پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ همزمان با فرا رسیدن سالروز ارتحال حضرت امام خمینی (ره)، بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی گفتوگویی با حجتالاسلام والمسلمین سید حمید روحانی، پژوهشگر و مورخ انقلاب انجام داد. در این گفتوگو، وی با استناد به شواهد تاریخی و مستندات دقیق، به بازخوانی دیدگاهها و مواضع حضرت امام درباره نحوه مواجهه با جریانهای فکری مخالف، گروههای سیاسی چپگرا و روشنفکران میپردازد.
روحانی در این مصاحبه، با اشاره به روحیه مدارا، سعه صدر و قدرت جذب امام نسبت به اقشار مختلف جامعه، تاکید میکند که رمز فراگیری نهضت اسلامی در همین روش حکیمانه و جامعنگر امام خمینی نهفته بود؛ روشی که توانست کارگران، کشاورزان، بازاریان، روحانیون، دانشگاهیان و حتی زنان را به صورت همزمان در صحنه مبارزه حاضر کند.
وی همچنین با ارائه روایتهایی مستند از دیدارهای نادر امام با مقامات رژیم پهلوی، بهویژه تیمسار پاکروان، به بررسی ادعاهای مطرحشده در برخی منابع مشکوک و تحریفشده درباره دوران حصر امام میپردازد و نسبت به تلاش هدفمند جریانهای داخلی و خارجی برای تحریف تاریخ انقلاب هشدار میدهد.
این مصاحبه، ضمن روشن ساختن ابعاد کمتر گفتهشده از سلوک سیاسی و اجتماعی حضرت امام، پاسخی مستند به شبهات و روایتهای تحریفشدهای است که با هدف مخدوشسازی چهره بنیانگذار جمهوری اسلامی در حال ترویجاند.
در ادامه، گفتههای سید حمید روحانی را طی این گفتوگو میخوانید:
سال ۱۳۵۶ خبرنگار لوموند از امام سوال میکند که اگر شما پیروز بشوید با کمونیستها و حزب توده چه میکنید؟ امام میفرمایند این گروهها در اظهار عقیده آزادند در توطئه آزاد نیستند. اینها میتوانند نظریات خود را بیان کنند و اسلام این قدرت را دارد که به نظرات انحرافی اینها پاسخ بدهد و نادرست بودن افکار انحرافی مادی و مارکسیستی را کاملا روشن سازد. خود همین کافیست که نشان دهد امام درباره اندیشههای انحرافی چگونه فکر میکردند. چه آنهایی که با مکتب اسلام بیگانهاند و در مرحله الحادند یا در اسلام دیدگاههای انحرافی دارند و یا مسائلی را دنبال میکنند که از نظر جامعه اسلامی و موازین عقلی نادرست است. مثلا در مورد دکتر شریعتی ایشان یک زمانی پرچمدار جریان جدایی از روحانیت بود. امام در آن مقطع به طور کلی موضع منفی نداشت و حتی نصیحت میکردند روحانیون و طرفداران شریعتی را که با هم سعی کنید براساس مذاکره و رفع مشکلات تفاهم داشته باشید. امام تا آنجایی که امکانپذیر بود نسبت به کسانی که نظر مخالف داشتند مماشات و رعایت میکردند و سعی میکردند آنها را تحمل کنند. شما اگر سخنرانی امام بعد از شهادت آیتالله سید مصطفی خمینی که در سال ۱۳۵۶ ایراد شده گوش کنید میبینید که امام بسیار لطیف و ظریف همه را دعوت به تفاهم میکند.
این شیوه برخورد امام بود. به همین دلیل توانستند نهضتی را آغاز کنند که همه اقشار جامعه را به صحنه بیاورند و از آنها کمک بگیرند. شاید در طول تاریخ ایران هیچ نهضتی را نتوان یافت که اینگونه قاطع همه اقشار جامعه را در بر بگیرد. در گذشته مبارزاتی صورت میگرفت. گاهی از طرف روحانیون بود و بازاریها، گاهی از طرف روشنفکران بود و دانشگاهیها، اما اینکه همه اقشار جامعه کارگر، کشاورز، کسبه، طلبه و دانشجو در آن حضور داشته باشند بیسابقه بود. این برمیگشت به روش امام. روشی که همه را به نحوی به صحنه میآورد که جواب سوال خودشان را در حرف و سخن امام میدیدند.
