پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ روز 15 آبان 1341، امام خمینی بار دیگر به طور علنی اعتراض خود را نسبت به لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی مطرح کرد. امام در این روز، به اسدالله علم هشدار داد: «اگر گمان کردید میشود با زور چند روزه قرآن کریم را در عرض اوستای زرتشت، انجیل و بعض کتب ضاله قرار داد، و به خیال از رسمیت انداختن قرآن کریم، تنها کتاب بزرگ آسمانی چند صد میلیون مسْلم جهان، افتادهاید و کهنهپرستی را میخواهید تجدید کنید، بسیار در اشتباه هستید. اگر گمان کردید با تصویبنامۀ غلط و مخالف قانون اساسی میشود پایههای قانون اساسی را که ضامن ملیت و استقلال مملکت است، سست کرد و راه را برای دشمنان خائن به اسلام و ایران باز کرد، بسیار در خطا هستید.» امام به علم و مسئلین دولتی توصیه کرد: «به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسی گردن نهید، و از عواقب وخیمۀ تخلف از قرآن واحکام علمای ملت و زعمای مسلمین و تخلف از قانون بترسید؛ و بدون موجب، مملکت را به خطر نیندازید؛ والا علمای اسلام دربارۀ شما از اظهار عقیده خودداری نخواهند کرد.»
پیشگامی امام در اعتراض به لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی
البته اعتراض به لایحه مذکور از نیمه مهرماه آن سال شروع شده بود. به روایت آیتالله سید حسن طاهری خرمآبادی «در تاریخ 16 مهرماه 1341، مطابق با 8 جمادی الاولی 1382، لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی به تصویب هیات دولت رسید و عصر همان روز خبر آن با تیتر درشت در روزنامهها منتشر شد. طبیعتاً این روزنامهها، زودتر از جاهای دیگر به قم میرسید و امام نیز از جریان اطلاع پیدا میکرد. به محض اینکه امام مطلع میشود، دامادشان مرحوم حاج آقا شهاب اشراقی را به منزل مرحوم حاج آقا مرتضی حائری میفرستند. ایشان برای آقای حائری پیام میفرستد که شما جلسهای تشکیل دهید و علما را دعوت کنید. به هر حال به دنبال فرستادن حاج آقا شهاب به منزل مرحوم حائری و پیشنهاد تشکیل جلسه از طرف امام، همان شب بعد از نماز مغرب و عشا جلسهای در منزل مرحوم آقای حائری تشکیل میشود.
در آن جلسه تصویب میشود که مراجع؛ یعنی، آقای گلپایگانی، آقای شریعتمداری، آقای نجفی و حضرت امام، تلگرافی به شاه مخابره کرده و مساله را با خود شاه مطرح کنند و تحت عنوان اینکه دولت چنین کاری کرده است، شاه را مورد خطاب قرار دهند. تلگرافهای مراجع فردا به تهران مخابره شد و مساله را به شاه تذکر دادند و خبر آن هم در روزنامهها منتشر شد. این خبر در حوزه هم پخش شد و ولولهای به وجود آورد.» آیتالله طاهری خرمآبادی روایت دقیقی از روند ماجرا دارد که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
پاسخ شاه
شاه در ابتدا به تلگراف سه تن از مراجع پاسخ داد؛ ولی به تلگراف امام پاسخ نداد. برخی استدلال میکردند که این سه نفر برای مرجعیت مشهورترند، ولی حقیقت امر این بود که شاه امام را میشناخت و به صلابت و موقعیت علمی و جهات دیگر امام واقف بود. شاید از ملاقات امام در زمان آقای بروجردی هم چیزی به خاطر داشت، لذا نمیخواست ایشان بزرگ شود و مورد اعتنا و توجه قرار گیرد و تصمیم داشت بیاعتنایی کند و اهمیت ندهد، غافل از آنکه بیاعتنایی شاه و پاسخ ندادن او موجب بزرگی و محبوبیت امام در دید مردم میشود. در هر صورت در پاسخ شاه به آقایان گلپایگانی، شریعتمداری و نجفی، یکی دو نکته قابل تامل وجود داشت. یکی اینکه، گفته بود ما تلگرافهای شما را به دولت ارجاع دادیم که در واقع مساله را به گردن خود دولت انداخته بود و دیگر اینکه، تذکری داده بود که شما به ارشاد عوام مشغول شوید، یعنی بروید سراغ ارشاد عوام و به این مسائل کاری نداشته باشید.
