کد خبر: ۱۰۱۶۸
بگویید این همه بساط ما را به هم نریزند

پای درد دل نوارفروشان در سومین سال انقلاب

عکس لید
«تا به حال چندین بار آمده‌اند بساط ما را به هم ریخته و نوارهای‌مان را برده‌اند» و قبل از آن‌که ما سوالی بکنیم، خودش ادامه می‌دهد: «امان از بیکاری، به خدا آقا اگر کاری پیدا می‌کردم از این کار توام با ترس و دلهره دست می‌کشیدم.»
شنبه ۲۳ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۰:۳۹
پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ یکی از پیامدهای انقلاب در سال‌های اولیه پس از پیروزی، عدم سیاست فرهنگی مشخص و دقیق در مواجهه با موسیقی، تئاتر و سینما بود. مسئولان ذی‌ربط که نوع عرضه این هنرها را در رژیم گذشته مبتذل می‌دانستند حالا برای عرضه انقلابی آن نیازمند فرصت بودند. اما در این دوره فترت آنان که بیش از همه ضرر دیدند صاحبان همین مشاغل بودند ازجمله هنرمندان و دست‌اندرکاران سینما. در همین راستا موسیقی پاپ که پیش از انقلاب بازار داغی داشت، حالا به پستوها رفته بود و فارغ از این‌که خوانندگان آن اغلب به خارج از ایران گریخته بودند، فروش نوارهای‌شان نیز جرم محسوب می‌شد. در دو دهه نخستین انقلاب کمیته‌ها به طور جدی با نوارفروشان و دارندگان نوار موسیقی خوانندگان پیش از انقلاب برخورد می‌کردند. همین امر موجب شده بود که شماری که ممر درآمدشان فروش نوارهای موسیقی بود با خطر از دست دادن شغل‌شان مواجه شوند.
پاتوق نوارفروشان آن روزها بیشتر در پشت شهرداری، خیابان مصدق [ولیعصر کنونی] و لاله‌زار بود، و آنان با وجود برخورد کمیته‌ها از سر ناچاری و این‌که باید خرج خانواده‌شان درمی‌آوردند باز به کارشان ادامه می‌دادند و در این میان گاهی به طور دسته‌جمعی دست به اعتراض‌هایی هم می‌زدند. مثلا در فروردین ۵۹ شماری از نوارفروشان پشت شهرداری و خیابان مصدق در مقابل روزنامه اطلاعات تجمع کردند و و با سردادن شعارهایی خواستار توقف برخورد کمیته‌ها با صنف خود شدند. روزنامه اطلاعات روز ۱۷ فروردین ۱۳۵۹ درباره جزئیات این تجمع نوشت:
«عده‌ای از فروشندگان نوار کاست پشت شهرداری و خیابان مصدق در حالی که پلاکاردهایی که روی آن‌ها نوشته شده بود ما باید برای افراد تحت تکفل خود نان تهیه کنیم و کار ما را از دست‌مان نگیرید در دست داشتند با دادن شعار پس از یک راهپیمایی در مقابل روزنامه اطلاعات اجتماع کردند. این عده در مقابل روزنامه اطلاعات به دادن شعار پرداختند و سپس نماینده نوارفروشان به سخنرانی پرداخت. وی گفت: بعضی از نوارفروشان که در این‌جا اجتماع کرده‌اند، از قاچاق‌فروشان و یا دزدان سابقه‌دار می‌باشند که با سرمایه ناچیز خود به کسب آبرومندانه‌ای پرداخته‌اند، ولی مدتی است که پاسداران کمیته‌ها نوارفروشان پشت شهرداری و خیابان مصدق را مورد اذیت و آزار قرار می‌دهند و اگر این کار ادامه یابد ما مجبور می‌شویم که به کار سابق‌مان رو بیاوریم. ما از شورای انقلاب و دولت و آقای رئیس‌جمهوری مصرانه می‌خواهیم که به کار نوارفروشان رسیدگی کنند. در پایان سخنرانی، قطعنامه‌ای در 5 ماده توسط نماینده نوارفروشان قرائت گردید.»
 
پای درد دل نوارفروشان در سومین سال انقلاب
چه کسی جواب زن و بچه ما را می‌دهد؟!
