برگی از خاطرات آیتالله سید ابراهیم خسروشاهی
سیدالعلماء درباره نظر امام خمینی درباره کمک به فلسطین میگوید: ایام حمله صهیونیستها به فلسطینیها بود. در آن روزها یك دفتری درست شده بود كه عدهای میآمدند، نامنویسی میكردند و مهیا میشدند برای اینكه هر كسی كه میخواهد از حوزه قم و تهران و اینها مهاجرت كند و به كمك فلسطینیها بشتابد. یك وقت بعد از درس صحبت حمله صهیونیستها به فلسطینیها به میان آمد ایشان فرمودند كه اگر دسترسی پیدا كنم من هم میروم!
ماجرای شورای سلطنت
خبرگزاری فرانسه در رابطه با استعفا جلالالدین تهرانی، تحلیل کرد: «به این ترتیب رهبر شیعیان در مبارزه با دولت پیروزی تازهای بهدست آورد» و افزود: «ناظران در پاریس اظهار عقیده کردهاند که استعفای تهرانی از ریاست شورای نیابت سلطنت و اعلام غیرقانونی بودن آن در سرنوشت آینده ایران تأثیر مهمی خواهد داشت».
28 دی ماه 1357
همزمان با پیروزی انقلاب در 22 بهمن 57 ، بالاخره منصوبان امام موفق به ورود به سفارت ایران در واشنگتن و به دست گرفتن امور شدند. احمد عزیزی آن لحظات را اینگونه روایت میکند: «در آستانه ورودی بلند سفارت، در برابر انبوه دوربینهای خبرنگاران رسانهها شوری به یاد ماندنی جاری بود. پلیس امریکا تنها نظارهگری خاموش بود. قابهای تصاویر شاه در برابر دوربینها و میکروفنها و در میان غریو شادی ایرانیان درهم شکسته میشد و بر پلههای سنگی ورودی میریخت...».
برگی از خاطرات عبدالمجید معادیخواه
در پيوند جنبشِ قم، با نام و ياد سرورِ بانوانِ جهان نيز، جاى درنگ و تأمل است. فراموش نكردهايم كه نخستين فريادهاى نهضت، در سوگ آن بانو ـ در سوم جمادى دوم در سال 41ـ طنين افكند!در سال 43، روزى كه نقطه عطفى است در تاريخ جنبش! از ياد نبردهايم كه روزى قم، با نام و ياد فاطمه(س) قيام كرد تا رژيم بداند كه با رحلتِ آيتالله بروجردى، چنان بىلگام نشده است كه عواطفِ دينباوران را ناديده بگيرد! هم اكنون سخن از روزى ديگر است كه در آن نيز، نام و ياد آن بانوى بزرگ، با قيامى گره خورده است كهـ فراتر از رژيم استبدادىِ شاهـ سلطهگرىِ آمريكا را در آماج نشاند!
پارسونز نیز این روز را چنین توصیف میکند: «... مردمی که در خیابانها حرکت میکردند همه در شور و هیجان بودند و هنگام عبور، از برابر ما دست تکان میدادند و بعضیها روزنامههایی را که عنوان درشت «شاه رفت» بر روی آن نقش بسته بود به ما میدادند... تظاهراتکنندگان روی اتومبیل زرهپوش نظامی رفته و شعار میدادند و لولههای تفنگ سربازان با شاخههای گل مسدود شده بود. من چنین صحنهای را هرگز به چشم خود ندیده بودم».
آقای ضیاءالحق ادامه گفت: «که آیتالله خامنهای به پاکستان مسافرت کرد و به لاهور رفت. از فرودگاه تا لاهور حدود سی کیلومتر مسافت است. مردم علاقهمند تمام شب را در دو طرف خیابان و اطراف فرودگاه در این مسیر خوابیدند تا اینکه بتوانند فردا صبح آقای خامنهای را ببینند...».
به بهانه 22 دی ماه
امام خمینی در 18 دی ماهـ درپاسخ به نمایندهی ژیسکاردستن که پیام کارتر را به حضورشان تقدیم کردـ فرمودند: د«تأکید میکنم که اگر بخواهید آرامش در ایران حاصل شود، راهی جز این نیستکه نظام شاهنشاهی کنار برود و ملت را به حال خود باقی بگذارند تا من یک شورای انقلاب تأسیس کنم از اشخاص پاک دامن برای نقل قدرت تا امکانات مناسب جهت حکومت مبعوث ملت انجام گیرد».
روایتهایی از سوابق مبارزاتی آیتالله مصباح یزدی در دوران پهلوی
فراموش نمیکنم وقتی که 75 شبانه روز، زير شکنجه شديد ساواک بوديم و 13 شبانهروز اجازه استراحت به من ندادند و وضعيتم به گونهای بود که نيمی از بدنم فلج شد، يک سؤالی که همواره آن ساواکی معروف ـ منوچهری ـ از من میپرسيد اين بود که آقای مصباح چه چيزهايی به شما ياد میدهد؟ و نيز 48 ساعت تمام به من غذا نمیدادند و با شدت و غلظت از من میخواستند که اطلاعاتی درباره افکار آقای مصباح به آنها بدهم.
گذری بر خاطرات آیتالله مصباحیزدی از روزهای مبارزه
آیتالله مصباحیزدی میگوید: «وقتی حضرت امام نهضت را شروع کردند، جزو اولین لبیکگویان آن حضرت بودم. بعد از وفات مرحوم آقای بروجردی، من همهی نزدیکان را برای تقلید به حضرت امام ارجاع میدادم و به هر کس که میشناختم میگفتم که به ایشان به عنوان یکی از کسانی که اعلم یا جایزالتقلید است مراجعه کنید... ».
روایتهایی از ورود آیتالله بروجردی به قم
امام خمينى خيلى اصرار کردند تا آقاى بروجردى به قم تشريف آوردند. آقاى بروجردى به قم تشريف آوردند و مشغول تدريس شدند... ظاهرا آقاى بروجردى به امام خمينى گفته بودند که «شما هم برويد، تدريس کنيد»، ولى امام خمينى فرموده بودند که «آقا، من از درس شما استفادههاى زيادى مىبرم و درس شما را ترک نمىکنم».