واکنش علمای داخل و خارج از کشور
بعد از این تلگراف، قضیه همچنان از سوی علما و مراجع دنبال میشد و جلسات آنها هر شب به طور مداوم تشکیل میشد. از شهرستانها نیز سیل تلگرافها و طومارها، هم به شاه، هم به دولت و هم به خود مراجع ارسال میشد. رفت و آمدها نیز شروع شد، مثلا از تهران دستجاتی میآمد، علما میآمدند و خلاصه یک حرکت و جنب و جوشی شروع شد. در همین فاصله و تقریبا بعد از ده پانزده روزی که از تلگراف علما و پاسخ شاه گذشت، شاه پاسخ تلگراف امام را نیز داد. به طور دقیق به خاطر نمیآورم که چطور شد که پاسخ امام را داد. گویا شاه تحت فشار قرار گرفته بود و مجبور شده بود که پاسخ بدهد.
حوزه علمیه نجف نیز در این زمینه واکنش نشان داده و علمای نجف، تلگرافهایی به شاه و دولت مخابره کردند. واکنشها گوناگون و همه جانبه شده بود. علمای تهران به طور مرتب جلساتی را تشکیل داده و با مراجع تبادل نظر میکردند.
جلسه نفرین!
این کش و قوسها تا دو ماه طول کشید و در این فاصله برخی اوقات، امام در پایان درسشان صحبتی میکردند. تا اینکه قرار شد یک جلسه عمومی در مسجد سید عزیزالله تهران تشکیل شود و آقای فلسفی در آن سخنرانی بکند. از این جلسه هم به عنوان جلسه دعا تعبیر می شد. دعا برای حل مشکل مسلمانان به پیروی از رسول اکرم (ص). روز قبل از برگزاری این جلسه، امام در پایان درسشان فرمود که این جلسه، جلسه نفرین است، نه جلسه دعا و بعد سوره فیل «الم تر کیف فعل ربک باصحاب الفیل» را تا آخر خواند. شبی که قرار بود فردای آن، مردم تهران در مسجد سید عزیزالله اجتماع کنند، هیات دولت پس از یک جلسه طولانی که تا نیمههای شب ادامه داشت، مصوبه قبلی را لغو کرد و رژیم به دلیل اینکه از اجتماع فردای مردم در مسجد سید عزیزالله وحشت داشت و همینطور نمیخواست قبل از رفراندم، برخورد فیزیکی با مردم پیدا کند، همان شب با نامه و تلگراف، علمای تهران و قم را از موضوع مطلع کرد.
عقبنشینی رژیم
با لغو لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی توسط هیات دولت و اعلام خبر شبانه آن به مراجع و علمای قم و تهران، بسیاری مساله را پایان یافته تلقی کرده و تلگراف دولت به علما را قانع کننده تشخیص دادند. رژیم نیز نمیخواست عقب نشینی خود را علنی کند و مایل بود که به همان الغای لایحه در جلسه هیات دولت و اعلام خصوصی آن به علما و مراجع اکتفا کند؛ اما امام اصرار داشت که همان تلگراف در رسانههای گروهی کشور منتشر شد و اعتقاد داشت که تا دولت خبر لغو لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی را در مطبوعات منتشر نکند، نباید مساله را پایان یافته تلقی کنیم.
من یادم میآید که طلبهها آمدند منزل امام و بعد از آنجا به منزل آقای گلپایگانی رفتند و همین مساله لزوم انتشار خبر در روزنامهها را مطرح کردند. آقای گلپایگانی در آن جمع فرمود که ما هم خواستار اعلام خبر لغو مصوبه در جرائد هستیم. سرانجام بر اثر پایمری و ایستادگی امام، دولت مجبور شد که خبر لغو مصوبه را با تیتر درشت در روزنامههای تهران منتشر کند و طعم شکست و عقب نشینی را برای اولین بار در نهضت مزمزه کند.