مهندس بازرگان در یک مصاحبه با حامد الگار میگوید من تعجب میکنم وقتی نوار سخنرانی خمینی در اقصینقاط ایران به دست کشاورز و کارگر میرسد، او را تحت تاثیر قرار میدهد و جذب میکند. همان نوار وقتی به دانشگاه و دانشجو میرسد او را جذب میکند. اینگونه بی سابقه است. و لذا توانست همه ملت را به صحنه بیاورد. حتی در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ که متاسفانه در آن خفقان شدید امکان به دست آوردن اسامی همه مجروحان و شهدا نبود بسیاری را که در آن روز مجروح شده بودند در جمع کشتهشدگان در کامیون ریختند و در گورهای دستهجمعی دفن کردند. خانوادههایشان جرات نکردند که بیایند چیزی بگویند. ولی در عین حال یک فهرستی به دستم رسید که مربوط به کسانی است که در بیمارستانها به شهادت رسیدند. یعنی با ارتش و پلیس شاه درگیر و مجروح شدند و آنها را به بیمارستان رساندند، در بیمارستان اینها شهید شدند. اسامی اینها در پرونده شهربانی ثبت هست. من در کتاب «نهضت امام» آوردم شاید حدود ۱۴۰ نفر باشند. دانشجو، روحانی، کشاورز، کارگر، کاسب، 25 تن از زنان و دخترانی بودند که شهید شدند، درشکهچی، بنا، معمار، راننده تاکسی در همین جمع ۱۴۰ نفری که در بیمارستان به شهادت رسیدند همه اقشار جامعه در آن هستند. این روش امام بود.
از ویژگیهای برجسته امام این بود که اعزه علی الکافرین و اذله علی المومنین با رژیم شاه و ایادی رژیم یک موضع بسیار حساس و انعطافناپذیر داشت. هرگز حاضر نبود با اینها روش مسالمتآمیز داشته باشد. رژیم پهلوی را رژیم غاصب جائر دیکتاتور و خونزیر و غیراسلامی میدانست و با عوامل آنها هرگز روش تفاهم نداشت. تا قبل از اینکه به زندان بروند هرگز حاضر نبودند با اینها ملاقات خصوصی داشته باشند. امام در جمع عمومی با اینها ملاقات میکردند.
یادم هست در جریان فروردین ۱۳۴۲، شاید یک هفته ده روز از فاجعه فیضیه، عصری بود رئیس شهربانی قم سرهنگ پرتو، و رئیس ساواک قم سرهنگ بدیع آمدند که با امام ملاقات کنند. امام گفتند ملاقات نمیکنند. گفتند به آقا برسانید که از طرف اعلیحضرت خدمت رسیدیم. امام فرمودند به همین جهت که از طرف شاه آمدید با شما ملاقات نمیکنم. در زندان هم که بودند کسانی که میآمدند حضور ایشان، فقط سکوت میکردند. تیمسار پاکروان در اولین ملاقاتی که با امام داشت گفت اعلیحضرت در تحقیقاتشان به این نتیجه رسیدند که شما با اصل سلطنت مخالفت ندارید با نظام شاهنشاهی مخالف نیستید ولی تعجب میکنند از سخنرانی روز عاشورا که خیلی علیه رژیم تند بود. بعد پاکروان گفته بود شما هر کشوری را چه جمهوری چه سلطنتی نگاه کنید هرگز اجازه نمیدهند اینطور علیه رئیس مملکت سخن بگویند. سخن شما خیلی تند بود. امام یک کلمه فرمودند ممکن است تند باشد اما نصیحت بود. شما هم شاه را نصیحت کنید. پاکروان هم خندهاش گرفته بود.
در ملاقات دوم که آمد که آیتالله قمی هم آنجا حضور داشت، ایشان را آوردند پیش امام. در آنجا پاکروان گفت حضرت آیتالله! سیاست یعنی دروغ، کلک، پدرسوختگی این کار ماست. شما در این سیاست دخالت نکنید. امام فقط یک کلمه جواب داد: این سیاستی که شما معنا میکنید ما در آن هرگز وارد نبودهایم که البته پاکروان سوءاستفاده کرد رفت در روزنامه نوشت که امام گفته ما در سیاست دیگر وارد نمیشویم.
