وقتی ذهن آمریکاییها منفجر شد + اسناد
پایگاه اطلاع رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ پس از افشاء مناسبات پنهانی آمریکا و ایران در تهران، طرف آمریکایی که تیرهایش به سنگ خورده بود به دنبال تهاجم جدیدی به سوی ایرانیان بود. گفتوگوی اصلی آنها با علی بهرمانی، برادرزاده اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس وقت بود. اگرچه او در آن زمان جوانی ۲۰ساله بود، ولی بسیار بیشتر از قربانیفر و «شبکه اول تحت مدیریت کنگرلو» مذاکرات را به سمت یک معامله واقعی سوق میداد.
سندی که در ادامه میآید متن پیاده شدهای از نوارهای ضبط شده توسط طرف آمریکاییست و تصویری از چگونگی مذاکرات محرمانه را ارائه میدهند. این گفتگوها استیصال آمریکاییها را برای بازگشت سالم گروگانها نشان میدهد. لحن آنها نشاندهنده ناشکیبایی و اضطراب آنها پس از ماهها گفتگوهای عملاً بینتیجه است. هیچ یک از طرفین نمیخواستند که فروش تسلیحات به اطلاع عموم برسد. نورث و همکارانش نگران این بودند که این مساله مستقیماً به گروگانها گره نخورد، بلکه دائماً از اهداف سیاسی بلندمدتتر سخن میگفتند. در سرتاسر این مذاکرات، اشاراتی به عبور از مساله گروگانهای آمریکایی در لبنان و توجه به چشمانداز مناسبات بلندمدتتر دو طرف با تاکید بر مسائل سیاسی به چشم میخورد، اما هرگز معلوم نخواهد شد که آیا هر دو طرف در این ایدهپردازیها صداقت داشتند یا نه. حتی بدون تصویر روشنی از نیات ایران، فریبکاری آمریکاییها به روشنی به چشم میخورد؛ مثلاً نقل قول نادرست نورث از ریگان، یا دروغهای تاریخی قربانیفر و ... که در گزارشهای آنها به مافوق مشهود است.
از سوی دیگر این مشروح مذاکرت گستره وسیع ناآگاهی آمریکاییها در مورد سیاست ایران را نشان میدهد. برادرزاده رفسنجانی بینشهای ارزشمندی در مورد نحوه تصمیمگیری ارائه میدهد - به عنوان مثال، توصیف سیستم "سهامدار" و نقشهای خاص امام خمینی و هاشمی رفسنجانی. علی بهرمانی درباره فرضیه اساسی عملیات آمریکا (برخورد با میانهروها)، توضیح میدهد که در حالی که عناصر «میانهرو» و «رادیکال» در نقاط تصمیمگیری وجود دارند، آنها هیچ وقت در سیاست خارجی یکصدا و متحد تعیین تکلیف نمیکنند. بدتر از آن، در نهایت برای آمریکاییها روشن میشود که کانال جدید کم و بیش مشابه کانال قبلی است، که نه تنها از تندروها تشکیل شده، بلکه حتی ممکن است فردی از طیف افراد فعال در ماجرای تسخیر سفارت آمریکا نیز در میان آنها باشد. جرج کِیو، کارشناس سیا، بعداً اعتراف کرد: «این موضوع واقعاً ذهن ما را منفجر کرد.»
سرانجام، بهرمانی یک تحول خیرهکننده را فاش میکند: اخبار دیدارهای محرمانه طرفین، به لطف مخالفان و تندروها نقل محافل سیاسی در تهران شده است. ظرف چند روز، این داستان به تیتر اول نشریات بینالمللی تبدیل شد و عجیبترین گفتگوی دوجانبه پسا انقلاب در ایران را با آمریکاییها متوقف کرد.
متن سند
فرانکفورت؛ ۶-۸ اکتبر
نوار با صحبت های آرام و حتی درگوشی حکیم و [علی] شروع می شود.[. . .] سپس طرف های آمریکایی وارد اتاق می شوند و چندین مکالمه به طور همزمان در حال انجام است. سپس مذاکرات از سر گرفته می شود.
سکورد: [. . .] من به این لیست میپردازم. مشکلات عملی فوقالعادهای در اینجا وجود دارد. چند مشکل واقعی و غیرانتزاعی در این فهرست وجود دارد.
