پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی- ویژهنامه "انتخابات مجلس"؛ در زمان سلطنت رضاشاه، هشت دوره انتخابات مجلس شورای ملی(دورههای ششم تا سیزدهم) برگزار شد که هفت دوره آن در زمان سلطنت وی افتتاح گردید و دوره سیزدهم در اوایل سلطنت محمدرضا پهلوی، فعالیت خود را آغاز کرد.
رضاشاه در این دوران قصد داشت با مداخله دربار و نظامیان، مجلسی مطیع و دنباله رو دولت پدید آورد تا بتواند برنامههای خود را بدون تنش و درگیری به انجام رساند. از این رو، مخالفت اقلیت و نیروهای مستقل برای داشتن انتخابات آزاد سودی نبخشید. رضاشاه در این باره به یحیی دولتآبادی گوشزد میکند« نمایندگی دیگر به کار شما نمیخورد زیرا شما مقید هستید کارها از روی قانون جاری باشد در صورتی که تا چند دوره باید به همین صورت دایر بوده باشد». بنابراین از دوره ششم به بعد و خصوصا در دوره هفتم، همه چیز شکل انتصابی به خود گرفت. در این میان، نقش تیمورتاش حائز اهمیت بود به طوری که سرنوشت دوره ششم تا نهم کاملا در دست وی بود و از دوره هفتم به بعد حتی یکی از شخصیتهای مخالف رضاشاه به مجلس راه پیدا نکرد.
با توجه به این شرایط، انتخابات مجلس ششم در حالی آغاز شد که از انبوه جریانها و گروههای سیاسی و نیز حضور نیروهای مستقل خبری نبود. روزنامهها نیز به دلیل سانسور اعمال شده و فضای سنگین سیاسی، به هیچ وجه نمیتوانستند فعالانه وارد مبارزات انتخاباتی شوند. تصویب یک رشته قوانین نیز، روند انتخابات را از اعمال نظرها و نقشآفرینی جریانهای سیاسی مستقل و پرنفوذ دور نگه میداشت. مصوباتی چون عدم دخالت وزرا در انتخابات و همچنین رفع محرومیت نظامیان و روسای مالیه از انتخاب شدن و مانند آن، نشاندهنده شکلگیری مبدا واحدی برای اعمال نفوذ بود.
ریاست انجمن انتخابات در دوره ششم را تدین برعهده گرفت و این مساله، اعتراض ملیون را برانگیخت. دولتآبادی در شرح ماوقع مینویسد: « به هرحال انتخابات مجلس ششم شورای ملی شروع میشود و دولتیان تصور میکنند به هر صورت و با هر اشخاص بخواهند نمایندگان مجلس ششم را انتخاب کنند صدایی از سری بلند نشده هیچکس هیچگونه اعتراض نخواهد کرد. این است که انجمن انتخابات را از کارکنان خود انتخاب کرده ریاست آن را به سید محمد تدین میدهند. اجتماع این اشخاص مخصوصا تحت ریاست این شخص مورد اعتراض شدید ملیون میگردد و به قدری موجب هیجان افکار میشود که درباریان، انحلال انجمن به کار شروع کرده را برای آرام کردن افکار لازم دیده، به این کار اقدام میکنند و یک انجمن مرکزی انتخابات تحت ریاست میرزا حسین خان مشیرالدوله پیرنیا که در دورههای پیش هم غالبا رئیس این کار بوده است تشکیل مییابد و مشیرالدوله یک عده از ملیون را که با او مربوط هستند برای عضویت حوزههای انتخابی و اداره کردن آن دعوت میکند. در نتیجه تغییر انجمن مرکزی و دخالت کردن ملیون، یک عده از اشخاص وجیهالمله نیز انتخاب میشوند در صورتی که اگر انجمن اول بود نمیگذاردند غیر از صورتی که به دست کارکنان نظمیه است کسی که نامش در آن صورت نباشد انتخاب شود». از همین رو، در تهران چند تن از ملیون خارج از لیست دربار به مجلس راه یافتند؛ درباریان نیز از این وضعیت ناراضی به نظر نمیرسیدند زیرا هدف واقعی آنها به دست آوردن اکثریت کامل در مجلس بود و این منظور با توجه به انتخابات فرمایشی از همه ایالات کشور کاملا تامین شده بود. از سویی انتخاب این عده برای مقاصد نهایی آنان چندان زیانبار به نظر نمیرسید؛ چه از سوی شاه نیز فرمانی مبنی بر اصل آزادی انتخابات صادر شده بود و عدم انتخاب معدودی از ملیون، رژیم را با بحران مشروعیت مواجه میساخت.
