برهههای مختلف تاریخ ایران شاهد ظهور گروههای سیاسی متعدد بوده است که در فرایند تحولات نقش مهمی داشتهاند. همزمان با جریان ملی شدن صنعت نفت در ایران، جبههی ملی بهعنوان یکی از تشکلهای فراگیر به مدد حمایت نیروهای مذهبی توانست نقش ویژهای در تحولات سیاسی آن زمان ایفا کند، اما با آغاز نهضت شگفتانگیز امامخمینی و قیام 15 خرداد مدارای سیاسی با سران رژیم دیکتاتور پهلوی جای خود را به مبارزهی غیرمسالمتآمیز و براندازانه داد. در چنین اوضاع و احوالی مجالی برای خودنمایی جبهههای ملی چندگانه وجود نداشت. رهبران و اعضای محافظهکار جبههی ملی صرفاً در صدد حفظ و ایجاد توازن برای خود در فضای سیاسی کشور بودند و عملاً تأثیری در تحولات نداشتند. با رشد فزایندهی انقلاب اسلامی در سالهای 1356 و 1357 چارهای جز تعامل با امواج انقلابی برای رهبران جبههی ملی باقی نمانده بود. پس از پیروزی انقلاب و اعطای قدرت سیاسی به بازرگان در پست اولین نخستوزیر انقلاب اسلامی، جمعی از اعضای جبههی ملی نیز در کابینه حضور یافتند. به مرور زمان هم جبههی ملی و هم لیبرالهای نهضت آزادی متوجه شدند که قادر به پاسخگویی به نسل انقلابی نیستند، در نتیجه از صحنهی سیاستکنارهگیری کردند، اما جبههی ملی به جای درک درست از شرایط سیاسی کشور و هماهنگی با انقلاب اسلامی راه مخالفت را در پیش گرفت و به یکی از گروههای جبههی متحد ضدانقلاب در سال 1360 تبدیل شد و در نهایت با رؤیایی سرابگونه به مخالفت با لایحهی قرآنی قصاص برخاست که از سوی رهبر فرزانهی انقلاب حضرت امامخمینی یک گروه مرتد خوانده شد و رو به اضمحلال رفت. در پایان ضمن تشکر از آقای سعید صمدیپور مؤلف محترم این کتاب، از زحمات آقایان دکتر اکبر اشرفی معاون محترم پژوهشی، علی کردی مدیر محترم بخش تحقیق و ابوالفضل صدقی و محمدرضا طاهری مقدم مدیر و کارشناس محترم گروه تاریخ و روابط خارجی و نیز از همکاران محترم معاونت انتشارات قدردانی میشود.