سکورد: مشکل اول سیاسی است که بر اساس درخواستهای رسمی قبلی دولت ایران است. منظورمن درخواستهای ناامیدکننده آنها برای قطعات تاو یا هاوک و رادارهای پرقدرت است. ما به اختیار ریاستجمهوری برای تحویل فوری این اقلام دست یافتهایم. [حذف شده] میتواند این را انکار کند یا نکند. بیربط است. ما مدرک مستند داریم. حتی ارزش بحث ندارد. و رئیسجمهور ایالات متحده یک عملیات محرمانه برای تحویل فوری این اقلام را تایید کرده است، و ما قبلاً آنها را تحویل میدادیم، جز اینکه از ما خواسته شده بود که روند را متوقف کنیم تا بتوانیم این بحثهای سطح بالاتر را داشته باشیم.
[حذف شده]
الیور نورث: همه مطالبی که ژنرال [سکورد] گفت کاملاً دقیق است. وقتی به این لیست نگاه کردیم، تخمین زدیم که بدون احتساب این دو مورد، هاوک و تاو [سیستمهای موشکی]، این تجهیزات حداقل چهار کشتی از تجهیزات را اشغال می کند. حداقل هزاران نفر در ایالات متحده، در مورد این ماجرا اطلاع دارند. اگر قرار است چنین کاری انجام دهیم، باید کاملاً روشن باشد که ما این کار را انجام می دهیم، زیرا ما برای ایجاد تعادل نظامی در منطقه و یافتن راه حل سیاسی که برای جنگ ایران و عراق شرافتمندانه باشد تلاش می کنیم.
[حذف شده]
آن شنبه که [علی بهرمانی] در واشنگتن بود [در دیداری که نورث به طور مخفیانه ترتیب داده بود و شامل یک دیدار دیرهنگام شبانه در دفتر بیضی بود] و من برای صحبت با رئیسجمهور به کمپ دیوید رفتم و لیست را به او نشان دادم. گفت: چرا اینقدر کوچک فکر میکنی؟ او لیست را گرفت و به من که آن طرف میز نشسته بودم و گفت: "برای کسی که به اندازه تو جنگ دیده است، نباید سخت باشد که بفهمی من میخواهم جنگ را با شرایطی که برای ایران قابل قبول است تمام کنم ... من نمی خواهم با ارسال این سلاحها به سادگی منجر به کشته شدن بیشتر جوانان ایرانی بشوم. حالا بماند که در این جنگ ۲ میلیون نفر بیخانمان شدند و صنعت نفت ایران به ویرانهای تبدیل شده و صنایع ایران در حال نابودی است. بنابراین بعد از این به این جنگ از نگاه یک تاجر اسلحه نگاه نکنید» و محکم بر روی میز کوبید: «من میخواهم جنگ را پایان دهم» و هر بار که به نقطهای میرسیم که بتوانیم در این زمینه اقدام کنیم، این مانع را در میانه راه مییابیم.
حکیم: (برای «سمیعی» ترجمه می کند که آمریکاییها او را «موتور محرک» نامیده بودند) ارزیابی من هم در این موضوع مثل شماست. همچنین میدانم که مشکل اصلی همان چیزی است که شما گفتید. اما چگونه میتوانم حیثیت و افتخار کشورم را به خطر بیندازم در حالی که نمیدانم که چه چیزی در دست دارم؟ مشکلی که ما در لبنان داریم را هم به این اضافه کنید. میخواهم به شما بگویم که اگر این گروگانها در اختیار ما بودند، مانند ماجرای گروگانهای آمریکایی در ایران [در سال ۱۹۷۹] ((چند کلمه از قلم افتاد)) ما آن را حل میکردیم. او [سمیعی] میخواهد شما بدانید که اگر ایرانی ها واقعاً بر وضعیت گروگانها در لبنان نفوذ داشتند باید این ماجرا در همان روزی که بقیه گروگانها آزاد شدند حل می شد. میخواهم بدانید که حتی امروز که من اینجا نشستهام، تضمینی نداریم که لبنانیها ۱۰۰ درصد به حرفهای ما گوش دهند. ما باید چیزی را به خطر بیندازیم که به مثابه علت وجودی ماست. میدانید که حتی تا به امروز، در ارتباط با گروگانهای تهران، ما هنوز ((چند کلمه از قلم افتاده)) در آشفتگی به سر می بریم. بنابراین لطفاً مشکل من را درک کنید. من نمی توانم به ایران بروم و بگویم ۵۰۰ میلیون دلار در موضوع لاهه را [در مورد وضعیت دارایی های مسدود شده ایران توسط آمریکا پس از تسخیر سفارت تهران در سال ۱۹۷۹] کلاً فراموش کنید. و من انتظار ندارم در این جلسه این موضوع حل شود.
