از تبعید امام تا تسخیر لانه؛ همیشه پای آمریکا در میان است
پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی- بهنام علیپور؛ ۱۳ آبان یکی از روزهای پر مخاطره در طول تاریخ معاصر است که 3 واقعه مهم از جمله تبعید امام در سال ۱۳۴۳، شهادت دانشآموزان در تظاهرات سال ۱۳۵۷ و تسخیر لانه جسوسی در سال ۱۳۵۸ را در دل خود دارد اما مطالب ناگفته وکمتر شنیده شده درخصوص این سه واقعه کم نیست؛ از این رو با قاسم تبریزی، پژوهشگر تاریخ معاصر به گفتوگو پرداختیم که از نظر خواهد گذشت:
بازتاب شهادت دانشآموزان در تظاهرات ۱۳ آبان ۱۳۵۷ چه تاثیری بر فضای روانی جامعه داشت و در اسناد ساواک این واقعه چگونه توصیف و گزارش شده است؟ به عنوان مثال آیا این خبر باعث تهییج تظاهرات یا خشم مردم شد؟
ما بایدکلی به موضوع نگاه کنیم؛ یعنی از کل به تبیین جزئی مصادیق برسیم؛ به عنوان مثال روند نهضت از سال 1356 به خصوص بعد از واقعه قم وارد متن جامعه شد؛ اگر در گذشته جنگ و گریز، مبارزه و پخش اعلامیه پنهان بود بعد ازاین وقایع دیگر علنی شد.
دومین واقعهای که بر این موضوع تاثیر داشت رخداد ۲۹ بهمن تبریز بود که فراگیر شد و قدرت مردم را نشان داد که در یک روز، شهر به صورت شهر جنگی درآمد و از ساواک و ارتش کاری برنیامد؛ این مسئله قدرت مردم و خودباوری مردم را به دنبال داشت.
سومین مرحله که به نوعی اوج تظاهرات و حضور مردم بود در ۱۷ شهریور رخ داد؛ مردم در این تاریخ با علم به این که ممکن است کشته شوند به میدان آمدند؛ از دانشآموز گرفته تا پیر مردها؛ بازه سنی و طیفهای مختلف فکری به خیابان آمدند.
۱۲ آبان ماه پیام امام مبنی بر « شکست دولت آشتی ملی» در دانشگاه تهران قرائت شد؛ ۱۳ آبان دانشجویان در دانشگاه تحصن یک روزه داشتند، دانشآموزان نیز به متحصنین پیوستند.
وقتی حضور دانشآموزان گسترده شد و گارد [حفاظت دانشگاه تهران با گارد شاهنشاهی بود] احساس خطر کرد، تیراندازی صورت گرفت که به شهادت دانشآموزان و استعفای وزیر علوم ختم شد.
شب تلویزیون این موضوع را به صورت خبر نشان داد؛ سنین پایین دانشآموزان موجب جوش و خروش مردم و به حرکت درآمدن تودهها شد. به هرحال لکه ننگی بود.
فضا آنقدر باز بود که تلویزیون چنین مسئلهای را خبری کند و نشان دهد؟
عدهای بودند که از موقعیت استفاده میکردند و برای همین هم هست که وقتی که حکومت نظامی و دولت نظامی آمد، تلویزیون را هم نظامیها برای نظارت و تسلط بیشتر گرفتند.
در گزارشها آمده است که سه نفر کشته شدند ولی گویا شصت و پنج نفر بودند؛ تعداد زخمیها نیز بیش از دویست نفر ذکر شد اما بعضیها زخمیها را صد و ده نفر اعلام کردند.
در همچنین فضایی، امام در ۱۳ آبان مصاحبه میکند که از ما تقاضای جنگ مسلحانه میکنند؛ اما ما معتقدیم به همین صورت جلو برویم و مسائل را حل کنیم.
چه چیزیی باعث شد که دانشآموزان نسبت به مسائل سیاسی دغدغهمند باشند؟ آیا فضای مدارس در دوره پهلوی سیاست زده بود؟
برای پاسخ به این سوال بایدی مقداری به عقب برگردیم؛ در حقیقت از دهه پنجاه مساجد ما شلوغ شد و استقبال جوانان از مسجد بالا بود، مسجد کتابخانه داشتند و همچنین تئاتر، فعالیتهای فرهنگی نیز در آنها جاری بود و اینها باعث جذب نسل جوان شد.
کدام مساجد برنامه تئاتر و سرود داشتند؟
مسجد لرزاده، یا مساجدی مانند مسجد الجواد، در کنار این فعالیتها، اعلامیهها نیز در مساجد پخش میشد؛ بنابراین مساجد و حسینیهها پایگاه بسیار خوبی برای پرورش افکار بود.
موضوع دوم نقش معلمان است؛ ما در آن مقطع سه دسته معلم داشتیم یک دسته اندکی ساواکی بودند که بیشتر به عنوان مدیر یا ناظم در مدارس حضور داشتند یا حداقل با ساواک همکاری میکردند؛ عده قابل توجهی از معلمان نیز بچههای چپ بودند؛ هر مدرسهای چند تا تودهای یا چریک فدایی خلق در خود داشت؛ اما بدنه اصلی و جریان قوام یافته میان معلمان، بچههای اسلامی بودند.
