ماجرای ایران- کنترا چه بود؟/ نگاهی به نقش دیک چنی در روابط آمریکا با ایران
پایگاه اطلاع رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی- محمدامین خدابنده؛ از دیک چنی به عنوان سیاستمدار راست تندرو و معمار جنگ امریکا علیه افغانستان ۲۰۰۱ و عراق ۲۰۰۳ یاد می شود. دیک چنی در ۳۰ ژانویه ۱۹۴۱ در لینکلن، ایالت نبراسکا به دنیا آمد. او پیش از معاونت، سمتهای مهمی مانند نماینده کنگره ایالت وایومینگ، وزیر دفاع ایالات متحده و رئیس دفتر کاخ سفید را بر عهده داشت. وی از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۹ بهعنوان معاون رئیسجمهور امریکا در دوره ریاست جورج بوش پسر فعالیت کرد. چنی را یکی از قدرتمندترین معاونان ریاست جمهوری در تاریخ آمریکا میدانند. از مهمترین اقدامات او میتوان به نقش کلیدی در سیاستهای امنیت ملی آمریکا پس از حملات ۱۱ سپتامبر و نیز جنگ عراق اشاره کرد. وی بهعنوان یک جمهوریخواه تند رو همواره حامی حمله نظامی به ایران و اعمال تحرریمهای فلجکننده علیه آن بود.
ماجرای ایران-کنترا یکی از پیچیدهترین و جنجالیترین رسواییهای سیاسی در تاریخ ایالات متحده است که در اواخر دهه ۱۹۸۰، دوران ریاستجمهوری رونالد ریگان، افشا شد. این رویداد نه تنها روابط داخلی بین شاخه اجرایی و تقنینی دولت آمریکا را به چالش کشید، بلکه ابعاد بینالمللی آن، به ویژه روابط پرتنش آمریکا با ایران و برخی دیگر از کشورها را برجسته کرد. در میان چهرههای کلیدی این ماجرا، دیک چنی، نماینده جمهوریخواه کنگره ازایالت وایومینگ، نقش برجستهای ایفا کرد. چنی نه تنها به عنوان عضو ارشد کمیته تحقیقاتی کنگره بر این ماجرا نظارت داشت، بلکه در دفاع از سیاستهای دولت ریگان و اختیارات رئیسجمهور در سیاست خارجی، به ویژه در تعاملات مخفی با ایران، موضعگیریهای همراه و قاطعی اتخاذ کرد. بر اساس سند طبقهبندیشده CIA (منتشرشده در سال ۲۰۱۲) که بخشی از گزارش کنگره در آوریل ۱۹۸۸ را شامل میشود، مقاله چنی با عنوان «روشن کردن نقشهای تقنینی و اجرایی در عملیات مخفی - بخش دوم»، دیدگاههای او را در این زمینه به وضوح نشان میدهد. این مقاله بر آن است تا نقش چنی را در جریان ایران-کنترا بررسی کند، با تمرکز ویژه بر جنبههای مرتبط با روابط آمریکا-ایران.
زمینه ماجرای ایران-کنترا و ورود چنی به صحنه
ماجرای ایران-کنترا ریشه در دو بحران همزمان داشت: بحران گروگانهای آمریکایی در لبنان و جنگ داخلی نیکاراگوئه، جایی که دولت ریگان از شورشیان ضدکمونیست (کنتراها) حمایت میکرد. در سال ۱۹۸۵، دولت ریگان به طور مخفیانه تسلیحاتی مانند موشکهای TOW و HAWK را از طریق واسطههای اسرائیلی به ایران فروخت تا در ازای آن، گروگانهای آمریکایی آزاد شوند. بخشی از درآمد این فروش (حدود ۳۰ میلیون دلار) به طور غیرقانونی به کنتراها منتقل شد، که نقض مستقیم قانون کنگره (ممنوعیت کمک مالی به کنتراها) بود. این عملیات بدون اطلاعرسانی به موقع به کمیتههای اطلاعاتی کنگره انجام شد، که منجر به رسوایی عظیمی در نوامبر ۱۹۸۶ شد.
در این میان، دیک چنی، که از سال ۱۹۷۹ عضو مجلس نمایندگان بود، به عنوان عضو ارشد حزب جمهوریخواه در کمیته منتخب مجلس برای تحقیق بر معاملات تسلیحاتی مخفی با ایران (House Select Committee to Investigate Covert Arms Transactions with Iran)منصوب شد. چنی، که بعدها به مقامهای بالاتری مانند وزیر دفاع و معاون رئیسجمهور رسید، در آن زمان (۱۹۸۶-۱۹۸۸) نقشی نظارتی درون مجلس نمایندگان داشت که باتوجه به عضویت در حزب جمهوریخواه، حمایتهای بسیاری در راستای توجیه قانونی اقدامات ریگان انجام میداد .