[حذف شده]
الیور نورث: اجازه دهید من فقط به آخرین نکته اشاره کنم، و سپس نوبت شماست. [. . رونالد ریگان قرار است دو سال دیگر رئیس جمهور ایالات متحده بماند و دیگر هرگز پس از آن به عنوان رئیس جمهور خدمت نخواهد کرد. [. . .] من می توانم به شما بگویم چون خودم از او شنیدم که این رئیس جمهور مایل است که وقتی در سال ۱۹۸۹ از سمت خود کنار می رود، روابط دیپلماتیک کامل بین کشور ایران و آمریکا ایجاد شده باشد. او دوست دارد از او به عنوان مردی یاد شود که به صلح و آرامش برای مردم مسلمان و یهودی در این جهان کمک کرده است. به همین دلیل است که او عبارتی خاص از کتاب مقدس را [انتخاب کرد؟] [اشاره به غلاطیان ۳: ۸، که ریگان آن را در انجیلی که نورث به عنوان نشانه به بهرمانی در آلمان داده بود، نوشت]. مساله ریگان فقط انتخاب مجدد یا حل مقطعی این مشکل و سپس فراموش کردن آن نیست. او واقعا دید بلند مدتی دارد. او میداند که صدام حسین یک فرد((کلمه توهین آمیز)) است.
حکیم: واقعا میخواهید این کلمه را ترجمه کنم؟
نورث: بله حتما. این کلمهایست که ریگان استفاده کرد و مال من نیست
[حذف شده]
نوار A3
ملاقات در شهر ماینتز آلمان غربی، ۲۹-۳۰اکتبر
حکیم: (به زبان فارسی توضیح می دهد) او توضیح می دهد که اگر ما موفق نشویم، نه تنها کار جمعی این گروه به پایان میرسد بلکه گروههایی که در آینده هم بخواهند چنین ارتباطی ایجاد کنند از این نمونه ناموفق یاد خواهند کرد که ایرانیها عناصر غیرقابل اطمینانی هستند.
[حذف شده]
حکیم: اگر شما نکته دیگری برای توضیح وضع موجود در سمت خودتان ندارید، او [هاشمی] دوست دارد بخشی از موانع سمت خودشان را توضیح دهد.
نورث: خب البته که من علاقه دارم این را بشنوم. فقط بگذارید یک نکته را روشن کنم. او[حکیم] برای من کار میکند و [خطاب به کیو] تو این عبارت را ترجمه کن. او به عنوان مشاور کنار من حضور دارد. من مثل یک مترجم حرفهای فارسی بلد نیستم. کیو چهار یا پنج سال است از زمانی که من در کاخ سفید حضور پیدا کردم این کار را برای من انجام می دهد. او کار ترجمه را انجام میدهد. متن اخبار پخش شده در شبکه «صدای آمریکا» به زبان فارسی که شما به آن علاقه داشتید را همین آدم از فارسی ترجمه کرد و در اختیار آنها قرار داد.
سکورد: و در شرایطی که ماموریت ما شکست بخورد، او را سر به نیست خواهیم کرد بالاخره یک نفر باید تقصیرات بقیه را به گردن بگیرد. در ایران هم همین وضعیت است.
کیو: (به فارسی) آقای نورث و من بسیار خوشبختیم که آنها ما را اعدام نمیکنند فقط در بدترین حالت زندانی می شویم.
نورث: تو اخراجی
سکورد: شاید رئیسجمهور فقط به نورث شلیک کند.
حکیم: بسیار خوب، او میخواهد این پرونده را به صورت کامل توضیح دهد.
حکیم: (ترجمه میکند) من قبلاْ هم به این موضوع اشاره کردهام؟ اینکه او میخواهد به این موضوع اشاره کند که مردم داخل خانه هایشان تصور میکنند که او اکثر اوقات درباره موضوعاتی صحبت می کند که نباید! بنابراین برای ما مهم است که مطالبی که به او گفته می شود سر از شبکه های خارجی رسانه ای درنیاورد.او هیچ وابستگی و علاقه مندی مالی ندارد (چندکلمه حذف شده) یکی از اهداف این است که مطمئن شویم که این کار به...(چندکلمه حذف شده) او به طور کامل به این گروه اطمینان دارد، مخصوصاً ژنرال سکورد. او به شدت به این ژنرال مطمئن است و خیلی مشتاق است از این ماجرا یک نتیجه مطلوب استخراج کند. بنابراین لطفاً در مورد هر موضوعی صحبت کرد این اتاق را ترک نکنید تا او اگر خواست به ما رجوع کند حس راحتی داشته باشد.
