پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ با اعلام خبر بازگشت آزادگان به کشور در تابستان 1369، موجی از شور و هیجان کشور را فراگرفت و چشم مردم ایران به مرزها دوخته شد. علاوه بر این، در چنین شرایطی وجود تشکیلاتی جهت ساماندهی امور آزادگان ضروری مینمود. از این رو ستادی با این عنوان، این مهم را عهدهدار شد.
تشکیل
ستاد آزادگان
خانم
بهجت افراز، مسئول وقت اداره امور اسرا و مفقودین درباره نحوه برنامهریزی برای
استقبال از آزادگان میگوید: «دو سه ماه قبل از آمدن اسرا، دولت جناب آقای هاشمی رفسنجانی
دستور دادند ستادی به نام ستاد آزادگان برای استقبال از آزادگان و رسیدگی به
امور آنها تشكیل شود. قرار شد وزارت كشور، اساسنامه و آییننامه آزادی اسرا را
تدوین كند. در آن زمان آقای موسیالرضا، معاون وزارت كشور بودند. چون اداره ما
تنها جایی بود كه برای امور اسرا و مفقودان مركزیت داشت، آقای موسیالرضا از ما
دعوت كرد در جلسات آنها كه درباره آزادی اسرا بود، شركت كنیم. من و یكی از
معاونان اداره، در جلسات آنها شركت كردیم. طی این جلسات، آییننامهای برای ستاد
آزادگان نوشته شد و ما كه اطلاعات بیشتری داشتیم، اطلاعاتمان را در اختیار آنها
قرار دادیم. پس از تدوین آییننامه، آن را به مجلس شورای اسلامی دادند تا بررسی و
تصویب شود.»
خانم
افراز در بخش دیگری از خاطرات خود میافزاید: «از سالهای خدمت در اداره اسرا و
مفقودین از لابهلای نامههای اسرا متوجه رشادت و شهادت این عزیزان در اردوگاههای
رژیم بعث شدم و به ذهنم رسید كه اینان اسیر نیستند و لقب اسیر شایسته این قهرمانان نیست. لذا كلمه آزاده دربند و آزادگان
دربند را در مكاتبات به جای اسیر و اسرا به كار میبردم. بعداً كه در سال 69 بنا
بود ستادی برای امور آنان تشكیل شود نام ستاد رسیدگی به امور آزادگان در كمیسیون
حمایت از اسرا و مفقودین را پیشنهاد دادم كه مورد پذیرش قرار گرفت.»
فرایند
آزادی اسراء
امیر
سرتیپ عبدالله نجفی در بخشی از کتاب خاطرات خود که با عنوان «پا به پای آزادگان»
توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است درباره فرایند آزادی اسرای جنگ
تحمیلی میگوید: «...صدام در تاریخ 24/مرداد/69 طی نامهای به ریاست جمهوری ایران موافقت
نمود تا ظرف 48 ساعت آینده یعنی در تاریخ 26/مرداد/69 همه نیروهای خود را از مناطق
ایران خالی کند و اسیران ایرانی را آزاد نماید.»
رهنمودهای
رهبر انقلاب
سرتیپ
نجفی ادامه میدهد: «بعد از این نامه بلافاصله مقام معظم رهبری به شهید نظران، رئیس
وقت کمیسیون اسرا فرمودند که در برابر اقدام عراق، ایران نیز همان تعداد اسیر را در
تاریخ 29 مرداد آزاد نماید. در راستای اجرای اوامر معظم له کمیسیون اسرا کار سختی را
در پیش داشت؛ چون با این سرعت اصلا آمادگی اجرای چنین تصمیمی را نداشت، لذا از تمام
امکانات و نفرات استفاده شد. برای روز 26/مرداد/69 حدود هزار اسیر عراقی به مرز خسروی
فرستاده شد تا دقیقا در روزی که عراقی ها، اسیران ایرانی را آزاد میکنند، این اسرا
هم تحویل عراقی ها شوند. بدین ترتیب آزادسازی اسرا از مرداد ماه69 آغاز شد.»
وی
میافزاید: «روش ما این بود که هر چند وقت یک بار که مقدمات مذاکرات بهتری درباره
آزادی اسراء فراهم میشد، گزارش هایی را خدمت مقام معظم رهبری رائه میدادیم. ایشان
با درایت و تسلطی که به مسائل نظامی و امور اسرا داشتند، ما را راهنمایی میکردند و
خط مشی به ما میدادند.... یکبار که از ایشان خواستیم اگر تدبیری برای ما دارند بفرمایند،
ایشان ابلاغ فرمودند: «کمیسیون اسرا در هر مذاکرهای مسئله مفقودین ایرانی را مورد
توجه قرار دهد.» پس از ابلاغ تدبیر ایشان ما متوجه شدیم که باید مسئله مفقودان ایرانی
را در اولویت قرار دهیم....»
واکنش
مردم به بازگشت آزادگان به کشور
بازگشت
اولین گروه اسرای جنگ تحمیلی به کشور در مردادماه 1369، در سرتاسر ایران غوغایی بر
پا کرد که در خاطرات و روایتهای ناظران آن دوران به خوبی ترسیم شده است. خانم
بهجت افراز ملقب به امالاسراء که از سال 1363 مسئولیت اداره امور اسرا و مفقودین را
بر عهده داشت در این رابطه میگوید: «پس از گذشت سالها كه گرد غم روی ملت ایران
نشسته بود و همه مردم افسرده بودند و لبخند بر لب كسی دیده نمیشد و فریاد شادی
از كسی شنیده نمیشد، با آمدن اسرا برای نخستین بار مردم سراسر ایران خوشحال
شدند. در راه بازگشت از اسلامآباد شاهد بودیم كه خودروها سپر به سپر در جاده
قصرشیرین تا كرمانشاه ایستادهاند و مردم روستاهای اطراف هم در كنار جادهها پایكوبی
و دستافشانی میكردند.»
وی
ادامه میدهد: «تا مدتی ایران سراسر جشن و شور و شادی بود و برای آزادی اسرا میهمانی
برگزار میشد و مردم به یكدیگر تبریك میگفتند. تنها چیزی كه در این میان دردناك بود،
عدم بازگشت مفقودانی بود كه خانوادههایشان منتظر برگشت آنها بودند و كوچه را برای
بازگشت آنها چراغانی كرده و وسایل پذیرایی تهیه كرده بودند و همه اقوامشان نیز از
شهرها و روستاها آمده بودند و انتظار برگشت فرزندشان را میكشیدند. بعضی از خانوادهها
تا مدت یك ماه و حتی بیشتر چراغانی كوچه را باز نكرده بودند و مهمانانشان نمیرفتند
و منتظر بودند كه امروز یا فردا فرزندشان میآید، ولی آنها تا حالا هم نیامدهاند.
زجری كه این خانوادهها كشیدهاند، تأثیر بدی در آنها گذاشته است و تا حالا هم ادامه
دارد.
به
هنگام بازگشت اسرا به ایران، صحنههای عجیبی اتفاق افتاد. برخی از افراد كه خبر شهادتشان
به خانوادههایشان رسیده بود و حتی مراسم ختمشان هم برگزار شده بود به همراه اسرا
برمیگشتند، وقتی به خانوادههایشان اطلاع میدادند كه پسرتان آمده، از فرط شادی شوكه
و بیهوش میشدند.»