دولتآبادی در خصوص مجلس ششم مینویسد:«... به ظاهر انتخابات را آزاد میخوانند و در واقع مردم را مجبور میکنند که صورتی که آنها دادهاند و یا به اشخاصی که آنها تعیین نمودهاند رای بدهند و مجلس و مشروطه را بازی تصور ننمایند. خلاصه مجلس ششم مانند یک موسسه دولتی در تحت نظر وزیر دربار دایر میشود و وجود چند نفر از اشخاص دارای رای و فکر مستقل در آنجا بیاثر میماند. حتی یک انتقاد مختصر هم نمیتوانند بکنند و جز سکوت کردن و نزد وجدان خود خجل بودن چارهای ندارند. وظیفه مجلس به ظاهر رعایت کردن قوانین مشروطه است و در باطن اجرای هرچه از دربار دستور برسد.
بیچون و چرا مجلس دو سال به این ترتیب عمر خود را میگذارند و کارکنان آن به استثناء معدودی که در انتخابات به غلط انتخاب شدهاند یعنی از فهرست نظمیهها برگزیده گشتهاند از روی احساسات ملی خشنود هستند که نمایندگی آنها مانند میراث پدر در دوره دیگر بلکه دورههای دیگر هم حق آنهاست و به یک شغلی دولتی بیشتر شباهت دارد تا به یک نمایندگی ملی».
بنابراین در این دوره به دلیلی شرایط موجود، تنها مدرس و هفت تن از نمایندگان مستقل به مجلس راه یافتند. سید یعقوب انوار نماینده شیراز در مجلس ششم در خصوص عدم آزادی انتخابات اظهار داشت:«نفس انتخابات در تحت سانسور است. اگر راست است و انتخابات آزاد است لااقل سانسور را بردارید که مردم مستحضر شوند. آخر تا کی این مملکت باید گرفتار و در مضیقه باشد. تا کی باید دژخیم سانسور روی مطبوعات افتاده باشد و نگذارد مردم داد خودشان را بزنند.»
تقلب وسیع در گزینش نمایندگان مورد اعتماد، مدرس و هواداران را واداشت تا با اعتبارنامه تعدادی از نمایندگان مخالفت کنند. این کشمکشها در مجلس ششم، آخرین حلقه از جدال بر سر تصویب اعتبارنامهها بود که تا پایان دوران سلطنت رضاشاه هیچگاه تکرار نشد و در این دوره نیز به جایی نرسید و تمامی اعتبارنامهها به تصویب رسید. مجلس ششم تنها مجلس دوران رضاشاه پهلوی بود که در آن فعالیت احزاب و مخالفت و موافقت نمایندگان بر سر تصویب مصوبات به چشم میخورد چرا که در مجالس بعدی، احزاب سیاسی مخالف در مجلس حضور نداشتند و مجلس کاملا یکدست بود. حسین مکی در کتاب خود در خصوص مخالفتهای گروه اقلیت با طرحهای دولت در مجلس، به عملکرد دکتر مصدق اشاره کرده و مینویسد: «دکتر مصدق در مجلس ششم تقریبا در تمام موارد، نقش مخالف دولتها را بازی میکرد... موافقین پهلوی و وکلای فرمایشی اجازه نمیدادند به عنوان مخالف صحبتی بشود اما دکتر مصدق در غالب موارد به عنوان موافق پشت تریبون میرفتند و در ضمن آن، شروع به مخالفت نموده و نکات لازم را در هر موضوع گوشزد میکردند».
از مجلس هفتم تا سیزدهم، رضاشاه ترکیب هر مجلس را خود تعیین میکرد. وی به کمک رئیس شهربانی فهرستی از کاندیداهای هر منطقه تهیه و به وزارت کشور ابلاغ مینمود و وزیر کشور نیز همین نامها را به استانداران استانها ارسال میکرد. در اصل، اعمال نفوذ و دخالت در امر انتخابات ابتدا توسط وزارت دربار و پس از آن، توسط دستگاه خاصی به نام اداره انتخابات که در سازمان مرکزی وزارت کشور حضور داشت صورت می گرفت. بنابراین نمایندگان مجلس هفتم به بعد بدون استثنا اول باید رضایت دربار پهلوی را تحصیل میکردند. دولتآبادی در این مورد به این مطلب اشاره دارد که:«... شنیده میشود که هر یک مبلغ معینی هم در خفا به وزیر دربار بدهند و شرط معین را هم که رای دادن به هر لایحهای که از طرف دولت بیاید به مجلس بدون اعتراض تقبل کنند. آنگاه نام آنها داخل فهرست نمایندگان در آن دوره شده با تعیین آن که از چه محل انتخاب شوند و آن فهرست به دست نظمیه مرکز و ولایات داده شده، آنها هم تکلیفشان معین است و همه چیز در دست خودشان و کارکنان مخصوصی است که دارند. نظمیهها در موقع انتخابات، دارالتحریری تشکیل داده، هزارها اوراق مطابق فهرست دولت نویسانده حاضر میگذراند و آنها را به توسط سردستهها به افراد میدهند که در صندوق انتخبات بریزند. در این صورت نتیجه قطعی است که مطابق دستور دولت انتخاب شده است و گاهی اهل محل به هیچ وجه نمایندگان و یا نماینده خود را نمیشناسند بلکه شاید اسمش را هم نمیدانند».
