از زمانی که میرزا تقیخان امیرکبیر، کلنگ ساخت دارالفنون را بر زمین زد و رضاشاه پهلوی، دانشگاه تهران را تأسیس کرد، تا ۱۶ آذر ۱۳۳۲ که مهدی شریعت رضوی، احمد قندچی و مصطفی بزرگنیا در دانشکدهی فنی در خون خویش غلتیدند، تا روزی که دانشگاه به کانون اندیشهی مبارزه علیه رژیم پهلوی بدل گردید، دانشگاه همواره یکی از بازیگران اصلی صحنهی سیاست و اجتماع در تاریخ معاصر ما بوده است. پس از کودتای ۲۸ مرداد، دانشگاه به یکی از کانونهای مبارزه تبدیل شد و بهخصوص در دههی پنجاه عرصهای برای منازعات و گفتوگوهای سیاسی و ایدئولوژیک فراهم آورد؛ اما حکومت پهلوی، همچون هر حکومت تمامیتخواه دیگری، از هر ندای مخالفی میترسید و تمام تلاش خویش را مصروف خاموشکردن این صداها در دانشگاه کرد. در این پرونده مروری سندی خواهیم داشت بر آنچه که حکومت پهلوی با دانشگاه کرد و در پاسخ به این سؤال برخواهیم آمد که دانشگاه در نگاه پهلوی چه جایگاهی داشت؟