پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ دو روز پس از مصاحبه محمدرضا پهلوی و پافشاری او بر دادن آزادیهای سیاسی، فاجعه سینما رکس آبادان رخ داد که منجر به شهادت قریب به چهارصد نفر از مردم ایران شد. عمق این فاجعه به حدی بود که تلاش رژیم برای مخفی کردن این جنایت و منحرف کردن افکار و اذهان مردم، از خود جنایات، افتضاح بیشتری به بار آورد.
در کتاب "انقلاب اسلامی ایران از دی 1356 تا بهمن 1357" که توسط موسسه فرهنگی هنری مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ و منتشر شده، به بررسی شواهد موجود از نقش رژیم پهلوی در فاجعه سینما رکس آبادان پرداخته است.
در این کتاب آمده است: بنا به شواهد و آثار موجود و همچنین گفتههای شاهدان عینی که از آتشسوزی سینما رکس جان سالم به در برده بودند، این فاجعه از سوی رژیم با برنامه و طراحی قبلی صورت گرفته بود.
آنها با استناد به دلایل و شواهد زیادی میگفتند که رژیم پهلوی مقصر این فاجعه است.
1- دستپاچگی رژیم پهلوی در نسبت دادن فاجعه به اسلامگرایان
یکی از دلایل مهم، واکنش سریع رژیم در رادیو و تلویزیون است. بنا بر گفته جواد منصوری، رژیم پهلوی، مخالف روال معمول خود چنانچه حادثهای اتفاق میافتاد، سعی میکرد تا آن را فقط در چند خط روزنامه اعلام کند و به هیچ عنوان در رادیو و تلویزیون مطرح نمیکرد. ولی در این حادثه تلویزیون برنامه عادی خود را قطع کرد و به طور کاملا غیر معمول گفت: هم اکنون این خبر به دست ما رسید...
رژیم پهلوی هر چقدر بیشتر دست و پا میزد، بیشتر در باتلاقی که خود درست کرده بود، فرو میرفت. رژیم سعی میکرد این جریان را به "مسلمانان افراطی و ارتجاعی" نسبت دهد. دولت سریعا هیئتی را جهت بررسی و تحقیق از حادثه به آبادان فرستاد و با شتاب و عجلهای زیاد طی اعلامیهای در روز پنجشنبه دوم شهریور ۱۳۵۷ فاجعه سینما رکس آبادان را رسما عمدی اعلام کرد.
رژیم کوشش میکرد این حوادث را به مردمی که در درگیریها و ناآرامیهای چند ماه اخیر شرکت داشتهاند، نسبت دهد، تا به افکار عمومی چنین القا کند که اینان اسلامگرایان افراطی هستند که به تخریب سینماها میپردازند و به مراکز دولتی حمله میکنند. در حالی که رژیم بار دیگر در این زمینه هم بدسلیقگی و عجله به خرج داده بود. چراکه فیلم "گوزنها" فیلمی با مضمون اجتماعی بود که به انتقاد از اوضاع و شرایط بد اجتماعی کشور میپرداخت و دلیلی نداشت گروههای مخالف یا به قول ساواک، "اسلامگرایان افراطی" این سینما را برای پخش چنین فیلمی آتش بزنند. چنین گفتههایی در آن شرایط به هیچ عنوان خریداری نداشت و بدتر موجب میشد تا نفرت و انزجار مردم از دستگاه بیشتر شود.
2- سناریوسازی و طراحی قبلی فاجعه
سهلانگاری پلیس، نیروهای آتش نشانی و نبود امکانات اطفای حریق در محل سینما و عدم رعایت اصول ایمنی توسط مدیر سینما، همه و همه، بار مسئولیت رژیم را بیشتر کرد. همه شواهد و عوامل مشخص میکند که رژیم برای به انجام رساندن چنین حادثهای، از قبل سناریویی را تنظیم کرده است.
در زمان وقوع حادثه، شخصی ریاست شهربانی را برعهده داشت که قبلا امتحانش را برای ریختن خون مردم بیگناه پس داده بود. سرتیپ رزمی همان شخصی بود که فاجعه وحشتناک کشتار ۱۹ دی ماه قم را رهبری کرده بود. ظاهرا وی همیشه علاقه داشت اقداماتش با سروصدای فراوان همراه باشد.
چند روز قبل از حادثه به تقاضای مدیر سینما و در اصل، به دستور شهربانی، تنها مأمور پلیس سینما به بهانه عدم توانایی در پرداخت فوقالعاده، از پست خود فراخوانده شد. در نتیجه در شب حادثه، سینما فاقد پلیس محافظ بوده است.
