"خاطرات ناب"
روز بیست ودوم بهمن در راه بازگشت از کارخانه تحت مدیریت کمونیست ها بودم که شنیدم رادیو گفت: صدای انقلاب اسلامی ایران، ماشین را نگه داشتم، از ماشین آمدم پایین، روی زمین خیابان افتادم زمین و سجده کردم. به قدری برای من عجیب بود این حادثه ! اگرچه بعد از آمدن امام، خب،، معلوم بود که حادثه اتفاق افتاده، اما اینکه از صدای ایران، از فرستنده رسمی کشور این صدا به گوش من برسد، این برای من یک چیز اصلاً باورنکردنی بود. و این حرف خندهآور را هم به شما بگویم که تا مدتها، شاید تا چند هفته، دائماً این فکر و این شک برای من پیش میآمد که من نکند خواب باشم! و کاری می کردم که اگر خوابم، از خواب بیدار بشوم؛ دیدم نه خیر، از خواب بیدار نمیشوم و معلوم شد که نه خیر، بیداری است و واضح ترین و جدی ترین و اصیلترین حوادث بیداری دوران عمر ما هم هست.
کد خبر: ۵۴۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۱۲