با این حال اما مشکل آنان حل نشد، نوارفروشان همچنان افتان و خیزان به کار خود ادامه می‌دادند و کمیته‌ها هم هرازگاهی با برخورد قهری بساط آنان را برمی‌چیدند. یک سال پس از گزارش روزنامه اطلاعات از تجمع نوارفروشان، خبرنگاران کیهان روانه لاله‌زار شدند تا پای درد دل این صنف غیرقانونی اما پرطرفدار بنشینند، آن‌چه درپی می‌خوانید حاصل همین گزارش است که روز شنبه ۲۲ فروردین ۱۳۶۰ در کیهان منتشر شد:
... مردم از خود می‌پرسند چرا سینماهای ایران در رکودی وحشتناک فرو رفته است؟ چرا تئاتر در ایران بعد از انقلاب این‌چنین سرد و بی‌روح است؟ چرا مسئولان امر آن‌چنان‌که باید به این مهم توجهی ندارند؟ چرا بساط ابتذال در گوشه و کنار خیابان‌ها برچیده نمی‌شود؟ برای تحقیق پیرامون این مسئله مهم که امروزه در جامعه به‌وضوح چهره می‌کند و یافتن پاسخی برای این چراها تصمیم گرفتیم با برخی از افراد که به نحوی از انحا سر و کارشان با این کارهاست و یا در زمینه هنر دستی دارند گفت‌وگویی داشته باشیم. برای این منظور ابتدا به سراغ نوارفروشی‌های ساده حاشیه خیابان می‌رویم و با آنان گفت‌وگو و درد دل می‌کنیم.
وقتی به یکی از نوارفروش‌های حاشیه خیابان لاله‌زار می‌رسیم، در حال چیدن بساط نوارفروشی است. با صدای سلام ما برمی‌گردد و گمان می‌کند که مشتری است. بلافاصله می‌گوید: «بفرمایید» به او می‌گویم که از روزنامه آمده‌ایم تا به حرف‌های آنان گوش بدهیم و اگر کاری در این زمینه برای رفاه حال‌شان از دست‌مان برمی‌آید انجام دهیم. ابتدا بر و بر نگاه‌مان می‌کند و مردد می‌ماند که حرف بزند یا نه؟ وقتی به او می‌گوییم که «اختیار با خود شماست» کمی دلش قرص می‌شود و با ما به گفت‌وگو می‌نشیند. اسمش «حسن سالم» است و ۲۵ سال دارد. این‌طور که خودش می‌گوید 3 نفر تحت تکفل او هستند. می‌پرسیم: «چرا شغل دیگری انتخاب نکردی؟» می‌گوید: «از بس این طرف و آن طرف سراغ کار رفتم، خسته شدم. با این مخارج سنگین زندگی هم که نمی‌توان بیکار بود، هرچه باشد از بیکاری و خجالت زن و بچه بهتر است.»
حسن آقا می‌گوید: «والا آقا خودم هم از این کارم ناراحتم. اعصابم از سر و صدای نوارها خرد شده، راه و نیمه‌راه هرکس بساطی ولو کرده و مشغول کار شده و بازار ما را هم کساد کرده‌اند، ولی خوب شما بگویید چکار کنیم؟»
کمی پایین‌تر با یکی دیگر از فروشندگان حاشیه خیابان به گفت‌وگو می‌نشینیم. ۲۲ سال بیشتر ندارد. می‌گوید: «اسمم حمید است و دیپلمه ریاضی هستم.» حمیدخان می‌گوید: «از زور بیکاری دست به کار نوارفروشی شدم» و قول می‌دهد در صورت پیدا کردن یک کار آبرومند، از این شغل دست بکشد. از او می‌پرسیم «بیشتر چه نوع نوارهایی می‌فروشی؟» او می‌گوید: «نوارهای موسیقی.» در ادامه حرف‌هایش اضافه می‌کند: «تا به حال چندین بار آمده‌اند بساط ما را به هم ریخته و نوارهای‌مان را برده‌اند» و قبل از آن‌که ما سوالی بکنیم، خودش ادامه می‌دهد: «امان از بیکاری، به خدا آقا اگر کاری پیدا می‌کردم از این کار توام با ترس و دلهره دست می‌کشیدم.» می‌پرسیم: «نوار مذهبی هم داری؟» جواب می‌دهد: «کمتر می‌آوریم، چون نوار مذهبی را کمتر می‌خرند.» حمیدخان در دنباله حرفش اضافه می‌کند: «بگویید آقا این همه بساط ما را به هم نریزند. این‌طوری که کار درست نمی‌شود. باید فکر اساسی کنند. اگر از این کار هم دست بکشیم، چه کسی جواب زن و فرزند ما را می‌دهد؟»
حسین اکبری سومین کسی است که با او به گفت‌وگو نشسته‌ایم. ۲۰ ساله است و در حاشیه خیابان مصدق بساط نوارفروشی دایر کرده است. دیپلمه رشته مکانیک است و از فرط بیکاری به این شغل پرداخته. می‌گوید به هرجا سر زده‌ام از کار خبری نبوده. خودش معتقد است که آدم قانعی است و می‌گوید: «حرفی ندارم حتی برای کمک به دولت با حقوق روزی بیست تومان مشغول کار شوم. برای من مسئله بیکاری کشنده است. برایم حقوق چندان اهمیت ندارد. ولی بیکاری اعصابم را خرد می‌کند.» حسین معتقد است اگر انسان بیکار باشد به راه فساد کشانده می‌شود. حسین‌خان از رفتار بعضی از مامورین که برای برچیدن بساط‌شان می‌روند گلایه دارد، اما می‌گوید: «بعضی‌های‌شان هم آدم‌های خیلی خوبی هستند و با مهربانی با آدم حرف می‌زنند.» او معتقد است البته بعضی نوارفروش‌ها هم مقصر هستند چون صدای ضبط صوت‌شان را بلند کرده و مزاحمت برای مردم ایجاد می‌کنند. هنگام خداحافظی می‌گوید: «ان‌شاءالله کاری پیدا بشود تا از این کار دست برداریم.»
