پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ یکی از گروهایی که همیشه حضور فعالی در مبارزات مردمی علیه رژیم پهلوی داشتند دانشآموزان بودند آنها در توزیع اعلامیهها، جلسات انقلابی و راهپیماییها همواره حضور داشتند.
حجتالاسلام احمد سالک در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است درباره فعالیتهای انقلابی دانشآموزان اصفهانی علیه رژیم پهلوی میگوید: ما یک گروه از دانشآموزان بودیم که جلسات متعددی برای مبارزه با رژیم پهلوی داشتیم و در سطح شهر کار شعارنویسی و غیره را انجام میدادیم. علاوه بر اين، ما مىبايست در مقام عمل امتحان خود را پس مىداديم و يكى از ميدانهاى امتحان اين بود كه اطلاعيههايى را كه از ناحيه حضرت امام به مناسبتهاى مختلف صادر مىشد و در جلسه رابطين بين ما توزيع مىشد، در هسته خودمان تقسيم و در دبيرستانها پخش نماييم.
لازمه پخش اطلاعيه و اعلاميهها در دبيرستانها اين بود كه ما بايد به اصطلاح تعداد دانشآموزان دبيرستانها را مىدانستيم. دبيرستان ما حدود هفتصد دانشآموز داشت. يادم هست براى اولين بار هفتصد اعلاميه را خودم صبح زود به دبيرستانمان بردم، اما ورودم به دبيرستان زمانى بود كه مستخدم، در دبيرستان را به اصطلاح براى آب و جارو كردن باز كرده بود. بدون اينكه مستخدم مدرسه بفهمد وارد دبيرستان شدم و خودم را پشت ساختمان مخفى كردم و پس از نظافت هر كلاسى توسط مستخدم، من به آن كلاس مىرفتم و روى هر ميز، يكى از اطلاعيههاى حضرت امام را مىگذاشتم.
پس از پايان كار، به سرعت از دبيرستان خارج شده و به سمت منزلمان رفتم و سپس ساعت هشت و نيم صبح به دبيرستان آمدم. البته من چون هم صدايم خوب بود و هم در قرائت قرآن و اجراى برنامهها قوى بودم، آقاى عيناليقين ـ مدير دبيرستان صارميه ـ كليد دفتر را براى آماده كردن برنامههاى صبحگاهى به من داده بود كه اتفاقآ همان روزى كه اطلاعيههاى حضرت امام را در دبيرستان توزيع كردم، همان روز برنامه صبحگاهى را هم من آماده كرده بودم.
پس از ورود دانشآموزان به مدرسه و بعد از آن كه زنگ زده شد، اعلام برنامه كردم و قرائت قرآن و ترجمه آن را انجام دادم و پس از پايان برنامه همگى به سر كلاسها رفتيم. وقتى زنگ استراحت ساعت اول زده شد، همه ما دانشآموزان در حالى كه اطلاعيه حضرت امام دستمان بود و سرگرم مطالعه آن بوديم از كلاس بيرون آمديم. از اين جهت يك مرتبه ناظم و مدير و معلمها و همه اينها به وحشت افتادند كه قضيه چيست؟ خواستند اطلاعيهها را جمعآورى كنند، اما بچهها حريص شده بودند و اطلاعيهها را پيش خودشان نگه مىداشتند و ما چند بار اين كار را در دبيرستان تكرار كرده بوديم، طورى كه حتى ساواك با مدير و ناظم دبيرستان برخورد تندى كرد و از طرفى آنها هم نمىتوانستند به كسى مشكوك شوند، چون ما كه سر ساعت مىرفتيم، خيلى هم آرام بوديم و سرمان به كار خودمان بود.