به روایت آیتالله مجتهد شبستری
متأسفانه افراد مخالف نظام یا ولایتفقیه مطالبی را اظهار میکردند و آقای منتظری همهی شنیدههای خود را باور میکرد و براساس همین شنیدهها و باورها موضعگیری میکرد و نمیدانست که اینها منافق هستند. ولی حرف ما و افرادی که علاقهمند به امام(ره) و دلسوز به انقلاب بودند را قبول نمیکرد.
به روایت آیتالله درّی نجفآبادی
حمله به طلاب را شروع كردند و با چوب و چماق و باتون حملات را گسترش دادند. البته طلاب نيز در مقابل اين موج حمله و خشونت آنها بىتفاوت ننشستند و عكسالعمل نشان دادند و از طبقهى فوقانى با آجر به آنها حمله كردند و اين موجب شد كه در مرحلهى اول اينها مقدارى عقبنشينى كنند؛ اما آنها با يك برنامهى همآهنگ دوباره حمله را آغاز كرده و به سمت طلبهها تيراندازى كردند.
به مناسبت رحلت آیتالله کاشانی
آیتالله کاشانی به همان لهجهي خودشان خطاب به امام فرمودند میدانید که من اهل تملق نیستم. به جدم قسم شما خیرالموجودین و امید ملت هستید. شما را در بین مراجع از همه بهتر میدانم و این اعتقاد من است.
برگی از جنایت منافقین
مسعود رجوی و همسرش مریم قجرعضدانلو به طور مستقیم عملیات مروارید را فرماندهی کرده و طی پیامی که با بیسیم به کلیه نیروها مخابره شد به صراحت دستور دادند تا خانههای روستاییان و شهرکهای کردنشین عراق را با توپ و تانک ویران نمایند.
برگی از خاطرات مرحوم حسن غفوریفرد
غفوریفرد میگوید: نصب نیروگاههای گازی را به وسیلهی پرسنل ایرانی شروع كردیم. بعد هم نوبت به نصب نیروگاههای بخار رسید. به عنوان مثال، نیروگاه شهید رجائی اولین نیروگاه بخاری بود كه ما نصب قسمت زیادی از آن را در داخل كشور انجام دادیم.
بازنشر| به بهانه سالروز درگذشت دیپلمات انقلابی
با مشورت همه بچهها یك حكم ایدئولوژیك نه شرقی نه غربی نوشتم - دیگر این روزها این حكمها را نمینویسند- وقتی برایش آوردم دیگر مجلس رأی داده بود. خودش صدا كرد كه حكم را بیاورید. من حكم را جلویش گذاشتم خواند و گفت خوب است. میخواهم این را برای تو بزنم.
چند روایت از عزیمت امام به قم در سال 1357
از آخرین گردنهای که شهر قم از آن مشخص میشود بالا رفتیم؛ من دیدم جمعیت مرتب و منظم ایستادهاند و منتظر ورود حضرت امام هستند و اکثریت هم بازوبند انتظامات داشتند. گفتیم دیگر مشکلی پیش نمیآید. وقتی که ما سرازیر شدیم دیگر من متوجه نشدم. دیدم که روی سقف ماشین، جلوی شیشه، اصلاً همه جمعیت روی ماشین ریختند و من بالاجبار متوقف شدم. نمیتوانستم هم هیچ کاری انجام بدهم یعنی هیچ کاری از دست من بر نمیآمد.
چند روایت از استاد سید هادی خسروشاهی
در نخستين ديدار با پاپ ژان پل دوم، ضمن تسليم استوارنامه و اظهار اميدواري براي تحکيم روابط فيمابين، پيام حضرت امام خميني(قدس سره) را هم به ايشان ابلاغ کردم... امام خميني در موقع ديدار کسب اجازه و خداحافظي، به من فرمودند که ضمن ابلاغ سلام ايشان به جناب پاپ، يادآور شوم که: «امروزه اگر حضرت مسيح در ميان ما بود، هوادار ملتها ميشد و در کنار «کارتر» قرار نميگرفت.»
روایت سقوط 6 / بهمن آبادیان
با توجّه به تمام منابع بسیار عظیمی که ایران در دست داشت نتوانست اینها را بهصورت صحیح manage [اداره] کند و وضع کشور را به جایی رسانده بود که بخش خصوصیاش کاملاً کنترل از دستش رفته بود. بخش دولتیش هم سازمان برنامه، اصلاً مسئولیّتی وجود نداشت. صحبت میکردیم با بخشهای مختلف مثلاً شهرسازی صحبت از میلیارها دلار میشد بدون این که بدانند که برای چه میخواهند این منابع را خرج کنند. یک حسی بود که حقیقتاً هیچ کسی در کنترل نیست در ایران، درست یک سال قبل از انقلاب.
هر چه دوستان میگفتند که حاج آقا این کار خطرناک است الان امنیت نیست. حضرت امام میفرمودند که طوری نیست بگذارید مردم بیایند ما با این مردم کار داریم ما همینها را میخواهیم.