حمایت امریکا از جنایت رژیم پهلوی در 17 شهریور
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ در روز 17 شهریور 1357 رژیم پهلوی بار دیگر مردمی را که با هدف سرنگونی سلطنت وارد میدان شده بودند به گلوله بست تا بتواند بقای سلطنت را تضمین کند، اما نتیجه این اقدام، چیزی جز تندتر شدن شیب سقوط رژیم پهلوی نبود.
حجتالاسلام والمسلیمن روحالله حسینیان در بخشی از کتاب "یکسال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه (بهمن 1356 تا بهمن 1357)" که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی چاپ و منتشر شده است، درباره جنایت رژیم پهلوی در 17 شهریور و پیامدهای این فاجعه مینویسد: يكي از نقاط عطف تاريخ انقلاب اسلامی قتلعام مردم تهران در 17 شهريور در ميدان ژاله (شهدا) بود. كشتار بيرحمانه مردم در آن روز تجلي واقعي رژيمي بود كه سعي ميكرد با فريبكاري از خود چهرهاي صلحدوست، آزاديخواه و مخالف با مفاسد بسازد. واقعه خونين 17 شهريور نقطه پاياني بود بين ملّتي ستمديده و رژيمي ستمكار. اين واقعه نظريه امام خميني را در دروغگويي و فريبكاري رژيم پهلوی به اثبات رساند و مردم را براي سرنگوني رژيم مصممتر ساخت.
اين واقعه چگونه و چرا به وجود آمد و پيامدهاي آن چه بود؟ به بررسي آن ميپردازيم.
راهپيمايي 16 شهريور
انقلابیون و مبارزین كه برگزاري راهپيمايي عید فطر در روز 13 شهريور را تجربه موفقي ارزيابي كردند، تصميم گرفتند بار ديگر در مقابل حكومت شريفامامي و به منظور برائت از وي، مانور قدرتي را به اجرا درآورند. بنابر خاطرات شهيد محلاتي، بعد از راهپيمايي عيد فطر به اين نتيجه رسيديم كه «اين كار بايد با نظم و ترتيبي ادامه يابد، جلسهاي گرفتيم و از صبح تا غروب دور هم بوديم و تصميم گرفتيم كه روز پنجشنبه (16 شهريور) راهپيمايي بكنيم.» آيتالله بهشتي در جامعه روحانيت استدلال كرد كه بعد از راهپيمايي عيد فطر «حالا كه مردم آمدند نبايد در اين حركت مردمي فترت ايجاد شود، لذا از مردم به راهپيمايي دعوت شد.»
با فرا رسيدن سحرگاه روز 16 شهريور، سيل جمعيت از گوشه گوشه تهران جاري شد. به گزارش كيهان، تهران يكپارچه تعطيل و تظاهرات بود. صدها هزار تظاهركننده در خيابانهاي تهران راهپيمايي كردند. راهپيمايان براي سربازان دست تكان ميدادند و گل پرتاب ميكردند. ناظران اين راهپيمايي را تا يك ميليون نفر تخمين زدند. طول صفهاي راهپيمايان به چند كيلومتر ميرسيد.
بنابر گزارش ساواك، تظاهرات اين روز از منطقه قيطريه، ونك، پهلوي (وليعصر) ژاله و مناطق جنوب شهر شروع شد و جمعيتها در شاهرضا (انقلاب) و آيزنهاور (آزادي) به هم پيوستند و ساعت 18:30 به ميدان شهياد (آزادي) رسيدند.