هدف رژیم از طرح لایحه
اشاره به این نکته بد نیست که اصلاً شاید مساله انجمنهای ایالتی و ولایتی برای حکومت در واقع یک جنبه آزمایشی داشت؛ یکی برای اینکه قدرت روحانیت را پس از رحلت آقای بروجردی اندازهگیری کند و دیگر اینکه یک جنگ فرسایشی شروع کند و روحانیت، مردم و بازار را در این جنگ فرسایشی خسته کرده تا نتوانند در مقابل برنامههای آینده رژیم که بسیار پراهمیت تر بود، قد علم کنند. آیا رژیم نمیتوانست لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی را در همان روزهای اول مبارزه لغو کند؟ آنها عمداً مساله را طول دادند تا به خیال خودشان قدرت روحانیت در مبارزه با لوایح ششگانه تحلیل برود. تحلیل خود من این است که اگرچه لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی برای حکومت شاه یکی از اهداف اصلی بود، اما با طرح این لایحه دو نتیجه گرفتند. یکی، همانطوری که گفتم شعاع قدرت و نفوذ روحانیت را در میان اقشار مختلف مردم بعد از رحلت آقای بروجردی ارزیابی کردند که از حالا به بعد چگونه و با چه حربه و چه سلاحی به میان بیایند و چگونه مسائل را مطرح کنند. و دوم اینکه، در روحانیت و مردم متدین و مذهبی یک نوع احساس خستگی و حالت خمودی از نظر خودشان ایجاد کردند.
نقش مردم در مبارزه با لایحه
نکتهای که در مورد مبارزه با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی ارزش یادآوری دارد، نقش مردم در این مبارزه و علت همراهی آنان با علما است. از آنجا که علما همیشه در متن جامعه هستند و مسائل و مشکلات مردم را درک میکنند، مردم نیز روحانیت را همیشه رهبر و در واقع راهنمای خود در مسائل دینی و سیاسی میدانند. وقتی که شخصیتهای برجسته روحانی در سر تا سر ایران در یک مسیر قدم بردارند، روشن است که مردم هم از آنها تبعیت میکنند. مردمی که از علما تبعیت کرده و پشت سر آنها ایستادهاند، بیشتر، همین مردم متدین و مستضعف جامعه هستند. در جریان مبارزه و مقابله با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، بعد از آنکه روند مبارزه سراسری شد و خبر آن به سر تا سر ایران انتقال پیدا کرد، طومارها و تلگرافهای فراوانی از ناحیه مردم به پشتیبانی علما، هم به دولت و هم به خود علما ارسال میشد. در جلساتی هم که برگزار میشد، مردم شرکت میکردند و آمادگی خوبی داشتند تا بازارها را تعطیل کنند و حرکتهای شدیدتری را انجام دهند، منتها به این مراحل نرسید و در همان مراحل اولیه، دولت مجبور به عقبنشینی شد و لایحه را لغو کرد.
دو خاطره به یاد ماندنی
من همچنین دو مطلب را از امام در مورد این جریان به خاطر دارم. یکی اینکه همان شبی که رژیم، خبر لغو مصوبه را در مطبوعات منعکس کرد و شکست نهایی خود را پذیرفت، بعد از نماز مغرب و عشا به اتفاق عدهای از طلبهها در خدمت امام بودیم. آن شب امام یک نصیحت اخلاقی به طلبهها فرمود. ایشان فرمود اولا پیروزی ما در این جریان خواست خدا بود و ما نقشی نداشتیم و به آیه و ما رمیت اذ رمیت تمسک کردند. یک مطلب بسیار بلند و عرفانی از دیدگاه توحید افعالی مطرح کردند که کار، کار خداست و ما فقط در این زمینه یک انجام وظیفهای کردیم. براین اساس طلبهها را نصیحت کرد که از این به بعد به رخ نکشید. یعنی نروید بالای منبرها و بگوئید که ما بودیم اینطور کردیم و تصویبنامه را لغو کردیم و تحریک کنید. این، یک جهت بود و یک جهت دیگر اینکه ما باید به هوش باشیم و مراقب باشیم که برای مقابله با هر حرکتی از این نوع آماده باشیم.
منبع: خاطرات آیتالله سید حسن طاهری خرمآبادی؛ جلد 1؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی