مرکز اسناد انقلاب اسلامی

برچسب ها - توسلی
خاطره منتشر نشده از حجت‌الاسلام توسلی
من رفتم هرچه چانه زدم یک حرکت داد به من، مرا کنار زد گفت که طلاب، بچه‌های من در مدرسه‌ فیضیه زده بشوند و من درب خانه‌ام را ببندم. درب خانه باید باز باشد و دو تا درب را هم باز کنید. ایشان گفت که حالا یک درب را باز می‌کنیم یک درب باز باشد یکی بسته. گفت: باید هر دو درب باز باشد و لذا آمدند دو تا درب ها را باز کردند.
کد خبر: ۷۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۱/۰۲

تازه های کتاب