به روايت آقاي ناطقنوري، نزديك به غروب بود كه جمعيت به ميدان آزادي رسيد. كاميونهاي ارتشي داخل ميدان آزادي استقرار يافته بودند، مردم خصوصاً خانمها با شعارهاي خود سربازان و درجهداران را منقلب كردند و آنها را به گريه انداخته بودند. آيتالله بهشتي تصميم گرفت براي جمعيت سخنراني كند. از او دعوت كردند روي يك اتومبيل پارك شده برود، وي اين اقدام را بدون اجازه صاحبش غاصبانه شمرد و امتناع كرد. بشكهاي را پيدا كردند و ايشان روي آن ايستاد و سخنراني كرد. آيتالله بهشتي در پايان سخنراني اعلام كرد كه «جامعه روحانيت فردا (17 شهریور) برنامه ندارد.» با این وجود عدهای از مردم در راهپيمايی بزرگ 16 شهريور فرياد میزدند: «فردا صبح در ميدان ژاله.»
اين راهپيمايي يكي از نقاط عطف تاريخ انقلاب شد تا جايي كه فريدون هويدا مينويسد: به نظر من اين راهپيمايي كه به صورت عظيمي برگزار شد... ضمن آن آشكار شد كه [آيتالله] خميني در عرض دو ماه ژوئيه و اوت (تير و مرداد) به خوبي توانسته رهبري خود را تثبيت كند و نشان دهد كه قدرت او در تبعيد به مراتب از ديگران بيشتر است.
اعلام حکومت نظامی
رژيم پهلوی بعد از راهپيمايي بزرگ 16 شهريور به اين نتيجه رسيد كه بايد بر شدت سركوب افزود تا بتوان بحران را مهار كرد. به روايت فريدون هويدا، پس از راهپيمايي روز 16 شهريور، فرماندهان نظامي به شاه فشار آوردند كه هر چه زودتر در تهران حكومت نظامي اعلام كند و خواسته خود را نيز چنين توصيه كردند: در راهپيمايي امروز سيل جمعيت به راحتي ميتوانست عمارت مجلس و تأسيسات راديوـ تلويزيون را به تصرف خود درآورد. شاه بعد از چند ساعت ترديد و دوددلي با سفراي انگليس و آمريكا به تبادل نظر پرداخت و تصميم گرفت كه تسليم نظر فرماندهان ارتش شود.
فرماندار نظامی تهران به سپهبد بدرهای فرمانده گارد جاويدان دستور داد تا واحدهايی از گارد را به فرمانداری نظامی منتقل كند. بدرهای فرمان اعزام واحدهايی را به سرلشكر امينی افشار فرمانده لشكر 1 گارد جاويدان صادر كرد و يگانهايی از لشكر در ميدان و خيابان ژاله (شهدا) مستقر شدند.
روز واقعه
ارتشبد اويسی با صدور اولين اطلاعيه فرمانداری نظامی اعلام كرد: «به منظور ايجاد رفاه مردم و نحوه نظم از ساعت 6 صبح روز 17 شهريور ماه مقررات حكومت نظامی را به مدت شش ماه» به اجرا میگذارد.[1]
اما مردم در صبح روز 17 شهریور، بیخبر از حكومت نظامی در دستههای بزرگی از خيابانهای فرحآباد، شهباز و ميدان خراسان به طرف ميدان ژاله حركت كردند. در نزديكی ميدان و خود ميدان كاميونهای مملو از نظاميان ايستاده بودند، ولی مردم بیاعتنا به راه خود ادامه میدادند.
ساعت نزديک هفت و سی صبح بود كه جمعيت در ميدان ژاله و خيابانهای منتهی به آن مستقر شدند. يكی از فرماندهان نظامی با بلندگو به مردم اعلام كرد كه حكومت نظامی است، چرا تجمع كردهايد؟ اما مردم روی زمین نشستند. ظواهر امر نشان میداد كه نيروهای فرمانداري نظامی قصد متفرق كردن مردم را ندارند. راه عبور را از چهار طرف بر روی مردم بستند. ناگهان صدای رگبار از خيابانهای منتهی به ميدان بلند شد و همين كه جمعيت از چهار طرف به سوی ميدان هجوم آوردند، نيروهای مستقر در ميدان نيز از چند سو مردم را به رگبار مسلسل بستند. در مدت چند ثانيه صدها نفر در خاک و خون غلطيدند.
