پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ حمله عمال رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه قم در سال 1342 که با شهید و زخمی شدن طلاب همراه بود سرآغازی بر مبارزات جدی و پیگیر مردم به رهبری روحانیت علیه رژیم پهلوی شد.
آیتالله ابراهیم امینی که خود از شاهدان عینی آن فاجعه در قم بود در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است فاجعه فیضیه را اینگونه روایت میکند: اواخر اسفند 1341 علما و مراجع در یک نشستی تصمیم گرفتند به مردم اعلام کنند که به عنوان اعتراض به دولت در تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی از مراسم عید نوروز صرفنظر نمایند. در آن روز در منزل امام، مراسم عزاداری برای امام صادق(ع) برپا بود. من به منظور شرکت در آن مراسم به سوی منزل امام حرکت کردم. در بین راه دیدم تعدادی اتوبوس درب مدرسه حکیم نظامی توقف کردند. افرادی از آنها پیاده شدند و به داخل مدرسه رفتند. افراد لباس شخصی داشتند ولی از قیافه آنها پیدا بود که نظامی هستند.
*** ناکامی عمال رژیم پهلوی در منزل امام خمینی ***
به سوی منزل امام حرکت کردم. مراسم روضهخوانی در منزل برپا بود ولی امام در منزل مقابل منزل خود سکونت داشت. خدمت ایشان رسیدم. آقای منتظری و آقای خلخالی و چند نفر دیگر نیز حضور داشتند. من جریان مسافران مشکوک اتوبوسها را نقل کردم و گفتم: «ظاهرا نظامی و کماندو بودند و بعید نیست که قصد حمله داشته باشند».
آقای خلخالی گفت: «این حرفها چیست، جرأت چنین کاری را ندارند». چند دقیقه بعد از داخل مجلس خبر دادند به هنگام سخنرانی یکی از وعاظ چند نفر از گوشه و کنار مجلس بیجهت صلوات میفرستند و در نظم جلسه اخلال میکنند. امام به یکی از حاضران (گویا خلخالی) فرمود: «برو و به اینها بگو: اگر اخلالگری کنید، به مردم میگویم شما را تنبیه کنند». خود امام هم در جلسه حاضر شدند. اخلالگران ترسیدند و از هرگونه اقدامی خودداری کردند. گویا خود آنها هم احساس کردند که منزل امام جایگاه مناسبی برای اجرای هدفشان نیست و واقعا هم همینطور بود. اگر در آنجا اقدامی کرده بودند با توجه به محدود بودن مکان و کثرت جمعیت و راه فرار نداشتن مردم، تلفات زیاد میشد. گویا نقشه آنها عوض شد.
*** تعبیر امام خمینی درباره فاجعه فیضیه ***
بعد از ختم جلسه به منزل رفتم. شنیدم که قرار است بعدازظهر آیتالله گلپایگانی در مدرسه فیضیه مجلس روضهخوانی داشته باشند. بعد از صرف ناهار و استراحت برای شرکت در مجلس سوگواری به مدرسه فیضیه رفتم. گروهی از همان چهرهها که صبح درب مدرسه حکیم نظامی دیده بودم، در اطراف حوض مدرسه فیضیه مشاهده کردم. آیتالله گلپایگانی و جمعی از علما و طلاب و جمعی از مردم قم در مجلس حضور داشتند.
سخنران مجلس آقای حاج انصاری قمی واعظ معروف بود. در اوایل منبر ایشان از گوشه و کنار مجلس سروصدا و صلواتهای بیجا شروع شد. آقای انصاری سعی میکرد آنها را ساکت کند ولی نمیشد. من با مشاهده وضع موجود به سوی منزل امام حرکت کردم تا جریان را به اطلاع ایشان برسانم. امام در اتاق بیرون با چند نفر از علما و فضلا نشسته بودند. طولی نکشید که چند نفر از طلاب کتک خورده و سر و دست شکسته وارد بیت امام شدند و جریان فیضیه و ضرب و شتم طلبهها را تعریف کردند. وضع خطرناکی بود. احتمال میرفت مزدوران رژیم به بیت امام نیز حمله کنند. بعضی حاضران پیشنهاد کردند درب منزل امام بسته شود. آیتالله لواسانی نیز که در نزدیک امام نشسته بود این پیشنهاد را خدمت امام عرضه داشت و تأیید کرد.
امام فرمود: «نه!». اصرار کردند امام برآشفت و گفت: «نه! این چوبها را باید بر سر من میزدند، اکنون درب خانهام را به روی افراد کتکخورده ببندم. اگر اصرار کنید به سوی فیضیه حرکت میکنم».
طولی نکشید که منزل پر از جمعیت شد. نزدیک غروب بود. امام از اتاق بالا به قصد اقامه نماز مغرب و عشا پایین آمد. نماز مغرب و عشا را به امامت ایشان خواندیم، در حالی که احتمال حمله کماندوها وجود داشت.
بعد از خاتمه نماز عشا امام به اتاق بالا رفت و برای انبوه حاضران سخنرانی کرد. در حدود بیست دقیقه صحبت کرد. متأسفانه متن کامل سخنرانی را به یاد ندارم، آنچه را به یاد دارم این بود که فرمود: «رژیم رفت، گور خود را کند، حمله به مدرسه فیضیه و مراسم عزاداری حضرت صادق(ع) کار کوچکی نیست، اینها اسباب سقوط خود را فراهم کردند».بعد از ختم سخنرانی داغ و تحریککننده و امیدبخش امام به منزل رفتم. اخبار اسفناکی از ضرب و شتم و حتى قتل تعدادی از طلاب و علما به گوش میرسید و جو ترسناکی را به وجود آورده بود. فردای آن روز یا روز بعد برای مشاهده آثار جنایتها به مدرسه فیضیه رفتم.
حیاط مدرسه پر از سنگ و آجر و چوب بود. درب بسیاری از حجرهها شکسته بود. آجرهایی که در طبقه دوم به عنوان نرده به کار رفته بود همه تخریب شده بود. فرشها و زیلوها و اسباب و وسایل زندگی طلبهها به این طرف و آن طرف پراکنده و شکسته بود. کتابهای طلاب پراکنده یا پاره شده بود.
***دستور ساواک برای اخراج مجروحان فیضیه از بیمارستان***
در حادثه اسفناک فیضیه جمع کثیری از طلاب مجروح شدند. تعدادی از آنها ترس به بیمارستان مراجعه نکردند و در منازل بستری شدند، ولی جمعی از آنها به بیمارستان مراجعه کرده بستری گردیدند. اتفاقا در آن زمان آقای دکتر محمدعلی واعظی که فردی متدین و متعهد بود رئیس بهداری قم بود. دستور داد از طلاب مجروح به خوبی پرستاری کنند و در معالجه آنها کوشش نمایند. از فردای آن روز گروههای مختلف، از طلاب بستری شده عیادت و دلجویی میکردند، و این امر برای مسئولان رژیم ناپسند بود، بدین جهت از سوی ساواک بر ایشان فشار میآوردند که باید اینها را از بیمارستان اخراج کنی، ولی ایشان استقامت کرد و نپذيرفت.