روحانیت در کنار مردم/ 1
از دیگر اقدامات حائز اهمیت حاج شیخ، احداث بیمارستان بود؛ از آنجاکه یکی از مشکلات و معضلات مردم قم در آن دوره، کمبود امکانات درمانی و شیوع بیماریهای مختلف بود، حاج شیخ به فکر افتاد حال که با تأسیس حوزه، شهر قم تبدیل به یک مکان آموزشی و علمی شده، از افراد خیر در زمینه تاسیس یک بیمارستان یاری طلبد و چون مردم او را به تقوی و تعهد میشناختند...
به روایت آیتالله سید حسن طاهری خرمآبادی:
در جریان مبارزه و مقابله با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، بعد از آنکه روند مبارزه سراسری شد و خبر آن به سر تا سر ایران انتقال پیدا کرد، طومارها و تلگرافهای فراوانی از ناحیه مردم به پشتیبانی علما، هم به دولت و هم به خود علما ارسال میشد.
به بهانه شهادت طیب
نصیری به همراه چند تن از امرای ارتش و حکومت که از پیش روابط تنگاتنگی با طیّب داشتند، به او پیشنهاد میدهند که در یک مواجهه حضوری با امام در برابر دوربینهای تلویزیونی اقرار نماید که از امام برای راهاندازی قیام پول دریافت کرده تا بدینوسیله دیگر پای او به دادگاه کشیده نشده و شامل عفو شاهانه شده و حتی برای امنیت خود و خانوادهاش با خرج حکومت برای اقامت به هر نقطه از جهان که خواست برود.
برشی از خاطرات آیت گودرزی:
پایگاه اطلاعسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی، بخشی از خاطرات سردار آیت گودرزی از پایهگذاران کمیته انقلاب اسلامی و اولین فرمانده آن را که در گنجینه تاریخ شفاهی این مرکز ثبت و ضبط شده است منتشر کرد.
شیخ علی تهرانی با شدت و حدت گفت: والله، بالله، تالله، در غیبت كبرای آقا امام زمان(ع) هیچكس مثل آقای خمینی نیامده است. آقا مصطفی خمینی به او گفت: من قسم میخورم اولین كسی كه با آقای خمینی دشمن شود، شما هستی.
درنگی در خاطرات سید علیاکبر قریشی
یکی از روحانیان بانفوذ سنی مرحوم قاضی محمد خضری اهل اشنویه آذربایجان غربی بود که سالهای متمادی با هم مراوده و دوستی داشتیم و بارها در زمینه تشیع بحث و گفتگو میكردیم. یک بار بنده، ایشان و آقای حسنی امام جمعه ارومیه در بیان وحدت مسلمانان با هم گفتگو و مصاحبه تلویزیونی داشتیم که در بیان وحدت مسلمانان در میان عموم مردم این منطقه بسیار موثر واقع شد.
برگی از خاطرات آیتالله صابری همدانی
وقتى از مسئولين موزه پرسيدم که آن همه جواهر و سنگ قيمتى چه شد؟ گفتند همه را براى استفاده در تاج شاه بردند. آن وقت ديدم که در گوشهاى، پردهاى که با مرواريدهاى مصنوعى تزيين شده بود، آويزان کردهاند و در کنارش نوشتهاند: «اهدايى فرح پهلوى به آستان قدس به مناسبت جشنهاى 2500 ساله.»
روایت اشرف پهلوی از نگاه رضاخان به جایگاه زن ایرانی
تازه کردن دیدار با برادرم و مشاهدهی زندگی در سوئیس، شوق فراوانی برای ماندن در من برانگیخت. میدانستم که پدرم مشکل اجازه ماندن میدهد و وقتی که از ترکیه به مدرسهی لوروزه تلفن کرد، بیش از آن ترس برم داشت که بتوانم چنین خواهشی از او بکنم...
در حادثهی 14 اسفند 1359 که در دانشگاه تهران رخ داد بنیصدر همهی نهادهای انقلابی را تضعیف کرد و افراد او کسانی را بازداشت میکردند و در حال سخنرانی بنیصدر کارتهای شناسایی آنها را از جیبشان در میآوردند که این آقا پاسدار کمیته است و این آقا پاسدار سپاه و این شخص عضو بنیاد مستضعفان و قس علی هذا.
انتشار برای نخستینبار
قرار شد که یک تعدادی از دانشجویان را از دانشگاه به ملاقات رهبری ببریم. کمی نگرانی داشتیم که نکند یک موقع در محضر رهبری حرکات ناشایستی انجام دهند، چون تعدادی از بچههای دفتر تحکیم وحدت هم بودند. خودم در آنجا بچههایی که علیالظاهر تشخیص میدادیم اینها مناسب نیست که بیایند، [دیدم که] چه گریهای میکردند و حاضر بودند دست ایشان را ببوسند.