در این گشت و گذار که با چند تن دیگر نیز به بحث نشسته‌ایم، عمده مسئله‌ای که موجب روی آوردن اکثر آنان به این کار شده، مسئله پراهمیت بیکاری است. در یک جمع‌بندی کلی به این نتیجه رسیدیم برای از بین رفتن مسئله‌ای به نام نوارفروشی، ایجاد محیط کار برای صاحبان این‌گونه مشاغل است.
در این گفت‌وگوها به افرادی هم برخور کردیم که شغل‌های دیگری داشته‌اند، ولی بر اثر نبود مواد مورد نیاز ناچارا روی به نوارفروشی آورده‌اند.
اکثر صاحبان این مشاغل یادآور کرده‌اند که در صورت کار آبرومندانه دست از این کار که جز ضعف اعصاب برای خود و دیگران ندارد، خواهند کشید. البته به جز مسئله حاد بیکاری که با توجه به جو موجود جامعه به صورت مشکلی درآمده، عوامل دیگری نیز در روی آوردن این‌گونه افراد به چنین مشاغلی موثر بوده‌اند. از آن‌جمله:
در گفت‌وگو با جوانی وی به این سوال که «چرا از میان این همه شغل سبک و ساده این را انتخاب کرده‌ای؟» جواب داد: «حدود ۱۰ سال است به این شغل خو گرفته‌ام.»
 این پاسخ ساده و صریح نمایانگر این مسئله است که رسوبات فکری گذشته همچنان در ذهن این‌گونه افراد وجود داشته و به یک نوع عادت تبدیل یافته است. به طوری که اگر از ایشان بپرسی مثلا چرا به جای نوارفروشی شغل دیگری در همان ردیف و سرمایه انتخاب نمی‌کنی، جواب روشنی بری انتخاب خود ندارد. بنابراین یکسری از این‌گونه افراد صرفا وارث این شغل از سال‌ها قبل‌اند. برای آن‌ها نوار موسیقی و یا نوار بدهی تفاوتی ندارد، بلکه آن‌ها نفس نوارفروشی را برای خود انتخاب کرده‌اند و تابع بازارند. البته مسائل دیگری از قبیل میل و علاه به نوار موسیقی، کم‌دردسر بودن این شغل، عدم احتیاج به سرمایه زیاد و مغازه و... موجبات روی آوردن به این شغل را در افرادی باعث گشته است.
 در جست‌وجوی چاره
در یک ارزیابی کلی به این نتیجه رسیدیم که برای ریشه‌کن ساختن غبار ابتذال از افکار جوانان توسل به نیروی قهریه و درهم ریختن بساط افرادی همچون نوارفروش‌ها نه‌تنها کارساز نیست بلکه این‌گونه برخورها زمینه‌ساز یک نوع اصرار و ابرام در ادامه این امر می‌شود زیرا به گمان ما این‌ها معلول‌هایند و ریشه را بایستی از علت‌ها مورد مطالعه قرار داد. یک نوارفروش که برایش تفاوتی ندارد چه نواری را می‌فروشد و اندیشه‌اش به آن حد نضج نیافته که تشخیص خیر از شر دهد، بلکه صرفا برای گذران عمر و در طلب معاش به این کار مبادرت می‌ورزد، مستحق مجازات نیست. باید زمینه‌های مناسب را جایگزین غلط‌کار‌ها و تبهکاری‌ها کرد. وقتی هنر را صاحبان واقعی‌اش پاسداری نکردند بدیهی است که هر متاعی را به این نام عرضه خواهند کرد و مسلم است که در این رهگذر قربانیانی هم خواهد گرفت که یک نمونه‌اش نوارفروش‌های خیابانی‌اند...
 
 
این خبر را به اشتراک بگذارید:
ارسال نظرات