امام خمینی خوی کاخ نشینی نداشتند. ایشان ساده زندگی میکردند. همسر امام در توصیف محل اقامت امام در نجف میگوید: «وسایل و لوازمی که برای منزل امام در نجف خریده بودند عبارت بود از فرش کهنه، گلیم کهنه، سه چهار دست رختخواب، سماور بزرگ، یک گونی شکر، یک صندوق چای، چهل دست استکان و نعلبکی جورواجور برای پذیرایی از جمعیت، چهار سینی، چهار دست ظرف غذاخوری.»
در دوران جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ايران، هنگامي که دولت عراق با حمايت همهجانبه کشورهاي غربي، به ويژه ايالات متحده امريکا از سلاحهاي شيميايي عليه ايران و حتي مردمان بيگناه و غير نظامي عراق استفاده کرد آنیلی به ملاقات يکي از مقامات عاليرتبه کاخ سفيد رفت و نسبت به تصميمات و اقدامات دولت آمريکا اعتراض كرد و با برشمردن جنايات صدام، علت دشمني آمريکا با ايران و حمايت از عراق در جنگ را جويا شد.
اردشیر زاهدی میگوید: «افزایش قیمت بلیط اتوبوسهای شرکت واحد به چندین برابر در اواخر سالهای دههی 30، باعث شد عدهای از دانشجویان و سایر مردم از آن ناراحت شوند؛ تهیهی بلیت اتوبوس به قیمت چند برابر برای خیلی از خانوادهها ایجاد اشکال میکرد. فرض کنید اگر کسی در تهرانپارس زندگی میکرد و قرار بود به دانشگاه بیاید یا از تهرانپارس به مرکز شهر برود و در تهران اتوبوس بگیرد که برای انجام کاری به شمیران برود؛ بیشتر حقوقش صرف رفتوآمد روزانه با اتوبوس میشد.»
مینو صمیمی: «آنچه تحت عنوان «امور خیریه» توسط دربار انجام میگرفت، فیالواقع چیزی بیش از یک «نمایش» نبود که غالبا هم، برای جلب توجه کشورهای غربی به اجرا درمیآمد. هر کدام از سازمانهای خیریهی موجود در کشورهای تحت سرپرستی یکی از اعضای خانوادهی سلطنتی قرار داشت.»
اشرف پهلوی، سالهای نخستین حاکمیت برادرش را که البته نتیجهی 16 سال حکومت رضاخان بود چنین توصیف میکند: «در ابتدای به قدرت رسیدن محمدرضا، شهروندان ایرانی دوران سختی را میگذراندند و سختی این دوره برای شهروند معمولی ایران که در خلال سالهای جنگ، با کمبود و قحطی و تا 400 درصد تورم نیز دست و پنجه نرم میکرد، بسیار شدیدتر بود تا برای سلطنت...»
اسم من زهرا میباشد این هدیه را که نان خشک و بادام است برای شما فرستادم. پدرم میخواست جبهه بیاید ولی او با موتور زیر ماشین رفت و کشته شد. من 9 سال دارم و نصف روز مدرسه و نصف دیگر را قالیبافی میروم. مادرم کار میکند. ما 5 نفر هستیم. پدرم مرد و باید کار کنیم و من 92 روز کار کردم تا برای شما رزمندگان توانستم نان بفرستم .
«بنیصدر که در دوران جنگ تحمیلی هم خیانتهای خود را ادامه داد، در 14 اسفند 1359 نیز در مراسم سالگرد دکتر مصدق در دانشگاه تهران، فتنه دیگری را کلید زد و باعث به وجود آمدن هرج و مرج شد. در نهایت این خیانتها فاش شد و مجلس شورای اسلام رای به عدم کفایت سیاسی بنیصدر داد و او مجبور شد در لباس زنانه، به طور محرمانه از ایران فرار کند.»
جان فوران مینویسد: «احداث این خط آهن 850 مایلی سراسری، در واقع به هدر رفتن منابع بود. طرحی پرهزینه که پیامدهای ناگوار چندی داشت. تورم زا بود، هدفهای اقتصادی چندانی نداشت و از هیچ یک از شهرهای عمده [جز تهران] عبور نمیکرد. سطح عمومی زندگی را پایین میآورد و هزینهی آن از طریق مالیات قند و چای تامین میشد. احداث جادههای ماشینرو با یک و نیم درصد این هزینه امکانپذیر بود.»
سفیر انگلیس در گزارش سالانه به وزارت خارجه بریتانیا در سال 1305 درباره وضعیت مجلس ایران مینویسد: مجلس ایران را نمیتوان جدی گرفت. نمایندگان مجلس نمایندگان آزاد و مستقلی نیستند و انتخابات مجلس آزادانه برگزار نمیشود. هنگامی که شاه طرح یا لایحهای را مدنظر دارد، تصویب میشود. زمانی که مخالف است رد میشود.
طرح و برنامهي هايزر ظاهراً از همه جانبهنگري برخوردار بود و تمام جوانب کار سنجيده شده بود. اما آنچه تمام برنامهها را به هم ريخت، رهبري مدبرانه و هوشيارانهي امامخميني(ره) بود. خروج هايزر از ايران پيش از به ثمر رساندن برنامههايش، بيترديد تحت تأتير رهبری امام بود.
هر روز بسیاری از سربازان بنا به پیام امام از پادگانها فرار میکردند و با استقبال مردم به جریان انقلاب می پیوستند و بسیاری از سران ارتش هم از ترس جان خود ایران را ترک میکردند. ترس آمریکا و بختیار از وضعیت ارتش بیمورد نبود چرا که در نهایت پیوستن ارتش به انقلاب ضربه نهایی را به رژیم پهلوی وارد کرد.
ثريا اسفندياري، همسر دوم شاه در خاطراتش میگوید: «در سال 1333، در تهران فقط يك بيمارستان دولتي وجود دارد كه آن هم فاقد اتاق عمل است. يك بيمارستان هم براي مادران فقير و فرزندانشان پيشبيني شده كه از پنج سال پيش تا حالا، فقط شالودهي آن را ريختهاند.»
روز 12 بهمن، گروهی از جوانها که از سوي کميته استقبال انتخاب شده و تعليمات لازم را براي حفظ نظم و امنيت مسير ديده بودند، با نظم و دقت در سه صف فشرده در دو سوي خيابان ايستاده بودند و در حالي که دستهايشان به کمر يکديگر حلقه شده بود در تمام طول مسير ديواري محکم و نفوذناپذير ايجاد کرده بودند.