خبر قتلعام مردم در ميدان ژاله در تهران پيچيد و سرتاسر تهران به جنب و جوش درآمد. مردم بیاعتنا به حكومت نظامي به خيابانها ريختند و با مأمورين فرمانداری نظامي درگير شدند. طبق گزارش ساواک، تظاهرات از ميدان ژاله به خيابانهای ديگری از قسمت شرق تهران كشيده شد، سپس تظاهرات به جنوب تهران، خيابانهای مولوي، ميدان خراسان، ميدان شوش و ميدان راهآهن سرايت كرد و در مدت كوتاهی خيابانهای فردوسی، منوچهری، خيابان سعدی شمالی، خيابان نظامآباد، خيابان فرحآباد، منطقه نارمک، ميدان سپه، خيابان لالهزار، به صحنه درگيري تبديل شد. تظاهرات و درگيري تا پاسی از شب ادامه داشت.[2]
خبر فاجعه قتلعام مردم در ميدان ژاله به سرعت در جهان پيچيد و سياستمداران، دولتمداران، خبرگزاریها و محافل بينالمللی را وادار به عكسالعمل نمود؛ امّا هيچ عكسالعملی زشتتر از دولت آمريكا نسبت به اين قتلعام فجيع نبود.
در آن روزها رؤسای كشورهای آمريكا، مصر و رژیم صهیونیستی در كمپ ديويد مشغول مذاكرات سازش بودند. فردای آن روز وارن كريستوفر معاون وزير امورخارجه آمريكا از واشنگتن با سايروس ونس وزير امورخارجه كه در كمپ ديويد بود تماس برقرار كرد و «توصيه كرد كه پرزيدنت كارتر هر چه زودتر با شاه صحبت كند». ونس گزارشی از وضعيت ايران را به كارتر ارائه داد و از كارتر خواست تا با شاه تماس بگيرد. [3] ابتدا انورسادات با شاه تماس گرفت و «مراتب همدردی و پشتيبانی خود را از شاه به وی اطلاع داد» [4] و سپس كارتر با شاه تلفنی صحبت كرد و «پشتيبانی آمريكا را از وی در اقداماتی كه برای برقراری نظم به عمل میآورد تأييد كرد».[5]
خبر حمايت كارتر از جنایت رژیم پهلوی در میدان ژاله در رسانهها منتشر شد. رژيم كه سعی میكرد مخالفان خود را مرعوب كند، بر انتشار اين خبر دامن میزد. روزنامههای كيهان و اطلاعات اعلام كردند كه «كارتر با شاهنشاه مكالمه تلفنی كرد». روزنامهها به نقل از اطلاعيه كاخ سفيد نوشتند كه «كارتر با شاهنشاه تماس گرفته و وضع كنونی ايران را كه در آن تظاهرات ضد دولتي به رهبری افراطیها جريان داشته و دست كم 95 نفر كشته بر جاي گذارده مورد بحث قرار داده است. پرزيدنت كارتر مناسبات نزديک و دوستانه ميان ايران و آمريكا را مورد تأييد قرار داده است و نسبت به ادامه جنبش اعطای آزادی سياسی اظهار اميدواری نموده است». خبرگزاری فرانسه اعلام كرد: كارتر با شاه تماس گرفته و «پشتيباني از رژيم تهران را تأييد كرده است»[6]
خبر حمايت كارتر از شاه آن هم بعد از قتلعام مردم تهران، ملیگرايان را كه اميد به او بسته بودند مبهوت كرد و موضع امام خميني را به شدت تثبيت نمود. امام در عكسالعمل به اين پيام كارتر در مصاحبه با راديو تلويزيون فرانسه فرمودند: آقای كارتر كه برای يک زندانی در شوروی آن قدر هياهو درآورد، پس از كشتارهای پياپی شاه، پشتيبانی خود را از او دريغ نكرد... اين به خاطر اين است كه آمريكا به دنبال منافع خودش فقط هست.[7]
پیامدهای فاجعه 17 شهریور
«برخورد خونين پليس نه تنها كمكی به شاه نكرد، بلكه موجب شد تا هم قدرت و هم جمعيت و هم تعداد تظاهركنندگان افزايش يابد». [8] علت افزوده شدن بر قدرت و جمعيت اين بود كه مردمی كه هنوز مردد بودند صف خود را مشخص كردند و با جنايت هولانگيز رژيم، به صفوف مخالفين پيوستند.
