حجتالاسلام ناطقنوری در خاطرات خود میگوید: به اتفاق شهید عراقی نزد امام رفتیم و گفتیم: آقا در همسایگی محل اقامت شما، یك خانه را تدارك دیدهایم و از پشتبام مدرسه هم راه ورود به آن را درست كردهایم، حفظ جان شما در این شرایط حساس لازم است تا اگر خدای نكرده محل اقامت شما را بمباران كنند، جان شما سالم بماند اجازه دهید شما را به آنجا منتقل كنیم. هر چه اصرار كردیم ایشان نپذیرفت و در آخر جملهای فرمودند كه ما را خلع سلاح كرد. فرمودند: هر كسی خودش میترسد آنجا برود.