[پاراگراف بعدی به فضای سیاست داخلی ایران مربوط می شود] او میگوید که باید بفهمد که آیا سیاست در ایران در پروسه جانشینی به صورت اشتراکی اداره می شود؟(جاافتادگی کلمات) سه گروهی که در سیاست ایران سهم دارند چه کسانی هستند. یک گروه که تندروها هستند و آنها (جاافتادگی کلمات) و گروه بعد تندروهای مشابه(جاافتادگی کلمات). به غیر از این دو یک جریان راستگرا وجود دارد که دو (جاافتادگی کلمات) که توسط هاشمی رفسنجانی رهبری می شود. این گروه نه تنها خط مشی خاص و منحصربفرد خودش را دارد بلکه نقش واسطه میان گروه اول و سوم را بازی می کند.
[...]
شما باید این قواعد را متوجه شوید...هر سه این گروهها هدف مشترکی دارند ولی در مواقع حساس که نیاز به یک تصمیم گیری یا اقدام اساسی است ممکن است رویکردهای متفاوتی اتخاذ کنند. البته این جریانات، کاملا سیاسی نیستند، (جاافتادگی کلمات) مذهبی (جاافتادگی کلمات). احتمالاً اطلاع دارید که امام خمینی حکمی را صادر کرده که (جاافتادگی کلمات). در نگاه عموم مردم، دومین فرد قدرتمند و تصمیمگیر در ایران هاشمی رفسنجانیست که بیشتر ناشی از (جاافتادگی کلمات). وقتی [حذف شده] بحث ارتباط با آمریکا را مطرح کرد، او طرفدار این بحث بود ولی بنابر ملاحظات سیاسیاش، تصمیم گرفت که تمام گروههای سیاسی دیگر را هم دخیل کند و نقشی را به آنها بسپارد.
نورث: صبر کنید، منظور شما از «او» کیست؟
حکیم: منظورم هاشمی رفسنجانی ست. او میخواهد که شما بدانید چه کسی (جاافتادگی کلمات) است. [حذف شده] برای (جاافتادگی کلمات) کار میکند که متعلق به جناح تندرو است. جناح تندرویی که عموماً فارغالتحصیلان دانشگاهی هستند که در ماجرای گروگانگیری دخالت داشتند. زمانی که بحث ایجاد ارتباط با ایالات متحده آمریکا پیش آمد، او [حذف شده] از نمایندگان همه جناحها دعوت کرد و از آنها خواست در این روند دخیل و سهیم باشند و (دو کلمه حذف شده) از آن حمایت کنند. به عبارت دیگر این ایده که همه گروهها در این اقدام دخیل گردند، بحث جدیدی نیست. سابقه این مباحث به زمانهای بسیار دور بازمی گردد ولی او هنوز هم پیگیر همان مباحث است. همانطور که حتماً شما درک میکنید این موضوع بسیار پیچیده است و مثل یک تیغ دولبه کار میکند که همزمان منافع و مضرات متفاوتی دارد. مهمترین نقطه مثبت این است که اگر این روند شکست بخورد و همه احزاب در آن دخیل باشند یک جنگ داخلی بر سر این موضوع شکل نمیگیرد. اما نکته منفی هم این است که چون همه نظرات و نگاههای بعضاً متضاد زیر یک سقف جمع شدهاند، مدیریت و هدایت آنها بسیار سخت میشود.
