دینی از وی شخصیت بیبدیل ساخت كه قبل از آنكه مقبولیت وی بر اساس احساس شكل میگیرد، ناشی از تفكرات تاریخی شیعه بود. ـ درفصل ششم، عملكرد كارگزاران كنترل اجتماعی (دستگاه سركوب) بررسی موشكافانهای شده است. از آنجا كه در نظر اسملسر ، این عامل بسیار مهم است و بر عوامل قبلی سایه میافكند، ما نیز سعی كردهایم تا این قسمت را مبسوطتر بررسی نماییم و علل اساس درماندگی دستگاه سركوب رژیم را ریشهیابی كنیم. ـ در پایان نیز ، یك جمعبندی مختصر و نتیجهگیری از یافتههای پژوهش ارائه شده است.