بررسی روابط ایران و چین بهعنوان دو کشور آسیایی و تاریخی نیازمند
شناخت اهداف، منافع و رویکردهای سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی آنها
میباشد. این دو کشور از گذشتههای بسیار دور تا به امروز فراز و نشیبهای
زیادی را در روابط فیمابین پشت سرگذاشتهاند. مناسبات ایران و چین قبل و
بعد از انقلاب اسلامی تفاوتهای زیادی دارد. روابط دو کشور در دورهی پهلوی
تحتتأثیر ساختار نظام بینالملل و همراهی نزدیک ایران و آمریکا، بهعنوان
یکی از قطبهای قدرت جهانی، قرار داشت و سیاست کلی ایرانِ قبل از انقلاب
تحتتأثیر نظام دو قطبی بینالمللی بود. ایران و چین بنا به ملاحظات
ایدئولوژیکِ حاکم بر قطببندیهای شرق و غرب از دو راه متفاوت برای
ارزیابی نظام بینالملل استفاده میکردند. چین با توجه به گرایش به بلوک
شرق و کمونیسم بهشدت از بلوک غرب و اقمار آن دوری میکرد، در حالی که
ایران به نوعی جزء اقمار بلوک غرب محسوب میشد و تحت تسلط عقاید این بلوک
قرار داشت. با وجود نگرش کلی مذکور، در آستانهی پیروزی انقلاب اسلامی از
آنجا که یکی از اصول حاکم بر انقلاب اسلامی نفی همزمان تسلط غرب و شرق بر
ایران بود، چین از رژیم شاه در برابر انقلاب اسلامی حمایت کرد و حتی در
روزهای آخر حکومت پهلوی از سرکوب قیام 17 شهریور 1357 جانبداری نمود. این
حمایت از سردرگمی چین و قدرتهای بزرگ جهانی حکایت داشت و باعث شد تا پس از
پیروزی انقلاب اسلامی سایهی سنگین آن بر روابط دو کشور حاکم شود. پس از
تثبیت جمهوری اسلامی در ایران اندک اندک روابط دو کشور به ویژه در زمینهی
اقتصادی و نظامی رو به گسترش نهاد. در این پژوهش ضمن بررسی تاریخی روابط
ایران و چین تلاش شده است تا مبنا و چگونگی این روابط مورد تحلیل قرار گیرد
و عوامل همکاری یا عدم همکاری بین این دو کشور بررسی شود.