بچه در خانه مسائل را میشنوند در مسجد نیز مسائل را میشنوند، به واسطه این که مسئول پخش اعلامیهها بودند، اعلامیهها را میخوانند؛ مثلا بچههای فجر اسلام و گروه های اسلامی از نوجوانان برای پخش اعلامیه استفاده میکردند.
چون ساواک خیلی با نوجوانان کاری نداشت، دو تا کشیده به آنها میزد و رهایشان میکرد؛ ضمن اینکه نوجوانان نیز نمیدانستند اعلامیهها را از چه کسی گرفتهاند.
موضوع دیگر این است که دانشآموزان علاوه بر خواندن اعلامیهها، شاهد جنایت رژیم در خیابانها بودند؛ انتشار اخبار شکنجههای ساواک از زبان آزاد شدگان از زندان نیز بی تاثیر نبود؛ گاهی دیوار نویسیها نیز توسط همین دانشآموزان انجام میشد.
شهید بهشتی و چند شخص دیگر در قسمت تدوین کتاب آموزش و پرورش فعال بودند، این افراد سعی میکردند موقعی کتاب تدوین شده را به سازمان کتابهای درسی برسانند که زمانی بری بررسی نباشد و به اجبار چاپ و پخش کنند.
یعنی به اداره ممیزی نمیرفت؟
در نوع زمانبندی دقت میکردند که به آنجا نرسد و به اجبار با ضیق وقت چاپ شود؛ البته سید رضا برقعی به عنوان مشاور خانم فرخ رو پارسا که از حلقه نزدیک به بچه مذهبیها بود نیز بر پنهان ماندن این موضوع تاثیرگذار بود؛ این شخص (سید رضا برقعی) اتهام را هم برای خودش پذیرفت که آنجا باشد.
برخی از پژوهشگران اعتقاد دارند که تسخیرلانه جاسوسی در واکنش به پناه دادن شاه برای مداوا در آمریکا رخ داده است به نظر شما آیا تسخیر لانه جاسوسی یک حرکت از پیش تعیین شده و در واکنش به رخداد پیشگفته بود یا یک حادثهای که به صورت دفعتاً رخ داد؟
از سال چهل و سه جریان اسلامی به صورت مختلف دشمنی خود با آمریکا را ابراز کرد؛ چرا که تبعید امام هم به دست این افراد بود.
ارنست اونی، رئیس میز ایران [مسئول مستقیم ایران، ترکیه و یونان] در سازمان سیا بود و مدتها پس از تاسیس سازمان سیا نیز در قسمت مستشاری آمریکا در اصفهان حضور داشت و او بود که دستور تبعید امام را به ترکیه صادر کرد؛ البته از قبل قاعدتا با سیستم اطلاعاتی ترکیه هماهنگ کردند.
طلبههای قم و روحانیون از این ماجرا و دستهای پشت پرده آن خبر داشتند.
امام قبل از تبعید و پس از آن تا سال ۵۶ بعضا به دخالت آمریکا اشاره میکرد؛ سال ۵۷ نیز در رابطه با جنایت آمریکا صحبت کرد، خصوصا در دورهای که به فرانسه تبعید شد.
وقتی امام در فرانسه حضور داشت، کارتر سال ۵۷ نامهای برای امام نوشت و آن را به رئیس جمهور فرانسه داد و گفت: به آیت الله خمینی بگویید این اولین ارتباط سری ما با شماست.
رئیس جمهور فرانسه، نخست وزیر و وزیر امور خارجه را مامور رساندن نامه کرد، اما امام با گفتن اینکه که «کارتر در راس جنایتکاران تاریخ است مجلس امریکا باید کارتر را استیضاح کند»، آب پاکی را روی دست مقامات فرانسوی ریخت.
شعار مردم علیه شاه، آمریکا و انگلیس برگرفته از همان موارد صحبت امام هست؛ دخالتهای هایزر پس از آمدن به ایران و رفت و آمدهای سفیران آمریکا و انگلیس به دربار شاه برای مقابله با مردم، مسئلهای بود که در اذهان عمومی اندیشه ملت را بر علیه آمریکا میکرد.
مردم کاملا آگاه بودن تا جایی که، هایزر گفت: وقتی مخفیانه به ایران آمدم در تاریکی صبح به ستاد میرفتم و پس از تاریک شدن هوا، آخر شب از ستاد خراج میشدم اما روز دوم روی دیوار نوشته بودند مرگ بر هایزر.
به هر ترتیب وقتی که لانه جاسوسی توسط دانشجویان گرفته شد، سه درخواست مطرح گشت: ۱. استرداد شاه ۲. استرداد اموالی که توسط شاه خارج شده است 3. تعهد عدم دخالت در امور
چیزی که باید بدانیم این هست که مشکل ما با آمریکا تاریخی بود و زمینه و بستر داشت؛ اینگونه نبود که دفعتا باشه و از تسخیر لانه شروع شود.