کد خبر: ۷۱۷۸

روایتی از بسیج مردم دزفول در نخستین روزهای جنگ تحمیلی؛ از نبرد با دشمن بعثی تا کمک‌های معیشتی به نیازمندان

ما اول رفتیم یک ماشین وانت برای بعضی از مقدمات کار گرفتیم. تعدادی کپسول آتش‌نشانی برای مواقع ضروری گرفتیم و یک آتش‌نشانی و یک مرکز بهداشت تشکیل دادیم. یک بخش آموزش نظامی هم گذاشتیم که برای آموزش از برادران ارتشی استفاده می‌کردیم. قسمت‌های مختلفی از جمله یک مرکز اعزام نیرو به جبهه و یک مرکز نگهبانی در خود محله گذاشتیم. چون نیروی انتظامی به آن صورت نبودند. البته کمیته بود تازه شکل گرفته بود. در هر محلی حفاظت آن محل بیشتر با خود بسیج بود.
تاریخ انتشار: ۱۵:۴۸ - ۳۱ شهريور ۱۴۰۰ - 2021September 22
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ارسال نظر
تازه های کتاب