قرار شد که یک تعدادی از دانشجویان را از دانشگاه به ملاقات رهبری ببریم. کمی نگرانی داشتیم که نکند یک موقع در محضر رهبری حرکات ناشایستی انجام دهند، چون تعدادی از بچههای دفتر تحکیم وحدت هم بودند. خودم در آنجا بچههایی که علیالظاهر تشخیص میدادیم اینها مناسب نیست که بیایند، [دیدم که] چه گریهای میکردند و حاضر بودند دست ایشان را ببوسند.
من همیشه میگویم تا قبل از اینکه به استان گیلان بروم شناخت درستی ازمردم آنجا نداشتم. دراینجا متوجه شدم که اینها انسانهای وارسته و سلحشوری هستند. بعد ازعمل جراحی وقتی به هوش آمدم، متوجه شدم؛ دختر و پسر، محصل ودانشجو، زن و مرد، درصفهای طولانی یکی یکی به عیادت ما میآمدند و بعد سریع میرفتند یعنی آنجا نمیایستادند.