در این دوره از ورود چهرههای مستقلی چون مدرس، مصدق، ملک الشعرای بهار و جمعی دیگر به مجلس ممانعت شد. تیمورتاش توافقی را به مصدق داده بود مبنی بر این که از دوازده نماینده تهران، شش نفر از ملت باشند و شش نفر از دولت. شش نماینده ملت -که آنها را هم خود تیمورتاش پیشنهاد میکرد- مستوفیالممالک، مشیرالدوله، موتمنالملک، مدرس، مصدق و تقیزاده بودند اما مصدق جواب داده بود که نمایندگان را باید رایدهندگان انتخاب کنند.
طبق ادوار قبلی، ضمن دعوت سی و شش نفر از طبقات شش گانه برای تشکیل انجمن نظارت تهران از مشیرالدوله هم به مانند ادوار قبل دعوت به عمل آمد اما وی که دورنمای انتخابات را در تمام کشور به خوبی مشاهده کرده بود و میدانست که او باید فقط ماشین امضا باشد و روی یک انتخابات فرمایشی و قلابی سرپوش بگذارد، از قبول دعوت فرمانداری تهران عذر خواست و شرکت ننمود. با این کیفیت انجمن نظارت تهران تشکیل گردید و عدلالملک دادگر به ریاست انجمن مرکزی انتخاب شد. انتخابات تهران به جریان افتاد و برای این که وانمود نمایند که انتخابات تهران آزاد بوده است، در لیست فرمایشی 12 نفر نمایندگان تهران موتمنالملک نفر ششم- مستوفی الممالک نفر هشتم و مشیرالدوله ردیف نهم از صندوق بیرون آمدند. اما آنان که به ماهیت انتخابات واقف بودند، از قبول نمایندگی مجلس در پاسخ فرماندار تهران خودداری و عدم پذیرش خود را رسما اعلام نمودند.
بنابراین مجلس هفتم، فاقد چهرههای قدرتمند، مستقل و وجیه المله و مخالف دولت بود. با این همه در دوره هفتم، اقلیت کوچکی شکل گرفت که در راس آن، فرخی یزدی نماینده یزد و محمدرضا طلوع نماینده لاهیجان قرار داشت اما اعتراضهای آنان نیز سودی نداشت.
از این دوره به بعد تا مجلس سیزدهم، اصول انتخابات تغییر کرد و به تدریج سیستم خاصی به خود گرفت که در تمام دوره سلطنت پهلوی جریان داشت و چون قانون انتخابات حق انتخاب به بیسوادان داده بود، از این موقعیت سوءاستفاده شد زیرا دست دولت در مداخله و تعیین نمایندگان کاملا باز بود و این مداخلات صریحا انجام میگرفت. باید یاداور شد که اکثریت قریب به اتفاق نمایندگان در دوره پهلوی تغییر نمییافتند و مانند آن که وکالت آنان مادام العمر خواهد بود، در ادوار بعد هم ثابت میماندند مگر آن که اتفاقا یکی دو نفر از ایشان در یک موردی برخلاف نظر دولت، گوشهای زده یا ایرادی گرفته باشند که در این صورت نه تنها در دوره بعد انتخاب نمیشدند بلکه ممکن بود به قیمت گرفتاری آنان تمام شود. ظریفی در این مورد قطعهای سروده که در زیر نقل میشود:
وکیل رضاخان
ندانی که من روی کرسی مجلس چرا روزگاری بکردم درنگی
از آن رو که بودم وکیل رضاخان وکیل مطیع و وکیل زرنگی
بهر رنگ ارباب می خواست بودم اگر میل او بود هر دم برنگی
در این برهه زمانی برخلاف گذشته، مجلس فضایی آرام و بیثبات داشت و رسالت اصلی خود را که مشروعیت و وجهه قانونی بخشیدن به تصمیمات و لوایح دولت بود، به خوبی به اجرا میگذاشت. در سراسر این دوران، هیچ یک از لوایح دولت از سوی مجلس رد نشد و اگر گاهی مختصر اعتراضی به هنگام طرح لوایح ابراز می شد، جنبه لفظی و عبارتی داشت، چه در اصل و اساس کسی حق اعتراض نداشت. رای اعتماد مجلس چیزی جز ابراز تمایل شاه نبود. هنگامی که کابینه نگاه مثبت شاه را جلب میکرد به فعالیت خود ادامه میداد. این وظیفهشناسی و اطاعتپذیری مجلس به تعبیر آبراهامیان، شاه را هم از تاسیس مجلس سنا بر اساس مفاد مستتر در قانون اساسی بینیاز ساخت و هم از تعدیل قدرت مجلس شورای ملی. سفیر انگلستان در ایران طی گزارشی به لندن در سال 1305 ه. ش قدرت مجلس در حکومت رضاشاه را چنین توصیف میکند:
«مجلس ایران را نمیتوان جدی گرفت، نمایندگان مجلس، نمایندگان آزاد و مستقلی نیستند و انتخابات مجلس آزادانه برگزار نمیشود. هنگامی که شاه طرح یا لایحهای را مد نظر قرار داد تصویب میشود. زمانی که مخالف است رد میشود و هنگامی که بیاعتناست بحثهای فراوانی درباره طرح یا لایحه مزبور صورت میگیرد».
