زاده ی محله خانیآباد تهران بود، با مردم بود و برای مردم.فرزند مادران و پدرانی بود كه در رنج فقدان فرزند بر سیمای او بوسه¬ی محبت نثار میكردند و رفیق و برادر آنانی كه با دیدنِ سیمای او كمبود عزیزشان را فراموش میكردند و... نان شب بود برای فقرا.از سیاست، چون ورزشْ پاكی، صداقت، راستی و درستی را مطالبه میكرد؛ تختی دروازههای سیاست را بر ورزش گشود و دروازههای ورزش را بر مردمداری، فتوت، جوانمردی، صداقت و مردانگی.خیلیها نمیفهمیدند كه تختی چه كرده است با دلهای مردم كه این چنین دوستش دارند. نمیدانستند كه چرا وقتی به جایی میرود، مردم پشت درها منتظرش میشوند تا او را ببینند؛ وقتی با ماشین سر چهارراه میایستد، افسر راهنمایی چراغ را به¬خاطر او عوض میكند؛ حتی وقتی شكست میخورد، مردم باز قلمدوشش میكنند و در خیابانهای شهر میگردانندش و روی تابلوها مینویسند: «برای آنكه تختی نگرید، همه بخندیم» ... هنوز هم خیلیها نمیدانند.هركه بود، هرچه افتخار آفرید و هرگونه كه مُرد، در قلبهای مردم ماندگار ماند.