3- عدم پیگیری جدی موضوع از سوی رژیم
رژیم که در رسیدن به اهداف خود دچار تردید شده بود، کوشید هر چه زودتر پرونده سینما رکس را ببندد."ویلیام سولیوان" ، سفیر امریکا در ایران معتقد است: «اقدامات دولت و بازداشتهای گسترده نتوانست گرهی از معمای حریق سینما رکس باز کند و قضیه همچنان در پرده ابهام باقی ماند و عدم تعقیب جدی موضوع از طرف دولت، اتهام وارده بر ساواک را در این فاجعه بیشتر در ذهن مردم جا داد.»
رژیم سعی داشت برای فيصله دادن به موضوع و خواباندن صداها، شخصی به نام عبدالرضا آشور را که در عراق دستگیر شده بود، به عنوان عامل اصلی آتشسوزی سینما رکس به مردم معرفی کند. اما از آنجا که دادسرای آبادان از این کار سر باز زد، عبدالرضا آشور مدتها در زندان ماند.
ضرابی دادستان وقت آبادان در مورد فشار رژیم پهلوی به او مبنی بر اینکه عبدالرضا آشور را به عنوان مقصر اصلی معرفی کند، چنین میگوید: «بارها مرا زیر فشار گذاشتند که بازپرس دادسرای آبادان را وادار کنم برای عبدالرضا آشور کیفرخواست صادر کند. اما من زیر بار این دروغ بزرگ نرفتم.»
4- اظهارات بازماندگان فاجعه سینما رکس
اظهارات و گفتههای شاهدان عینی و بازماندگان فاجعه سینما رکس نیز نقش رژیم پهلوی در این فاجعه را تائید میکند.
روزنامه اطلاعات در تاریخ پنجشنبه، دوم شهریور ۱۳۵۷، از زبان بازماندگان حادثه به تهیه یک گزارش پرداخت که در آن یک باز مانده به نام بخشیزاده که فرزند خود را در حادثه از دست داده بود، اظهار میکرد: «من نیم ساعت پس از حادثه با کمک چند تن از اهالی که در صدد کمک به محاصره شدگان در آتش بر آمدیم. ولی مأموران مانع شدند. اتومبیلهای آتشنشانی به موقع به محل نرسیدند و تازه وقتی آمدند یا آب نداشتند و یا مقدار کمی آب داشتند. این اتومبیلها فاقد وسایل لازم بودند.»
جعفر سازش که در این حادثه، پنج فرزند خود را از دست داده، در مورد عوامل اصلی این حادثه به بازپرس چنین میگوید: «من مقصر اصلی را ۱- آن بیوجدانی که دستور داده درب سینما را قفل کنند؛ 2-نبودن آب و وسایل آتش نشانی و چرا اجازه ندادند وسایل اطفای حریق شرکت که مجهز است، کمک کنند و چرا دیر خبر دادند؛ ۳- سازمان دفاع غیر نظامی که وظیفهاش کنترل سینماها است، حتى شب قبل دیدم که صندوق خالی پپسیکولا جلوی درب اضطراری چیده بودند؛ 4- شدت عملی که مأموران شهربانی به مردم میکرد، سربازان اس اس هیتلر هم نمیکردند.»
مردم آبادان در فردای روز تشییع جنازه شهدا ضمن برپایی راهپیمایی اعتراض آمیز، ساواک و شخص محمدرضا پهلوی را گناهکار و دست آنان را در شهادت عزیزانشان دخیل دانستند و به نقل از خبرنگار واشنگتن پست بار دیگر تظاهر کنندگان یک پیام مهم داشتند که «شاه باید برود.»
5- اهمال مراکز حکومتی
از دیگر شواهدی که نقش رژیم پهلوی در فاجعه سینما رکس را ثابت میکند، اهمال مراکز حکومتی در انجام وظیفههای خود بود. نزدیکی شهربانی با سینما و اداره دارایی است در حالی که با وجود چنین سر و صدا و هیاهویی، تا ساعتها شهربانی هیچ عکسالعملی نشان نداد و با بودن ساختمانهای حساس، هیچ گونه مراقبتی صورت نمیگرفت. شاید نظارت یک مأمور کافی بود تا از این مصیبت بزرگ پیشگیری شود. از سوی دیگر شهری با داشتن چنان پالایشگاه عظیم نفتی باید دارای مجهزترین امکانات مهار آتش باشد. در حالی که واقعیت چیزی دیگر را بیان میکرد. طبق اظهارات عوادیان زاده، یکی از مأموران آتشنشانی آبادان، حتی از امکانات موجود نیز به طور کامل استفاده نشد.
همه این شواهد، نقش رژیم پهلوی در جنایت بزرگ در آبادان را تائید کرده و برگ سیاه دیگری در کارنامه ننگین این رژیم ثبت کرد.