سنت انتخاب نمایندگان فرمایشی نه تنها در سراسر سلطنت رضاشاه بلکه در دوره سیزدهم مجلس شورای ملی که مصادف با سقوط رضاشاه بود، ادامه یافت. زیرا براساس قانون انتخابات میبایست پنج ماه قبل از پایان هر یک از دورههای مجلس، فرمان انتخابات صادر گردد و پس از فراهم شدن مقدمات، انتخابات، سه ماه قبل از خاتمه دوره پیشین در سراسر کشور شروع شود. این رویه در عهد رضاشاه کاملا اجرا شد. بنابراین او قبل از انقضای دوره دوازدهم مجلس به تاریخ نوزدهم آبان 1320 در موعد مقرر یعنی نهم تیر 1320، فرمان انتخابات دوره سیزدهم را صادر کرد. استانداران، فرمانداران نظامی و انتظامی لیست نمایندگان مورد اعتماد رژیم را تدارک نموده به پایتخت ارسال داشتند.
بنابراین در ترکیب و کیفیت نمایندگان مجلس دوره سیزدهم نسبت به دورههای قبل، هیچ تغییری داده نشد و کار انتخابات با کمک دولت قبل از پایان دوره در همه جا خاتمه یافت. اما با آزاد شدن فضای سیاسی و سقوط رضاشاه، چهرههای مستقل، مطبوعات و محافل آزادیخواه خواستار ابطال انتخابات و تجدید آن شدند. فروغی در ابتدا به مردم قول داد که انتخابات را تجدید کند اما خیلی زود فهمید که برگزاری انتخابات در حالی که رژیم ستونهای قدرت خود را از دست داده، خطرناک است. او در روزهای بعد با توسل به قانون، وعده قبلی خود را زیر پا نهاد و اعلام کرد که دولت قادر نیست مجلس را منحل کند. در نتیجه همان انتخابات دستوری دربار را که اکثریت قریب به اتفاق همان نمایندگان دوره قبل بودند، پذیرفت و به این ترتیب، مجلس دوره سیزدهم با همان نمایندگان فرمایشی اما با گرایشات جدید به فعالیت پرداخت.
منابع:
-ملایی توانی، علیرضا(1381) مجلس شورای ملی و تحکیم دیکتاتوری رضاشاه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
-آبراهامیان، یرواند(1384) ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی
-دولت آبادی، یحیی(1361) حیات یحیی، تهران، انتشارات عطار، جلد2 و 4
-مسعودنیا، حسین(تابستان 1379) نظری بر جایگاه و نقش مجلس در زمان سلطنت رضاشاه، پژوهشنامه انقلاب اسلامی، شماره 4
- مکی، حسین(1364) دکتر مصدق و نطق های تاریخی او در دوره پنجم و ششم تقنینیه، تهران، سازمان انتشارات جاویدان
- پروانه، نادر(زمستان 1391) مجالس پهلوی اول راهرویی برای دیکتاتوری، فصلنامه مطالعات تاریخی، سال دهم ، شماره 39
- مکی، حسین(1362) تاریخ بیست ساله ایران، ترجمه احمد تدین، تهران، نشر ناشر، جلد 4
-کاشی، حسین(تابستان 1390) مجلس سیزدهم و بحران اقتصادی پس از شهریور 1320، پیام بهارستان، شماره 12 (ویژه نامه تاریخ مجلس 2) ، دوره دوم، سال سوم ، ضمیمه شماره 12