مایتنس، ۲۹اکتبر
نورث: بزرگترین مشکل ما در این میانه، سر و سامان دادن به ظاهر تجاری این کار است. منظورم این است که اگر ما واقعا قصد و عزم جدی برای انجام این کار داریم باید به فکر این قضیه هم باشیم. آنها باید همه ابزارها و اهرم های موجود برای رها کردن گروگانها را به کار بگیرند. همچنین باید توافق کنیم که بلافاصله پس از آزادی گروگانها تمامی قول و قرارهایمان را عملی کنیم چون تازه در آن زمان همان جایی خواهیم بود که شروع کردهایم. باید از طریق تیم فروش خارجی تسلیحات پنتاگون کار را جلو ببریم؟ آنچه ما در اینجا قصد داریم انجام دهیم بستن پلهاست که باید واقعا مخفی بماند. ببینید زمانی که ما در تهران بودیم، گوش ما از مزخرفات پر شده بود. اگر نگاهی به سندی بیندازید که من خطاب به مشاور امنیت ملی رابرت مک فارلین نوشتم و او آماده امضاء بود، میبینید که همین حرفهای امروز را آن زمان یعنی در می ۱۹۸۶ زدهایم که روابط را بالاتر از سطح نرمال ارتقاء دهیم. هر اقدامی که از اولین ملاقات انجام دادهایم- چه به صورت مرحلهای چه به صورت یکجا- چیزی بیشتر از این نبوده است. شما به ما اعتماد ندارید و ما هم به شما اعتماد نداریم به همین دلیل است که در مرحله پیشرفت اندکی داریم و شاید این مسیر برای به نتیجه رسیدن تا ابد طول بکشد.
نورث: بگذارید صریح بگویم، ما بسیار نزدیک به انجام دادن کار درست هستیم. تو و من و [علی؟] و بقیه افراد در این اتاق همه در همین وضع هستیم ولی بازهم سر هم را کلاه می گذاریم. من این را می بینم.
نورث: وقتی ما در تهران بودیم مکفارلین به شما گفت : «ببینید دوستان ما اصلا دلمان نمیخواهد شما در جنگ با عراق شکست بخورید ما میخواهیم شما به توافقی عزتمندانه در این زمینه دست پیدا کنید و تمام آنچه باید انجام دهید این است که از نفوذتان استفاده کنید تا گروگانها در لبنان آزاد شوند. آن وقت ما هر کاری که لازم باشد را برای شما انجام خواهیم داد». در واقع، او به شما گفت فقط به این موضوع محدود نخواهیم شد چرا که کارهای بسیار بسیار بیشتری وجود دارد که انجام دهیم. ما باید مساله گروگانگیری را پشت سر گذاشته و فراموش کنیم.
حکیم: آنها کاملا متقاعد شدهاند که قصد ما خیر است. این حرف را قبلا هم زده است. او گفت: «بعد از آنکه قرارهایمان به هم خورد و شما ایران را ترک کردید بازهم این چیزها را فرستادید. این کار به ایرانیها ثابت کرد که آمریکاییها (حذف شده) نیت خوبی دارند. اما به زبان دیگری میگویند، آیا آنها میدانند که دربارهشان به چه نتیجهای رسیدهایم؟
نورث: بدون حس نیست، چطور باید از جایی که امروز هستیم به نقطه مقصود و مطلوب برسیم؟
حکیم: (تفسیر می کند) او میگوید کشوری مثل آمریکا که یک ابرقدرت است، انقدر قدرت ندارد که دو تا سه نفر تکنیسین را امروز بفرستند؟ من گفتم : چرا ما میتوانیم آنها را دوشنبه بفرستیم حتی میتوانیم آنها را همین شنبه بفرستیم. ولی امامی مثل آیتالله خمینی که اولین دولت شیعی در جهان را ایجاد کرده، انقدر قدرت ندارد که به پیروانش در لبنان بگوید که آن سه تن گروگان را آزاد کند؟ همچین قدرت برجسته مذهبی این کار را نمیتواند انجام دهد؟
نورث: خب جواب آنها چه بود؟
حکیم: آنها گفتند: نه، به این دلیل که او اصلا در جریان این جزئیات نیست. من گفتم: خب رئیسجمهور ما هم در جریان این جزئیات نیست. من میخواهم منظوری را به شما برسانم. آن هم این است که اگر گوشهای بنشینیم و بگوییم چون ایالات متحده یک ابرقدرت است پس ما هیچ کاری نمیکنیم اشتباه است. چرا که فراموش کردهایم که ایران هم یک ابرقدرت مذهبی برای پیروانش است. این قضیه تقریبا قدرت آنها را برابر میکند.
نورث: خب؟ بله درست است که امام بر پیروانش چنین قدرتی دارد و کسانی که گروگانگیری کردهاند تقریباْ از او حرفشنوی دارند.
حکیم: بله همینطوره. او می تواند گروگانگیرها را با یک کلمه متوقف کند. فقط یک کلمه. من مطمئنم.
منبع:
Source: S. Rept. No. 100 216, 100th Congress, 1st Session, Report of the Congressional Committees Investigating the Iran Contra Affair, Appendix A: Vol. 1 (Washington, DC,1988), selections from pp. 1571 1664