|بیژن عبدالکریمی| چند پرسش از عمادالدین باقی و بسیاری از روشنفکران عزیز ایرانزمین
پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آقای عمادالدین باقی عزیز! سلام و درود خداوند بر شما، که یکی از دغدغهمندترین روشنفکران این سرزمین هستید و خودتان نیز مستحضرید که بنده به شما چقدر ارادت دارم. موضع گیری اخیرتان را درخصوص ترامپ جنایتکار خواندم. لذت بردم و تحسین کردم. اما موضعتان در قبال مذاکره و سیاست راهبردی نظام سیاسی کشور متناقض است. پرسشم از شما این است: مگر با همه کس و تحت هر شرایطی میتوان مذاکره کرد؟ با یک قدرت قلدر و زباننفهم و متفرعن که خواهان تسلیم مطلق و به بردگی کشیدن همه جهانیان ازجمله ملت شماست اگر شما بودید چگونه مذاکره می کردید؟ اگر شما جای جاستین ترودو، نخستوزیر کانادا بودید آیا بر سر الحاق کانادا به آمریکا بر سر میز مذاکره مینشستید؟ اگر شما جای خانم مته فردریکسن، نخستوزیر کنونی دانمارک بودید، در برابر فشار ترامپ برای تصاحب بخشی از سرزمینتان، یعنی جزیره گرینلند چه میکردید؟ بفرمایید نظام سیاسی کشور در سر میز مذاکره با آمریکا چه موضعی در برابر درخواست آمریکا برای تسلیم تمام نیروهای دفاعی کشور باید بگیرد؟
اگر شما روشنفکران به جای نمایندگان سیاسی کشور بودید، بعد از خروج ترامپ از یرجام چه میکردید؟ اگر بنده و شما جای نظام سیاسی کشور بودیم و از آمریکا و ترامپ میخواستیم که بنشینیم همه اختلافات را در یک شرایط عادلانه و شرافتمندانه، براساس منافع ملی هر دو کشور حل کنیم، آنگاه آنها از ما میخواستند که شرط این مذاکره پذیرش خدایی آمریکا و بندگی و تسلیم مطلق ما ایرانیان است و ما را بر سر انتخاب یک دو راهی قرار میدادند، یعنی «یا تسلیم مطلق و بی قید و شرط و تسلیم همه نیروهای دفاعی کشور یا تهدید به بمباران شدن و به خاک و خون کشیدن این ملت»، بهراستی چه می کردیم؟ آیا شما و دیگر عزیزان روشنفکری که همچون شما پذیرش مذاکره با آمریکا را به عنوان یک اصل مطلق و لابشرط میپذیرند و بر آن تکیه میورزند میتوانند این تضمین را به ملت ایران بدهند که بعد از تسلیم نیروهای دفاعی کشور، آمریکا و اسرائیل همان بلایی را سرمان نیاورند که بر سر لیبی، افغانستان، عراق، سوریه، غزه و جنوب لبنان آوردند؟
آیا شما نیز، جسارتاً و با عذرخواهی، جزو همان دسته از شبهروشنفکران احمق و نادانی هستید که میگویند ما از آمریکا و اسرائیل میخواهیم که مصلای تهران را بمبباران کنند اما دانشگاه تهران را نه؟! چرا بسیاری از روشنفکران ما بهراستی سختی و صعوبت شرایط را در نمییابند یا فقط در فضایی ذهنی و رمانتیک به دنبال آزادی و احقاق حقوق بشر و آزادیهای مدنی هستند؟ فکر نمیکنید همین تناقض و بازی در زمین غرب و همسوییها با غرب است که زمینههای فشار هرچه بیشتر به کشور و ملت را فراهم میسازد و سبب گردیده است آمریکا و اسرائیل بر روی شکاف اجتماعی ما بیش از اندازه سرمایهگذاری کنند و چنان جسور شدهاند که پیوسته ما را تهدید کنند؟
به گمانم همین تناقضهاست که بسیاری از روشنفکران را با معضلات عظیم تاریخی روبهرو کرده است تا آنجا که در دهههای کنونی در جای درست تاریخ نایستاده و نمیتوانند در این شرایط سخت تاریخی به کشور و به ملت محروم و رنجکشیدهمان که تحت فشار بسیار سنگینی است کمکی کنند و حتی خودشان براساس همین تناقض یکی از عوامل فشار حداکثری به مردم مظلوم سرزمین ایران تبدیل گردیدهاند.
امیدوارم این نقد به برخی از روشنفکران به معنای نادیده انگاشتن و توجیه همه خطاها و ناکارآمدی های نظام سیاسی کشور در حوزههای گوناگون سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و عدم توجهاتش به استلزامات حقیقی یک مقاومت راستین در برابر فشار حداکثری نظام سلطه تلقی نگردد. سیاستهای نادرست اقتصادی و فرهنگی حاکمیتی در برابر جامعه در کنار مواضع نادرست روشنفکران نسبت به نظام سلطه جهانی، دست به دست هم داده شرایط را برای فشار حداکثری به ملت و خدای ناکرده خطر حمله نظامی به ایران عزیز و تحمیل دوباره یک جنگ خانمانسوز به ایران عزیزمان را فراهم میکند. بر همه آحاد ملت ایران، روشنفکران و مسئولین کشور است که درخصوص یکایک مواضع و کنشهای سیاسی و اجتماعیمان بسیار بسیار هوشیار بوده، با ابتکار عملهایی به جامعه برای عبور از این شرایط بحرانی یاری رسانیم.
با مهر و ارادت - ۲۲ بهمن ماه ۱۴۰۳
منبع: در مصاحبه با واحد ارتباطات و رسانه مرکز اسناد انقلاب اسلامی.