مرکز اسناد انقلاب اسلامی

برچسب ها - فیروز
انتشار برای نخستین‌بار| روایتی از حسینعلی طاهرزاده
رئیس زندان قرآن را از دست لاجوردی گرفت و پرت كرد. بدون هیچ درنگی لاجوردی یقه سرهنگ را چسبید محكم به دیوار كوبید من هم درست شانه به شانه لاجوردی ایستاده بودم. آن مأمورها كه خواستند بیایند من جلوی سلول بودم هیکل قوی هم داشتم مأمور را گرفتم نگذاشتم داخل بیاید. در همان حین اسدالله لاجوردی دو تا چك در گوش این سرهنگ رئیس زندان زد. من گفتم اسدالله ولش کن ... اسدالله این را ول كرد. پس گردن او را گرفت آورد از سلول به بیرون پرت كرد.
کد خبر: ۵۱۳۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۳۰

تازه های کتاب