نحوه توزیع اعلامیههای امام خمینی در مخالفت با حزب رستاخیز در دزفول
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ با تاسیس حزب رستاخیز به دستور محمدرضا پهلوی، بر خلاف انتظار رژیم، مخالفت با این حزب از سوی مردم آغاز شد. چنانچه در کتاب «انقلاب اسلامی در دزفول» که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده آمده است، مردم دزفول نیز به شیوههای مختلف، با این حزب به مخالفت پرداختند که از جمله این شیوهها، تهیه و توزیع اعلامیههای امام خمینی علیه حزب رستاخیز بود.
غلامرضا خلفرضايي، از مبارزین دزفولی، درباره نحوه توزیع اعلامیه امام خمینی علیه حزب رستاخیز در دزفول ميگويد: «ارتباط بنده با روحانيون حوزه علميه قم به واسطه حجتالاسلام سيدمحمدكاظم دانش و عزيز صفري و از طريق روحانيون مبارزي كه جهت سخنراني و تبليغ افكار انقلابي به دزفول سفر ميكردند برقرار شد و در ادامه اين ارتباط، من نيز چند مرتبه به قم رفتم و در مدرسه خان و فيضيه با طلاب خوزستاني كه قبلاً به دزفول آمده و سخنراني كرده بودند، ملاقات كردم. در سال 1354 اعلاميه تحريم حزب رستاخيز را از آنها دريافت كرده و تعداد زيادي از آن اعلاميه را دستنويس نموده و در منازل افرادي كه از انگيزههاي مبارزاتي آنها مطلع بودم، انداختم و يا به طرق ديگر آنها را پخش كردم.»
حاجرحيم سعيديفر از بازاريان فعال و انقلابي دزفول و از اعضای انجمن محمدي، درباره اقدامات اعضای این انجمن در مبارزه با حزب رستاخیز میگوید: «انجمن محمدی دزفول از سال 1350 فعاليت خود را در زمينه مبارزه با رژيم منحوس پهلوي و افشاگري تشديد كرد. از جمله اين فعاليتها پخش كتابهاي ممنوعه و نوارهاي سخنراني افرادي بود كه ممنوعالمنبر يا زنداني شده بودند. همچنين اين انجمن در مقطع مهمي از انقلاب رساله حضرت امام(ره) و اعلاميه ايشان عليه حزب رستاخيز را توزيع نمود. اين اعلاميه را ـ که حضرت امام(ره) در اسفند سال 1353 در تحريم حزب رستاخيز صادر كرده بود ـ يكي از روحانيون حوزه علميه قم براي ما فرستاده بود.
وقتي که وي در مراسم سالگرد 15 خرداد در سال 1354 در مدرسه فيضيه دستگير شد و حجره او از طرف ساواك مورد تفتيش قرار گرفت، اسامي بنده و آقاي محمدعلي امين به عنوان مسئولان انجمنهاي محمدي و جوانان و غلامرضا خلف رضايي لو رفت و ما را دستگير كردند.
ما اعلاميه حضرت امام در مخالفت با تأسيس حزب رستاخيز را توزيع كرده و فقط هفت برگ اصلي آن مانده بود كه در بازجوييها اظهار كرديم كه اين هفت برگ را براي ما فرستاده بودند و خبر نداريم كه چه كسي اين اعلاميهها را توزيع كرده است. زير شكنجه هم هيچي نگفتيم. ما را به زندان اوين بردند و با روحانيوني كه حدود چهارصد پانصد نفر بودند، زنداني كردند...»