بعد این را امام بعد از آزادی در نجف به من فرمود که دیدم آقای قمی دارد آماده میشود که جواب بدهد. من با پا به او زدم که حرفی نزنید. بعد که تیمسار پاکروان رفت، به او گفتم با اینها که نباید حرف زد. اینها میدانند جریان چیست؟ میخواهند ما را ارزیابی کنند ما حرفهای خودمان را بالای منبر میزنیم. لذا وقتی امام از زندان آزاد شد در ۱۶ فروردین ۱۳۴۳ در اولین نطق که در ۲۱ فروردین ۴۳ بود و جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران با دسته گل خدمت ایشان رسیده بودند؛ امام فرمود یک نفر آمد نزد من گفت که سیاست یعنی دروغ، کلک، پدرسوختگی... من آن روز صلاح ندانستم با او صحبت کنم گفتم ما در این سیاستی که شما معنا میکنید از اول وارد نبودهایم. سیاست اساس اسلام است. سیاست مدن، سیاست کشورداری، سیاست حل مشکلات وظیفه روحانیت است. امام اینگونه بود. وزیر کشور حسنعلی منصور به نام صدر در خاطراتش نوشته من رفتم پهلوی امام یک ساعت حرف زدم از اهمیت و عظمت روحانیت صحبت کردم ایشان به گل قالی نگاه میکرد، حرف من هم که تمام شد یک کلمه جواب نداد. حالا دشمن دنبال این هست که به یک نحوی امام را زیر سوال ببرد. یک زمانی که توطئه علیه امام به وسیله سلطنتطلبها و مخالفان اسلام و روحانیت در خارج از کشور سمپاشی و مطرح میشد؛ دریافتند در عمل که وقتی قلم در دست دشمن است نمیتواند امام را زیر سوال ببرد. اخیرا شگرد دیگری به کار گرفتند. در این شگرد برنامه این است که به زبان دوست بیایند بهظاهر از امام تعریف و ستایش کنند در کنارش یک کلمه نسبت ناروایی مطرح کنند که کاملا امام را زیر سوال ببرد.
یک کتابی در خصوص امام منتشر میشود که در آن کتاب میگوید امام در دوران حصر، خانه تیمسار پاکروان میرفت و با هم ناهار میخوردند. دروغ بودن این مسئله روشن است. کوچکترین گزارشی از اینکه ببینیم در این ده روز امام از منزل خارج شده به منزل پاکروان رفته اصلا نیست.
برای اینکه وقتی امام در حصر بودند دو تا دستگاه امام را زیر نظر داشت، کوچکترین حرف و حرکت امام را یادداشت میکرد. یکی ساواک یکی شهربانی. تمام حرکات امام حتی اینکه امام چه کتابی مطالعه میکند را یادداشت میکردند. کوچکترین گزارشی از اینکه ببینیم در این ده روز امام از منزل خارج شده به منزل پاکروان رفته اصلا نیست، و از آن طرف امام کسی نیست که با آن آدمهای خونریز و جلاد حرف بزند.
اینکه پاکروان هم رفته باشد در هیچ سندی نیست. حتی در یک گزارشی هست که یک بار امام میخواهد که پاکروان بیاید تا درباره طیب و حاج اسماعیل که محکوم به اعدام شده بودند وساطت کند که پاکروان نمیآید و شخصی به اسم نشاط را میفرستد. نشاط هم میآید عذرخواهی میکند که پاکروان نیامد اما امام حرف اصلی خودش را آنجا نمیزند و فقط چند نصیحت میکند و میگوید اگر امکان داشته باشد تیمسار پاکروان بیاید اینجا تا بتواند درباره زندانیان سیاسی مطالبی بگوید. خود این مسئله نشان میدهد که اصلا پاکروان نیامده.
این نسبت را اول شخصی به نام عالیخانی که از وزرای شاه بوده از زبان همسر پاکروان آورده است. بعد در کتاب الف لام خمینی بدون اینکه آن را رد کند بازگو کرده است. یک پاورقی هم زدند که جای تردید است. بعد همین حرف در کتاب «روحالله» میآید و او هم آن را بازگو میکند. یکی از روشهای فراماسونها و استکبار جهانی این است که برای زیر سوال بردن یک شخصیت، یک حرفی را یک نفر میزند، دیگری تکرار میکند، سومی تکرار میکند بعد یک دفعه میبینند که این حرف را ده نفر نوشتند پس جای حرفی در آن نیست. یادم هست یکی از نویسندگان ایرانی در کتاب درسی آموزش و پرورش نوشته بود که مردم به دستور آیتالله بهبهانی رفتند در سفارت انگلستان در عصر مشروطه متحصن شدند. از او سوال کردیم ملاک شما برای این حرف چیست؟ گفت دهها کتاب این را نوشتند. الان دارند همین شیوه را دنبال میکنند. این تهمت بزرگ را تاکنون دو نفر که وابسته به نظام هستند بازگو میکنند. خب این بزرگترین خیانتی است که دارد به امام میشود و وظیفه ما و همه کسانی که به امام علاقه دارند این است که این مسئله را با قاطعیت رد کنند. البته بعضی از دوستان میگویند اینگونه تحریفها نمیتواند اثر داشته باشد، شاید امروز نتواند اما پنجاه سال و صد سال دیگر چه؟ این سمپاشیها میتواند امام را مخدوش کند. وظیفه همه است که با این مقابله کنند و اجازه ندهند این تهمت در کتابهای معتبر جا بیفتد و جنبه واقعیت پیدا کند. بعدا یکی میبیند این در زمانی منتشر شده که صدر تا ذیل این کشور همه روحانی بودند. بعد جالب اینجاست که هیچکدام تکذیب ما را منتشر نمیکنند!