مرکز اسناد انقلاب اسلامی

علی هادی‌تبار می‌گوید: «لحظات تحویل سال فرارسید و فروردین سال ۶۳ آغاز شد، درحالی‌که طبق روال سال‌های آزادی نه از پیام امام و نه از شادباش رییس جمهور از هیچ کدام خبری نبود. و به جای همه این‌ها در همان روز اول فروردین ۶۳ پلنگی به سختی در اتاق بازجویی مشغول بود و اسرایی را بیرون در، به انتظار بازجویی نشانده بودند. صدای فریاد دل خراش ضجه و فریاد یا حسین و یا مهدی اسرایی که داخل اتاق بازجویی شکنجه می‌شدند گاه و بی‌گاه در کل اردوگاه می‌پیچید».
حاج علی‌ اکرام علی‌زاده می‌گوید: «... هر چه فشار آوردند، مقاومت ما بیشتر شد. علیه ما در سازمان امنیت پرونده‌سازی کردند. بارها و بارها ما را برای توضیح و در واقع به قصد تحقیر و تهدید به سازمان امنیت باکو احضار کردند و برای تمسخر به ما می‌گفتند: «طرفداران امام سیزدهم!»... بارها ما را تهدید به مرگ و هتک حرمت کردند!»
امینِ امام
حاج احمد آقا بسیار مطيع امام بود و آني از او منفک نمي‌شد. از آنسو امام بسیار به او علاقه داشتند و در یک‌کلام، او جان امام بود....
به بهانه 20 اسفند 1324
در راستای مقابله با اقدامات احمد کسروی، علما و روحانیون با ایراد سخنرانی در محافل مختلف و انتشار مقاله و یادداشت‌هایی به مبارزه با کسروی به پا خواستند، عبدخدایی یکی از اعضای جمعیت فدائیان اسلام در این‌باره می‌گوید: پدرم آیت‌الله شیخ غلامحسین تبریزی مبارزات اساسی علیه کسروی داشت؛ مقالاتی می‌نوشت و کتاب‌هایی منتشر می‌کرد. اصولاً به نظر من استعمار، پس از دوران پهلوی، برای کوبیدن روحانیت و مذهب که وجهه‌‌ بسیار خوبی پیدا کرده بود کسروی را علم کرد؛ لذا استعمار با نیش قلم وارد شد و به حمایت از کسروی پرداخت تا به این وسیله شاید بتواند مذهب را خرد کند. خوشبختانه برخی از علما از جمله پدرم و مرحوم نواب صفوی در مقابل آن ایستادند.
آیت‌الله ربانی‌شیرازی می‌گوید: «گروه فرقان دو مرتبه به شیراز آمدند و هر دو مرتبه دستگیر شدند و ظاهراً برای ترور من آمده بودند. تا در شب نهم فروردین 60 از جهاد سازندگی در برابر بیمارستان حافظ از شیشه‌ی عقب ماشین مورد حمله واقع شدم، به مجرد اینکه در گردن احساس سوختگی کردم، خودم را در کف ماشین انداختم...».
مروری بر زندگینامه و خاطرات حجت‌الاسلام مطهری‌یزدی
حجت‌الاسلام مطهری یزدی در آذر 1356 به هنگام تبعید حضرت آیت‌الله سید علی خامنه‌ای به ایرانشهر، با ایشان آشنا شد. حجت‌الاسلام مطهری یزدی خاطره این دیدار را اینگونه روایت می‌کند: «در همین زمان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که به چابهار و ایرانشهر تبعید شده بودند را می‌شناختیم و به ملاقات ایشان نیز می‌رفتیم. درآن موقع آقای راشد یزدی و حجتی کرمانی هم در آنجا تبعید بودند...»
آزادی به سبک پهلوی؛
شاه دستور داد هر ایرانی موظف است در این حزب نام‌نویسی کند. در غیر این صورت با گرفتن گذرنامه از ممکلت خارج شود. همزمان با این، مصاحبه‌ای با حضور خبرنگاران داخلی و خارجی انجام داد و سخنان مهیج و تهدید آمیزی ایراد کرد.
فرج‌الله سلحشور از معدود مبارزانی بود که در سال‌های انقلاب در عرصه‌های فرهنگی و هنری فعالیت می‌کرد.
برگی از خاطرات آیت‌الله غیوری
در سفر دیگری به استان کهگیلویه و بویراحمد که همراه معظم‌له بودم، در هواپیما به من فرمودند: «اینجا جایی است که باید کار کنی». و به همه‌ مسئولان هم گفتند: «وظیفه‌ شماست هرچه که می‌توانید برای مردم کار کنید». در آنجا واقعاً محرومیت بیداد می‌کرد و در کل منطقه فقر بسیار زیادی حس می‌شد و معلوم بود اغلب‌ مردم، حداقل زندگی را هم نداشتند. سال بعد از آن، از طرف معظم له به کهگیلویه و بویراحمد رفتم تا برای ایشان گزارش تهیه کنم.خوشبختانه متوجه شدم که در این مدت یک سال، چند باب کارگاه و کارخانه در آنجا تأسیس شده و مردمی که بیکار بودند، اکثراً به کار گرفته شده‌اند.
به مناسبت سالگرد تأسیس حزب جمهوری اسلامی
دکتر باهنر می‌گوید: «حدود بيست و هفتم بهمن بود که در بعضى از ملاقات‌هايى که با امام صورت گرفته بود، ايشان بازخواستند که چرا حزب اعلام نمى‌شود و معلوم بود که ضرورت تشکيل حزب را بعد از پيروزى، ايشان بسيار احساس کرده بودند. در حالى که قبل از پيروزى به اين اندازه اعلام حزب ضرورت نداشت...»
تازه های کتاب