سند CIA، که شامل سخنرانی هنری جی. هاید (از ایلینوی) و بخش دوم مقاله چنی است، نشان میدهد که چنی بر لزوم حفظ استقلال ریاستجمهور بر ارتباطات دیپلماتیک تأکید داشت. او استدلال میکرد که کنگره، از طریق کنترل بودجه، میتواند ابتکارات اجرایی را وتو کند، اما نمیتواند اختیارات ذاتی رئیسجمهور در عملیاتهای کوتاهمدت و فوری را محدود سازد.
نقش چنی در دفاع از عملیات مخفی و روابط با ایران
سند مورد بحث، که بخشی از گزارش کنگره در ۲۱ آوریل ۱۹۸۸ است، مستقیماً به مقاله چنی اشاره دارد. چنی در این مقاله، با تمرکز بر «قانون پیشنهادی ۴۸ ساعته» که الزام به اطلاعرسانی فوری عملیات مخفی به کنگره را وضع میکرد، از رویکرد «فکر، هرگز دوباره» ("never again" thinking) کنگره انتقاد میکند. او این قانون را چنین توصیف میکند، که برای جلوگیری از تکرار فاجعه ایران-کنترا، اختیارات رئیسجمهور را در شرایط غیرقابل پیشبینی سلب میکند. چنی با استناد به نظر قاضی جکسون در پرونده( Youngstown ۱۹۵۲ ) سطوح مختلف قدرت ریاستجمهور را چنین توصیف میکند: حداکثری با حمایت کنگره، دامنه میانی با سکوت کنگره، و حداقلی در تضاد با کنگره. او عملیات ایران را مثالی از «دامنه میانی» میداند، جایی که رئیسجمهور میتواند بدون قانون مستقیم، از منابع موجود برای حفاظت از جان آمریکاییها استفاده کند.
در رابطه با ایران، چنی به طور خاص به مثالهای دوران کارتر و ریگان اشاره میکند. او توصیف میکند که در بحران تسخیر سفارت آمریکا در ایران(۱۹۷۹-۱۹۸۱)، استنفیلد ترنر مدیر سیآیای اطلاعرسانی را برای سه عملیات مرتبط با ایران تا شش ماه به تعویق انداخت. چنی استدلال میکند که الزام ۴۸ ساعته، چنین عملیاتهایی را غیرممکن میسازد. این دیدگاه، چنی را به مدافعی از اقدامات مخفیانه دولت ریگان تبئیل میکند؛ جایی که آزادی گروگانها اولویت داشت، حتی اگر به قیمت نقض تحریمها تمام شود.
در کمیته تحقیقاتی، چنی از ریگان دفاع کرد و رسوایی را به اشتباهات عملی نسبت داد، نه سوءنیت سیستماتیک. او بر این باور بود که کنگره نمیتواند از اختیارات خود برای حمله به قدرت ذاتی ریاستجمهور استفاده کند، مانند جلوگیری از مذاکرات مستقیم با ایران حتی برای آزادی گروگانها. این موضع، چنی را به عنوان پلی بین دفاع از سیاست ضدایرانی ریگان (تحریمها) و پذیرش تعاملات عملی (فروش تسلیحات) قرار داد، که تناقض روابط آمریکا-ایران را برجسته میکند.
تأثیر بر دیدگاه چنی و میراث روابط با ایران
نقش چنی در ایران-کنترا، دیدگاه او را در مورد سیاست خارجی شکل داد. اعتقاد به برتری اختیارات اجرایی در برابر نظارت تقنینی، به ویژه در برابر رقیب بزرگی مانند شوروی و متحدان آن. سند CIA نشان میدهد که چنی عملیات ایران را مصداقی از حفاظت از جان آمریکاییها در خارج میبیند که اولویت اصلی دولت آمریکا در مقایسه با مسئله دیگری است.
چنی بعدها، به عنوان وزیر دفاع (۱۹۸۹-۱۹۳۳) در دولت بوش پسر در منازعات خلیج فارس نقش داشت که تنشها با ایران را افزایش داد. در دوران معاونت ریاستجمهوری بوش پسر( ۲۰۰۱-۲۰۰۹)، چنی بهعنوان معاون اول رپیس جمهور بر سیاستهای تهاجمی علیه ایران مانند تحریمهای شدید و گسترده تأثیرگذار بود و تجربیات ماجرای ایران-کنترا او را به مدافع عملیاتهای مخفی دولتی، از جمله بر عیله ایران تبدیل کرد.