برگی از خاطرات آیتالله خزعلی
در ايام ملى شدن نفت، رييس آموزش و پرورش آبادان دستور انتقال و تبعيد هفت نفر از تودهاىها را داده بود، اما آنها با پررويى و وقاحت به اين دستور ترتيب اثر نمىدادند. من در منبر به اين جريان اشاره كردم و خواستار اجراى دستور رييس آموزش و پرورش شدم. در همين هنگام يكى از فداييان اسلام يادداشتى به من داد كه در آن نوشته شده بود: اين هفت نفر كه دستور انتقالشان داده شده بايد بروند، در غير اين صورت جسد آنها در كنار رودخانه بهمنشير خواهد افتاد و قاتل نيز بر سر جنازه آنها خواهد ايستاد. در پى خوانده شدن اين نوشته در منبر شور و هيجان عجيبى در شهر ايجاد شد.
کد خبر: ۷۴۵۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۲۷
برگی از خاطرات آیتالله خزعلی
بعد از شهادت نواب موجى از تأثر در حوزه بهوجود آمد. بخصوص فضلايى كه ايشان را مىشناختند بيشتر تحت تأثير قرار گرفتند. روز شهادت ايشان روز غمبارى بود، چون فرد برجسته و مسلمان راستينى از دست رفته بود او به جوانان مسلمان حرارت و دشمنشناسى را ياد داد. او ضمن دعا و توسل و حرف زدن مرد عمل و كشتن و از بين بردن دشمنان براى عملى كردن دستورهاى دين نيز بود. او كسى نبود كه فقط در گوشهاى بنشيند و كتاب بخواند. او با عمل خود به حوزه علميه بصيرت داد.
کد خبر: ۷۴۵۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۲۷
آیتالله خزعلی میگوید: «سالهايى كه در دامغان بودم شاهد شور و شوق مردم اين شهر بودم. ارتباطم با مردم دامغان صميمى بود و با بسيارى از آنها رفت و آمد داشتم...»
کد خبر: ۵۱۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۲۵
درنگی در خاطرات آیتالله خزعلی
دكتر بهشتى هيچوقت از كار و تلاش خسته نمىشد. گاه بيست و چهار ساعت بدون اينكه پلكهايش را بر هم نهد كار مىكرد. يكبار در پايان جلسهاى گفت: مىخواهم كمى بخوابم بعد از ربع ساعت بيدارم كنيد. دوستان بعد از گذشت ربع ساعت گفتند بگذاريم بيشتر بخوابد تا تندرستىاش بهخطر نيفتد. بر همين اساس ديرتر بيدارش كردند. دكتر پس از بيدارى از طولانى شدن زمان استراحتش ناراحت شد. دوستان گفتند حيفمان آمد بيدارت كنيم. ايشان در جواب گفتند: «كاش اين حيف را درباره كارها به زبان مىآورديد.»
کد خبر: ۴۹۹۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۳
از سری مجموعه "حافظه ما، هویت ما"
در این قسمت از "حافظه ما هویت ما" آیت الله خزعلی خاطرات خود درباره دستگیری امام خمینی و ترس رژیم پهلوی از وجود ایشان را بازگو كرده است.
کد خبر: ۵۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۲۰