انقلاب اسلامی در مشهد
پنج شش نفر بودند که منزلشان را در اختیار علمایی که از تهران یا قم میآمدند قرار میدادند. یکی از این افراد ماشاءالله سلامتی بود که زن و بچههایش همه در عرصه مبارزات انقلابی بودند و واقعاً هم جاننثار بودند. وقتی آدم فکر میکند میبیند اینها چه انسانهای بزرگی بودند. سید محمد وزیری وقتی به مشهد آمد با حاج ماشاءالله سلامتی در منزلشان ملاقاتی داشت. یک روز به من گفت تو با کشاندن این افراد به صحنه، کار بزرگی انجام دادهای. من بیاختیار این جمله را گفتم «ما اینها را به عرصه مبارزه نیاوردهایم، بلکه همه آن از عظمت نفس آقای خمینی است.» واقعاً هم اینجوری بود. مثلاً وقتی میخواستیم این افراد را به تلاش و حرکت وادار کنیم، نمیتوانستیم اینکار را انجام دهیم تا اینکه به آنها نوار صحبتهای آقای خمینی را میدادیم. بعد از اینکه این نوارها را گوش میدادند با ما همکاری میکردند.
کد خبر: ۷۰۷۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۵/۲۵
خاطرات منتشر نشده حجتالاسلام سیدمهدی طباطبایی
حجتالاسلام طباطبایی در خاطرات خود میگوید: یکروز که بههمراه آقای کبیری به بازار رفته بودیم به شکل کاملاً اتفاقی در یک مغازه کتابی را دیدیدم که روی آن نوشته شده بود: «الامام الحمیسی». به کبیری گفتم ما میتوانیم «الحمیسی» را به «خمینی» تبدیل کنیم. پایین آن هم نوشته شده بود «مطبعة الآداب نجفالاشرف». کتاب را خریدیم. آقای کبیری برای اینکه قضیه لو نرود آنرا شبانه به چاپخانهای که در آن کار میکرد برد و به تعداد دفترچههاي مورد نیاز گراور گرفت و آورد و به ما داد. لذا اولین کسانی که در سال 1350 به آقای خمینی «امام» گفتند ما بودیم.
کد خبر: ۲۸۰۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۹