به نظر ماروين زونيس بعد از اين قتلعام «بسياري از ايرانيان به صف مخالفين رژيم پيوستند و آنان كه در صف مخالفين بودند به خواستههايشان افزودند. برای اولين بار رهبران مذهبی ميانهرو اظهار داشتند كه قتلعام ميدان ژاله نشان میدهد كه اصلاح رژيم پهلوی غيرممكن است و شاه میبايست برود». [9]
پير بلانشه مینويسد: «ماجرای ميدان ژاله، شهر به شهر در ايران تأثير میگذاشت و كشتهشدگان جمعه سياه پرچمداران جنگ عرفانی عليه شاه میشوند... پس از كشتار ميدان ژاله، انقلاب راويان خود را يافته، خبرها شهر به شهر، مسجد به مسجد كشور را طی میكنند تا سرگذشت نبرد ملتی دست خالی با مستبدی خونخوار را بسازند. برگشتي خارقالعاده است. ملّت به صورت قهرمان درمیآيد و شاه به صورت فردی كه تمام بدیها ناشي از اوست»[10]
چند روزی حكومت نظامی با شدت با مردم برخورد میكرد و بسياری از مردم هنوز در شوک بودند، شريفامامی سرمست از باده پيروزی در جمع هيئت دولت در 21 شهريور گفت: «برابر گزارشهايی كه اكنون میرسد آرامش نسبی در سراسر كشور به وجود آمده است و اميدواريم به زودی نظم كامل به نحوی برقرار گردد كه موجبات ناراحتی مردم كاملاً برطرف شود».[11]
چيزی نگذشت كه تمام آرزوهاي شريفامامی نقش بر آب شد و خشم مردم به صورت اعتصاب آن هم در شاهرگ حياتی رژيم يعنی صنعت نفت بروز كرد و به سرعت گسترش پيدا كرد تا جايی كه دولت را با بحرانی جديد روبهرو كرد و از این پس، روند سقوط رژیم تندتر شد.
1- روزنامه كيهان، 18/6/1357، ص 5
2- انقلاب اسلامي به روايت اسناد ساواك، كتاب يازدهم، صص 49 ـ 44
3- سايروس ونس، توطئه در ايران، ترجمه محمود طلوعی، انتشارات هفته، تهران، 1362، ص 25
4- ويليام سوليوان، مأموريت در ايران، ترجمه محمود مشرقی، انتشارات هفته، تهران، 1361، ص 115
5- سايروس ونس، پيشين، ص 25 و ر. ك به ويليام سوليوان، همان
6- روزنامه كيهان و اطلاعات، 20/6/1356
7- صحيفه امام، ج 3، ص 47
8- جيمي كارتر، 444 روز؛ ماجرای گروگانهای امریکا در ایران، ترجمه عباس مخبر، طرح نو، تهران، 1371، ص 12
9- ماروين زونيس، شكست شاهانه، ترجمه اسماعيل زند و بتول سعيدي، تهران، نشر نو، 1371، ص 442
10- پير بلانشه، انقلاب بنام خدا، ترجمه قاسم صنعوی، سحاب کتاب، تهران، 1358، ص 65
11- در آستانهي انقلاب اسلامي، (اسنادی از واپسين سالهای حكومت پهلوي)، به كوشش جلال فرهمند، تهران، مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، 1384، ص 282