سه روایت از سیره آیتالله طالقانی
پیران روستا میگفتند: روزی آیتالله طالقانی را دیدیم که با عدهای از مردم به سمت کوه مقابل روستا میروند. بالای کوه، مزار یکی از اجداد ایشان بود. آیتالله طالقانی وقتی به مزار رسید، با کلنگی که با خود آورده بود، شروع کرد به خراب کردن دیوارکهایی که مردم با خشت، دور قبر ایشان ساخته بودند...
کد خبر: ۸۲۱۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۹/۱۳
مرحوم آیت الله سید محمود طالقانی میگوید: « من پیش نواب صفوی رفتم و گفتم که چرا با آقای دکتر مصدق اختلاف دارید؟» ایشان در پاسخ گفتند: « اگر آقای دکتر مصدق به وعدهای که داده است عمل کند و احکام اسلام را اجرا کند ما هیچ اختلافی با هم نداریم. من حتی رفتگر حکومت اسلامی میشوم.» پیش دکتر مصدق رفتم. او گفت: «درخواست حکومت اسلامی را بگذارند برای دولتهای پس از من. من دولت ابدی نخواهم بود.»
کد خبر: ۵۴۵۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۲۸